مقاله پژوهشی
سیده نرجس طباطبائی؛ اصغر عبدلی؛ ایرج هاشم زاده سقرلو؛ فراهم احمدزاده؛ لوئیس برناتچز
چکیده
سابقه و هدف: پارک ملی لار به عنوان بهترین و منحصر به فردترین زیستگاه قزلآلای خال قرمز در ایران است. این ماهی در سایر زیستگاههای ایران به دلایل مختلفی مانند تخریب زیستگاهها، آلودگی، برداشت شن و ماسه، وجود سد در مسیر رودخانهها، ورود گونههای غیر بومی، صید بیش از حد و سایر تغییرات ناشی از فعالیتهای انسانی در معرض تهدید ...
بیشتر
سابقه و هدف: پارک ملی لار به عنوان بهترین و منحصر به فردترین زیستگاه قزلآلای خال قرمز در ایران است. این ماهی در سایر زیستگاههای ایران به دلایل مختلفی مانند تخریب زیستگاهها، آلودگی، برداشت شن و ماسه، وجود سد در مسیر رودخانهها، ورود گونههای غیر بومی، صید بیش از حد و سایر تغییرات ناشی از فعالیتهای انسانی در معرض تهدید قرار است. رودخانه دلیچای، یکی از زیستگاههای اصلی ماهی قزلآلای خال قرمز، شرایط اکولوژیکی متفاوتی نسبت به سایر رودخانههای پارک ملی لار دارد. در این مطالعه با توجه به وجود مانع فیزیکی غیر قابل عبور در دهانه رودخانه دلیچای، ترکیب ژنتیکی ماهیان قزلآلای خال قرمز این رودخانه با ماهیان دریاچهای بررسی شد. مواد و روشها: در این مطالعه از باله های جدا شده از ماهیانی که با الکتروشوکر در رودخانه صید شده بودند و از باله های ماهیانی که در دریاچه با استفاده از قلاب صید شده بودند استفاده شد. استخراج DNA با روش استخراج نمک با یک تیمار RNAas برای از بین بردن مولکولهای RNA انجام شد. برای مقایسه تفاوتهای ژنتیکی میان ماهیان رودخانه دلیچای و دریاچه سد لار از روش تعیین توالی نسل جدید استفاده شد. برای تجزیه و تحلیلهای آماری، آنالیز تجزیه به مولفههای اصلی، خوشهبندی و تشخیص ترکیب ژنتیکی ماهیان و آماره Fstبهکار گرفته شد. نتایج و بحث: در نتایج آنالیز تجزیه به مولفههای اصلی ماهیان قزلآلای خال قرمز دریاچه و رودخانه دلیچای در امتداد اولین مولفه اصلی (25.11 درصد تغییرات) کاملا از یکدیگر جدا شدند. اما در راستای سایر مولفههای اصلی با یکدیگر همپوشانی داشتند. تحلیل دادهها به روش خوشهبندی نیز در تمام گروهبندیها افراد متعلق به رودخانه دلیچای و دریاچه را به صورت دو گروه مجزا نشان داد که سهم هر یک از گروههای دلیچای و دریاچه در یکدیگر بسیار جزئی و ناچیز بود. همچنین میزان تمایز محاسبه شده در بین جمعیتهای رودخانه دلیچای و دریاچه معنیدار بود. دلیل این تمایز میتواند عدم امکان مهاجرت و دسترسی ماهیان رودخانه دلیچای به دریاچه سد لار و بالعکس، به علت وجود تور فلزی در لولههای انتقال آب پایه پل جاده روی رودخانه در دهانه رودخانه دلیچای باشد. از سوی دیگر این احتمال نیز وجود دارد که ماهیان قزلآلای خال قرمز رودخانه دلیچای رفتار ساکن بودن داشته و تمایلی به مهاجرت به دریاچه حتی در صورت عدم وجود این مانع فیزیکی نداشتهاند. رفتار ساکن بودن به علت کم بودن تراکم ماهیان و برآورده شدن نیازهای زیستی و زیستگاهی آنها و عدم نیاز به مهاجرت پدید میآید. نتیجه گیری: در کل نتایج این مطالعه نشان داد که ماهیان قزلآلای خال قرمز رودخانه دلیچای و ماهیان دریاچه ترکیب ژنتیکی متفاوتی داشته و به طور معنیداری از یکدیگر متمایز هستند. در هر صورت، تمایز بالای ماهیان رودخانه دلیچای و احتمال ایزوله شدن این جمعیت و عدم امکان دسترسی ماهیان دریاچه و سایر رودخانههای پارک ملی لار به این رودخانه نیازمند بازنگری و اتخاذ روشهای مدیریتی مطلوبتر و کارآمدتر میباشد.
مقاله پژوهشی
پروانه شاطری؛ صادق صالحی؛ منصور شریفی؛ رضاعلی محسنی
چکیده
سابقه و هدف: سازگاری با تغییرات آب و هوایی و تغییر رفتارهای مرتبط با انرژی جهت کاهش گرمایش جهانی از ضروریات جوامع امروزی است که بدون مشارکت همه جانبه مردم و گروهها از جمله سازمانهای مردم نهاد محیطزیستی امکان پذیر نخواهد بود. مشکلات متعدد محیطزیستی و دشواری مدیریت شهری در این زمینه در شهرهای بزرگی چون تهران ضرورت گسترش این ...
بیشتر
سابقه و هدف: سازگاری با تغییرات آب و هوایی و تغییر رفتارهای مرتبط با انرژی جهت کاهش گرمایش جهانی از ضروریات جوامع امروزی است که بدون مشارکت همه جانبه مردم و گروهها از جمله سازمانهای مردم نهاد محیطزیستی امکان پذیر نخواهد بود. مشکلات متعدد محیطزیستی و دشواری مدیریت شهری در این زمینه در شهرهای بزرگی چون تهران ضرورت گسترش این سازمانها را نمایانتر میکند، زیرا توسعه سازمانهای مردم نهاد منجر به گسترش مشارکت و افزایش سرعت تصمیم سازی در حوزه محیطزیست خواهد شد. در این راستا، شناخت دلایل و انگیزههای افراد از عضویت در سازمانهای مردم نهاد محیطزیستی به عنوان هدف اصلی تحقیق حاضر، میتواند به گسترش این نوع سازمانها جهت دستیابی به توسعه پایدار گردد. پژوهشهای پیشین در این زمینه، بسیار اندک و غالباً با رویکرد کمّی انجام شدهاند. مواد و روشها: رویکرد این پژوهش تفسیرگرایی است و با استفاده از روش زمینهای یا گرندد تئوری انجام شده است. مشارکتکنندگان بر اساس نمونهگیری هدفمند به تعداد 20 نفر از اعضای سمنهای اقلیم و انرژی شهر تهران در سال 98-1397 انتخاب شدهاند. دادهها با استفاده از تکنیک مصاحبه نیمهساختاریافته گردآوری و با استفاده از مراحل کُدگذاری باز، محوری و انتخابی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. مفاهیم حاصل از کُدگذاری، ذیل مقولهها قرار گرفت و مدل پارادایمی استخراج شده در پنج بخش شامل: شرایط علّی، شرایط مداخلهگر، زمینه، راهبردها و پیامدها میباشد که حول پدیده اصلی شکل گرفت. نتایج و بحث: تحلیل دادهها نشان داد که شرایط علّی اثرگذار بر انگیزههای اعضا از مشارکت در سمنهای محیطزیستی بر اساس کسب موقعیت اجتماعی، نگرش استعلایی، دلایل شخصی(علاقه، طبیعتگرایی، رشته تحصیلی، تجارب حسی، نگاه سیستمی، کشف علاقهمندیهای خاص)، برخورداری از دانش تخصصی و نگرانی میباشد. همچنین شرایط مداخلهگر مؤثر بر پدیده شامل: محدودیتهای ساختاری(شکننده بودن محیطزیست، عدم وجود بستر لازم برای فعالیتهای مدنی و...)، ارزش ذاتی محیطزیست، همجواری و شرایط شغلی هستند. علاوه بر این، نتایج تحقیق نشان داده است که راهبردهای اتخاذ شده توسط کنشگران در دو بخش کوتاهمدت و بلندمدت عبارتند از: فعالیتهای نمادین، انتقاد، توانافزایی اعضاء، جذب متخصصین، رویکرد علمی در برنامهها و مشاوره به برنامهریزان، شبکهسازی روابط و تعامل و خرد جمعی. نهایتا، نتایج تحقیق حاضر نشان داد که پیامدهای اتخاذ این راهبردها، الگوپذیری، اثرگذاری، جلبتوجه برنامهریزان به مسائل خاص محیطزیستی، تولید محتوای آموزشی و علمی، اعتماد، مرجعیت، تبادل علمی و مطالبه گری است. نتیجه گیری: انگیزه اصلی و محوری اعضاء از مشارکت در سمنها، برقراری و توسعه ارتباطات محیطزیستی میباشد. اعضاء در راستای رسیدن به این مهم با علاقه، به تأسیس سمن و یا به عضویت در آن روی میآورند تا ضمن توسعه روابط درونگروهی و بینگروهی بتوانند بسترسازی لازم برای تغییر رفتارها و حل معضلات محیطزیستی مرتبط با انرژی و اقلیم را فراهم نمایند.
مقاله پژوهشی
فرهاد حسینی طایفه؛ منا ایزدیان؛ عباس عاشوری؛ لیلا جولایی؛ الهام ابراهیمی
چکیده
سابقه و هدف: بهرهگیری از اطلاعات سرشماری پرندگان آبزی (آبزی و کنار آبزی) برای محاسبه اندازه و روند تغییرات جمعیت متداول است و به عنوان نشانگر تغییرات بومشناختی زیستگاه های تالابی در حفاظت از تنوع زیستی اهمیت دارد. تالاب های استان فارس از جمله متنوع ترین زیستگاه های پرندگان آبزی درون سرزمینی ایران هستند که در سالهای ...
بیشتر
سابقه و هدف: بهرهگیری از اطلاعات سرشماری پرندگان آبزی (آبزی و کنار آبزی) برای محاسبه اندازه و روند تغییرات جمعیت متداول است و به عنوان نشانگر تغییرات بومشناختی زیستگاه های تالابی در حفاظت از تنوع زیستی اهمیت دارد. تالاب های استان فارس از جمله متنوع ترین زیستگاه های پرندگان آبزی درون سرزمینی ایران هستند که در سالهای اخیر به دلیل کاهش تراز آبی و تغییرات زیستگاهی به شدت تخریب شده و تالاب های بین المللی آن در فهرست تالابهای در معرض تهدید (مونترو) قرار گرفتهاند. در این پژوهش روند تغییرات جمعیت کل پرندگان آبزی استان فارس و تالاب های اصلی آن شامل تالابهای بین المللی حوضه بختگان (کمجان، طشک و بختگان)، پریشان و دشت ارژن و تالاب های مهم کافتر، مهارلو و دریاچه سد درودزن بررسی شده است. مواد و روش ها: نتایج سرشماری پرندگان آبزی مهاجر زمستانگذران استان فارس برای سالهای 2018-1988 از دفتر حفاظت و مدیریت حیات وحش سازمان حفاظت محیط زیست دریافت شد. گرچه سرشماری جمعیت از سال 1967 در استان فارس انجام شده است ولی طی سالهای 1967 تا 1987 سرشماری صرفاً به قوها، غازها، مرغابیها وچنگرها اختصاص داشت و از سال 1988 میلادی سایر پرندگان آبزی و کنار آبزی به فهرست سرشماری پرندگان اضافه شدند. دادهها در دو دوره زمانی بلند مدت 31 ساله (2018-1988) و کوتاه مدت ده ساله (2018-2009) با استفاده از بسته آماری RTRIM برگرفته از نرم افزار ((TRends & Indices for Monitoring Data TRIM در محیط (R) تجزیه و تحلیل شده است. نتایج و بحث: در 31 سال گذشته حدود 14 درصد جمعیت و 67 درصد گونههای پرندگان آبزی ایران (116 گونه از 174 گونه ایران) مربوط به استان فارس بوده است. نتایج حاکی از کاهش شدید جمعیت کل پرندگان آبزی مهاجر استان فارس در بلند مدت با شیب 10.9 درصد (0.0004±0.891) در سال است و در دوره ده ساله نیز روند کاهش جمعیت شدید و با شیب 11- درصد (0.0001±0.890) میباشد. تنها تالابهای مهارلو در بلندمدت و دریاچه سد درودزن در کوتاهمدت روند جمعیت پایدار داشتند و در سایر تالابها روند کاهش جمعیت ملایم تا شدید بود. بیشترین کاهش جمعیت بلند مدت در تالاب های پریشان و دشت ارژن به ترتیب با 13.9 و 10.1 درصد مشاهده شد. در کوتاه مدت نیز تالاب پریشان بیشترین کاهش جمعیت با شیب (0.0001±0.861) 10- درصد در سال را داشته است. نیز بیشترین تعداد گونه در دهه 90 میلادی و همچنین در سال های 2004 تا 2009 مشاهده گردید و پس از این دوره، غنای گونهای این تالابها کاهش یافته است. نتایج نشان داد؛ سهم تالابهای حوضه بختگان و پریشان از جمعیت کل استان بین 10 تا 88 درصد در نوسان بوده است و کمترین مقدار سهم جمعیت پرندگان در ده سال اخیر در این دو تالاب شمارش شده است. به نظر میرسد خشک شدن پهنه های آبی و تغییر کاربری اراضی از جمله مهم ترین عوامل موثر بر کاهش جمعیت و غنای گونهای پرندگان آبزی بوده است. این تالاب ها در حال حاضر فاقد شرایط احراز معیار 5 تالابهای بینالمللی رامسر بر اساس وضعیت پرندگان آبزی بوده و لازم است احیاء و حفاظت مستمر و اثربخش از آنها در اولویت برنامههای حفاظت محیط زیست قرار گیرد. نتیجه گیری: در سال های اخیر تغییرات زیستگاهی ناشی از تغییر رژیم آبی و عوامل انسان ساخت باعث کاهش کیفیت زیستگاه های تالابی استان فارس و تغییرات شدید جمعیت پرندگان آبزی شده است. تأمین حق آبه محیط زیستی مورد نیاز برای پایداری بوم شناختی، استقرار نظام مدیریت یکپارچه بوم سازگانی، اجرای برنامههای مدیریت جامع تالابها و پایش جمعیت مهمترین راهبردهای احیاء تالاب های مورد مطالعه هستند. نتایج حاصل از این تحقیق میتواند در مدیریت زیست بومی تالابها، تدوین و اجرای برنامه احیاء و همچنین محاسبه خسارات وارده به تالابهای این استان مورد استفاده قرار گیرد.
مقاله پژوهشی
حسین رحمانی؛ فائقه ردایی؛ سارا حقپرست؛ سیده محدیث رکابی
چکیده
سابقه و هدف: ارزیابی زیستی منابع آب با استفاده از بیمهرگان کفزی یکی از مناسبترین و مقرون به صرفهترین روشهای مطالعات اثرات انسانی بر پیکره اکوسیستمهای آبی است. استراتژیهای تغذیهای، ویژگی معمولی است که انعطاف پذیری گونهها را انعکاس میدهد و میتوانند بخشی از یک اقدام واحد در ساختار طبقهبندی جوامع باشند. گروههای ...
بیشتر
سابقه و هدف: ارزیابی زیستی منابع آب با استفاده از بیمهرگان کفزی یکی از مناسبترین و مقرون به صرفهترین روشهای مطالعات اثرات انسانی بر پیکره اکوسیستمهای آبی است. استراتژیهای تغذیهای، ویژگی معمولی است که انعطاف پذیری گونهها را انعکاس میدهد و میتوانند بخشی از یک اقدام واحد در ساختار طبقهبندی جوامع باشند. گروههای تغذیهای در سوخت و ساز اکوسیستم آب شیرین از جمله چرخه مواد مغذی، کاهش اندازه ذرات آلی (به عنوان مثال پاره کننده ها)، تسهیل عملکرد میکروتجزیهکنندهها یعنی باکتریها، قارچها و مخمرها و حمل مواد آلی در پایین دست مشارکت میکنند. این مطالعه با هدف بررسی پراکنش گروههای تغذیهای بزرگ بیمهرگان کفزی به عنوان مبنای ارزیابی زیستی در رودخانه چالوس، به عنوان یکی از رودخانههای حفاظت شده ایران با شرایط اکولوژیکی منحصر به فرد، انجام گردید. مواد و روشها: جهت بررسی گروههای تغذیهای بیمهرگان کفزی نمونهبرداری آنها با استفاده از نمونهبردار سوربر به ابعاد 5/30×5/30 سانتیمتر با چشمه تور 360 میکرون به صورت فصلی در سال 1394 و با 3 تکرار در 9 ایستگاه مطالعاتی در حوضه رودخانه چالوس انجام شد. جهت مقایسه فراوانی گروههای تغذیهای در ایستگاهها و فصول مختلف از آزمون کروسکال- والیس و برای مقایسه جفتی از آزمون من ویتنی استفاده شد. از آزمون های درصد تشابه (SIMPER) جهت تعیین آن دسته از گروههای تغذیهای که بیشترین سهم (درصد مشارکت) را در تشابه موجود در هر ایستگاه و نیز عدم تشابه عمده میان ایستگاههای مختلف داشتند، استفاده گردید. نتایج و بحث: طی مدت نمونهبرداری از ایستگاههای مختلف در مجموع 26220 بزرگ بیمهره کفزی جداسازی، شناسایی و شمارش گردید که در 3 شاخه، 4 رده، 12 راسته، 34 خانواده و 35 جنس طبقهبندی شدند. در این مطالعه بیشترین میزان فراوانی کل بزرگ بیمهرگان کفزی در ایستگاههای 6 و 8 به ترتیب 15.04و 16.97 درصد از گروههای تغذیهای مختلف بوده است که این میزان میتواند به دلیل ورود مواد آلی توسط پساب مزارع پرورش ماهی قبل از این ایستگاهها باشد. به نظر میرسد مواد جامد معلق به همراه مواد غذایی خورده نشده در مزارع پرورش ماهی قزلآلا نقش مهمی را در افزایش فراوانی بزرگ بیمهرگان کفزی در پاییندست مزارع پرورش ماهی دارد. نتایج نشان داد که بزرگ بیمهرگان کفزی در منطقه مورد مطالعه شامل 5 گروه تغذیهای جمعکننده (Collector Gatherer)، فیلترکننده (Collector Filter)، شکارچی (Predator)، خراشدهنده (Scraper) و پارهکننده (Shredder) بودند. نتایج به دست آمده نشان داد که فراوانی گروه تغذیهای جمعکننده در ایستگاه 8 نسبت به سایر ایستگاهها بالاتر بود ولی تفاوت معنیداری را نشان نداد ( 0.05>p). همچنین گروه تغذیهای فیلترکننده در ایستگاه 6 نسبت به سایر ایستگاهها از فراوانی بیشتری برخوردار میباشد ( 0.05>p). به طور کلی، در تمامی فصول، فراوانی گروههای تغذیهای خراشدهنده و پارهکننده نسبت به سایر گروهها کمتر بوده و دارای تفاوت معنیدار میباشد (p <0.05). نتایج حاصل از آنالیز SIMPER نشاندهنده درجه بالایی از یکنواختی و کاهش تغییرات در هر یک از ایستگاههای گروهبندی شده به تفکیک فصل بود. نتیجهگیری: به طور کلی، نتایج این تحقیق نشان داد ایستگاههایی که پس از کارگاههای پرورش ماهی قرار داشتند در بسیاری از فصول، گروههای تغذیهای فیلترکننده و جمع-کننده به تناوب، بیشترین فراوانی را داشتند. اگرچه براساس نتایج آزمون SIMPER، بدلیل افزایش حضور سایر گروههای تغذیهای در ایستگاه-های بعد از مزارع پروش ماهی سهم مشارکت گروههای فیلترکننده و جمعکننده در ترکیب اجتماع بزرگ بی مهرگان کفزی در مقایسه با سایر ایستگاهها کاهش پیدا کرده است.
مقاله پژوهشی
آزاده وزیری نهاد؛ سید علی جوزی؛ رخشاد حجازی؛ محمدرضا شکری؛ سعید ملماسی
چکیده
سابقه و هدف: یکی از روشهای انتخاب نواحی حفاظتی، استفاده از ابزارهای پشتیبانی تصمیمگیری مانند مارگسان است. هدف اصلی این مطالعه الویت بندی و انتخاب مناطق مناسب حفاظت در منطقه ساحلی حوضه کل- مهران استان هرمزگان در قالب سناریوهای مختلف به وسیله نرمافزار مارگسان و مقایسه مناطق منتخب حفاظتی مارگسان با مناطق تحت حفاظت سازمان حفاظت ...
بیشتر
سابقه و هدف: یکی از روشهای انتخاب نواحی حفاظتی، استفاده از ابزارهای پشتیبانی تصمیمگیری مانند مارگسان است. هدف اصلی این مطالعه الویت بندی و انتخاب مناطق مناسب حفاظت در منطقه ساحلی حوضه کل- مهران استان هرمزگان در قالب سناریوهای مختلف به وسیله نرمافزار مارگسان و مقایسه مناطق منتخب حفاظتی مارگسان با مناطق تحت حفاظت سازمان حفاظت محیط زیست است. مواد و روش ها: در این تحقیق برای اولویتبندی لکههای حفاظتی در مناطق ساحلی با استفاده از ابزار پشتیبانی تصمیمگیری از پراکنش 36 گونه گیاهی و جانوری به عنوان معیارهای حفاظتی استفاده شد. از این رو از سامانه اطلاعات جغرافیایی (نرم افزار 10.3ArcGIS ) به منظور تولید لایههای معیارهای انتخاب مناطق حفاظتی و تهیه لایه یگان برنامهریزی استفاده گردیده است سپس نقشة پراکنش هر یک از این معیارها برای ورود به نرم افزار پشتیبانی تصمیمگیری مارگسان که متداولترین نرم افزار برنامه ریزی حفاظت می باشد به صورت لایههای بولین (صفر و یک) تهیه شده است. پس از تهیه 5 فایل ورودی نرم افزار مارگسان ( فایل یگان برنامهریزی، فایل ویژگیهای حفاظتی، فایل یگان برنامه ریزی در مقابل ویژگی حفاظتی، فایل طول مرز، فایل پارامترهای ورودی)، این نرمافزار در قالب سه سناریوی طراحی شده با هدف (30،50 و100) درصد هر معیار حفاظتی اجرا گردید و مناسبترین لکهها برای حفاظت معرفی شدند سپس این لکهها با مناطق تحت حفاظت سازمان حفاظت محیط زیست مقایسه گردید. در نهایت با مقایسه سه سناریو مطلوب ترین سناریو انتخاب گردید. نتایج و بحث : نتایج نشان داد سناریوی اول با هدف حفاظت30 درصد از هر معیار، در برآورد هدف حفاظتی 34 معیار موفق بوده است و در کل 14.73درصد از مناطق حفاظت شده موجود توسط سازمان حفاظت محیط زیست با مناطق منتخب حفاظتی در سناریو اول همپوشانی دارد. در سناریو دوم محدوده مورد مطالعه با هدف حفاظت 50 درصد از هر معیار الویت بندی شد و این سناریو در برآورد هدف حفاظتی 35 معیار موفق بوده و در کل 26.27 درصد از آن با مناطق تحت حفاظت موجود سازمان حفاظت محیط زیست همپوشانی دارد. در سناریو سوم محدوده مورد مطالعه با هدف حفاظت 100 درصد از هر معیار الویت بندی شد و این سناریو در برآورد هدف حفاظتی 30 معیار موفق بوده و در کل 96.75 درصد از آن با مناطق تحت حفاظت موجود سازمان حفاظت محیط زیست همپوشانی دارد. در نهایت، مقایسه نتایج سناریوهای ذکر شده نشان داد که در هر سه سناریو، مناطق تحت حفاظت سازمان حفاظت محیط زیست در محدوده مورد مطالعه از لحاظ دستیابی به اهداف مختلف، کارایی مناسبی ندارند و سناریو دوم نسبت به سایر سناریوها نتایج قابل قبولتری ارائه مینماید و تنها در رسیدن به هدف حفاظتی 1معیار ناتوان است. نتیجه گیری: در این تحقیق سناریو 2 (با هدف حفاظت50 درصد از هر معیار حفاظتی) میتواند به عنوان کاراترین سناریو مطرح شود .پیشنهاد میشود از این سناریو به عنوان الگویی برای اصلاح مرزبندی مناطق تحت حفاظت سازمان حفاظت محیط زیست در منطقه ساحلی حوضه کل- مهران استان هرمزگان استفاده شود که در این حالت باید 87.373 درصد (معادل 801349 هکتار) به سطح مناطق حفاظت شده فعلی اضافه گردد تا بتوان خلاءهای حفاظتی موجود را برطرف کرد.
مقاله پژوهشی
شیده عطری؛ مصطفی پناهی؛ رضا ارجمندی؛ علیرضا قراگوزلو
چکیده
سابقه و هدف: بررﺳﯽﻋﻤﻠﮑﺮد ﺑﺴﯿﺎری از ﻧﻬﺎدﻫﺎی دﺳﺖ اﻧﺪرﮐﺎر ﺣﻔﺎﻇﺖ از ﻣﺤﯿﻂزﯾﺴﺖ ﺟﻬﺎن، ﻃﯽ دﻫﻪﻫﺎی اﺧﯿﺮ و از ﺟﻤﻠﻪ در اﯾﺮان، نشان میدهد ﺗﻤﺮﮐﺰ ﺟﻬﺖﮔﯿﺮیﻫﺎ و ﺳﯿﺎﺳﺖﻫﺎی ﺣﻔﺎﻇﺖ از ﻣﺤﯿﻂزﯾﺴﺖ، به دلیل فقدان اطلاعات دقیق و قابل اتکا، ﺑﯿﺸﺘﺮ متکی ﺑﺮ استفاده از روشهای دﺳﺘﻮری و ارﺷﺎدی ﺑﻮده و ﮐﻤﺘﺮ از ...
بیشتر
سابقه و هدف: بررﺳﯽﻋﻤﻠﮑﺮد ﺑﺴﯿﺎری از ﻧﻬﺎدﻫﺎی دﺳﺖ اﻧﺪرﮐﺎر ﺣﻔﺎﻇﺖ از ﻣﺤﯿﻂزﯾﺴﺖ ﺟﻬﺎن، ﻃﯽ دﻫﻪﻫﺎی اﺧﯿﺮ و از ﺟﻤﻠﻪ در اﯾﺮان، نشان میدهد ﺗﻤﺮﮐﺰ ﺟﻬﺖﮔﯿﺮیﻫﺎ و ﺳﯿﺎﺳﺖﻫﺎی ﺣﻔﺎﻇﺖ از ﻣﺤﯿﻂزﯾﺴﺖ، به دلیل فقدان اطلاعات دقیق و قابل اتکا، ﺑﯿﺸﺘﺮ متکی ﺑﺮ استفاده از روشهای دﺳﺘﻮری و ارﺷﺎدی ﺑﻮده و ﮐﻤﺘﺮ از روﯾﮑﺮدﻫﺎی مدیریتی مبتنی بر اطلاعات کمی دقیق استفاده ﺷﺪه اﺳﺖ. در نتیجه، این مطالعه برای درک بهتر روند تغییرات کاربری در بازه زمانی سی سال گذشته (1397-1366) و پیش بینی وضعیت آینده با فرض تداوم روند کنونی و عدم مداخله مدیریت مناسب برای تغییر روند موجود، انجام شده و برای این منظور از چارچوب مدل سازی نرم افزار InVEST جهت تحلیل وضعیت حال و ترسیم شرایط آتی بهره گیری شده است. نقشه های حاصله، امکان خوبی را برای استنباط روند تغییرات آتی و اصلاح الگوهای مدیریتی برای بهبود شرایط، از سوی مدیران و تصمیم گیران فراهم می سازد. مواد و روش ها: در این بررسی، با استفاده از تصاویر ماهوارهای لندست 5، 7 و 8 به ترتیب در سال های 1366، 1379 و 1397 نقشه کاربری اراضی مجموعه حفاظت شده جاجرود، در محیط نرم افزار سنجش از دور ENVI 5.3 و ArcGIS 10.3 استخراج شده است. درستی و صحت طبقه بندیها مورد ارزیابی قرار گرفته است. طبقات کاربری با توجه به هدف مطالعه به 10 واحد کاربری جداگانه، شامل مراتع فقیر، مراتع غنی، جنگل دست کاشت، اراضی کشاورزی، اراضی بایر، سد، مناطق مسکونی، رود، جاده خاکی و آسفالته تقسیم، سپس وضعیت و مساحت هریک از کاربری ها مورد بررسی قرار گرفته است.در نهایت، به منظور دستیابی به وضعیت آتی منطقه، از ابزار سناریو ساز مجموعه نرم افزاری InVEST نسخه 3.6.0 استفاده شده است. این نرم افزار با رویکردی کاملاً جدید و متفاوت، به کمی سازی و تهیه نقشه کاربری اراضی پرداخته، وضعیت آینده نقشه سازی شده و پیش بینی های مربوطه در اختیار قرار گرفته است. نتایج و بحث: براساس نتایج به دست آمده در 30 سال گذشته، وسعت مناطق مسکونی، جاده ها و نیز جنگل های دست کاشت افزایش، و وسعت پراکنش رودها کاهش داشته است، درنتیجه سطح مراتع فقیر افزایش و مراتع غنی کاهش داشته همچنین تغییرات در اراضی بایر به وضوح قابل مشاهده است. به طوریکه وسعت اراضی بایر به دلیل تبدیل شدن به کاربری های انسانی در نقاط مجاور سکونتگاه های انسانی و نیز تبدیل شدن به مراتع فقیر به دلیل وضعیت مطلوب آب و هوایی ازجمله بارش های مناسب، تا سال 1379کاهش یافته است. اما وضعیت اراضی بایر در دوره منتهی به سال 1397، به دلیل وضعیت نامناسب آب و هوایی(خشکسالی) و چرای بی رویه دام و تبدیل شدن مراتع فقیر به اراضی بایر افزایش نشان داده است. اراضی کشاورزی به دلیل مجاورت با سکونتگاه های انسانی، روند افزایشی نشان داده است و سپس به علت افزایش ارزش زمین، به کاربری سکونتگاهی تبدیل و روند کاهشی در پیش گرفته است. احداث و بهره برداری سد ماملو از دیگرکاربری های انسانی دهه گذشته در منطقه بوده است. در واقع به دلیل همجورای منطقه با شهر بزرگ تهران و افزایش روزافزون جمعیت، نیاز به خدمات اکوسیستمی منطقه افزایش داشته در نتیجه کاربری های انسان ساخت جایگزین کاربری های طبیعی شده اند.بررسی وضعیت آینده نیز نشان داد وسعت برخی از کاربری های انسانی، ازجمله مناطق مسکونی و جنگل های دست کاشت، افزایش و به تبع آن مساحت مراتع و اراضی کشاورزی کاهش خواهد داشت. اراضی بایر نیز روند افزایشی نشان داد که حاصل مناسب نبودن الگوی مدیریتی موجود و در نتیجه تبدیل مراتع به زمین های بایر است. درمجموع در بازه زمانی این مطالعه، بیشترین کاهش مساحت را مراتع غنی و بیشترین افزایش در وسعت کاربری را مناطق مسکونی به خود اختصاص داده است. نتیجه گیری: منطقه حفاظت شده جاجرود طی 30 سال گذشته، به دلیل مداخلات انسانی، دستخوش تغییرات مهمی از نظر کاربری اراضی شده است. چنین تغییراتی عمدتاً ریشه در دگرگونی های اقتصادی و اجتماعی داشته و با فراز و نشیب های مدیریتی در رعایت موازین حفاظتی محدوده و تلاش برای دستیابی به اهداف تعریف شده برای چنین مناطقی همراه بوده است. به گونه ای که تغییرات همیشگی کاربری اراضی طبیعی و جایگزین شدن کاربری های انسانی در سایه اقدامات توسعه ای بی هدف و بی ضابطه، سیمای طبیعی منطقه حفاظت شده جاجرود را مخدوش ساخته است. این مطالعه نشان داد تغییرات خدمات چندگانه اکوسیستم به واسطه تغییرات در پوشش/کاربری اراضی به عنوان محرکه های اصلی تغییرات انسانی عمل خواهد کرد. همچنین با پیش بینی تغییر کاربری اراضی، می توان علاوه بر شناسایی نواحی مناسب برای حفاظت سرمایه های طبیعی، توسعه کاربری های انسانی و بهره برداری پایدار از سرزمین، برنامه ریزی توسعه فضایی را نیز به نحوی پیش برد که ضمن کاهش عدم قطعیت های آتی به تصمیم گیری های آگاهانه و تقویت هم افزایی ها در هر یک از دو بخش محیط زیست و توسعه کمک نماید.
مقاله پژوهشی
علی زارع؛ محمدحسین رمضانی قوام آبادی
چکیده
سابقه و هدف: حوضه آبی رودخانههای دجله و فرات در یکی از مهمترین منابع آب شیرین تحت توسعه جهان واقع شده است. در مرکز این توسعهیافتگی، سدها با مقیاس بزرگ قرار گرفته است که به منظور تأمین آب لازم برای طرحهای آبیاری وسیع و تولید انرژی برق-آبی، توسط دولتهای ساحلی احداث گردیده است و به شکل اساسی جریانات این رودخانهها و کیفیت آب ...
بیشتر
سابقه و هدف: حوضه آبی رودخانههای دجله و فرات در یکی از مهمترین منابع آب شیرین تحت توسعه جهان واقع شده است. در مرکز این توسعهیافتگی، سدها با مقیاس بزرگ قرار گرفته است که به منظور تأمین آب لازم برای طرحهای آبیاری وسیع و تولید انرژی برق-آبی، توسط دولتهای ساحلی احداث گردیده است و به شکل اساسی جریانات این رودخانهها و کیفیت آب آن را تحت تأثیر قرار داده است که همواره مورد اعتراض سایر کشورهای ساحلی رودخانه قرار میگیرد. با توجه به عدم انعقاد معاهده چندجانبه و جامع بین کشورهای حوضه آبریز دجله و فرات، شناسایی قواعد بینالملل عرفی حاکم بر این حوضه آبریز، برای تعیین حدودوثغور حقوق و تعهدات این کشورها در مناقشات فیمابین اجتنابناپذیر است. از طرفی سدسازیهای صورت گرفته در این حوضه به ویژه از ناحیه دولت ترکیه، واکنش و ادعاهایی از سوی دولتهای پاییندست را به همراه داشته که ارتباط مستقیم با حقوق این دولتها و تعهدات دولت بالادست از منظر حقوق بینالملل دارد. این مقاله درصدد آن است ضمن بیان مناقشات و ادعاهای مطرحشده توسط دولتهای پاییندست نسبت به سدسازیهای ترکیه، قواعد بینالمللی حاکم بر این حوضه را شناسایی و بررسی نماید. مواد و روشها: روش جمع آوری اطلاعات و داداه ها در این پژوهش به صورت کتابخانه ای (از طریق مراجعه به کتاب های مرجع، مقالات و اسناد بینالمللی) است و در ابتدا با بررسی آثار زیست محیطی سدسازی دولت ترکیه نسبت به دولتهای پایین دست حوضه آبی دجله و فرات از میان اسناد و منابع موجود، حقوق حاکم بر این حوضه آبی از منظر حقوق بینالملل شناسایی و مشخص میگردد. روش تحقیق نیز بر اساس آموزه های دگماتیک و از نوع تحلیلی و توصیفی است. نتایج و بحث: شناسایی قواعد حقوق بینالملل حاکم بر منابع آبی مشترک از اهمیت بالایی برخوردار است و این امکان را فراهم میسازد تا دولتها ضمن شناخت حقوق و تکالیف خود و سایر دولتهای همجوار، زمینه حمایت حداکثری از محیط زیست و در نهایت تحقق توسعه پایدار در سایه احترام به حقوق و قواعد بینالملل را فراهم سازد. نتیجه گیری: همواره دولتها به عنوان مهمترین تابعان حقوق بینالملل و اصلی ترین کنشگران عرصه بینالملل شناخته میشوند. هرچند دولت ترکیه در استفاده از رودهای بینالمللی دجله و فرات به مطلق بودن حاکمیت خود استناد مینماید لکن با توجه به توسعه مداوم حقوق بینالملل، امروزه برداشتها و دیدگاههای سنتی از حاکمیت مطلق هر دولت در بهرهبرداری و استفاده از منابع آبی مشترک منسوخ گردیده و با توجه به قواعد حقوق بین الملل موجود و نیز شکل گیری قواعد بین المللی نوظهور محیط زیستی، حاکمیت دولت ترکیه در استفاده از رودهای بینالمللی دجله و فرات محدود و مقید گردیده است.
مقاله پژوهشی
امین محمودیان؛ قاسمعلی دیانتی؛ جلیل علوی
چکیده
سابقه و هدف: شکل پاسخ گونههای گیاهی به تغییرات گرادیانهای محیطی مفاهیم مهمی برای نظریه پیوستگی و تجزیهوتحلیل جامعه گیاهی دارد. هدف این تحقیق بررسی پاسخ گونه P. incurva به گرادیانهای محیطی و همچنین تعیین مقدار بهینه و دامنه اکولوژیک اینگونه نسبت به برخی متغیرهای محیطی با استفاده از تابع HOF در مراتع اینچهبرون استان گلستان بود. ...
بیشتر
سابقه و هدف: شکل پاسخ گونههای گیاهی به تغییرات گرادیانهای محیطی مفاهیم مهمی برای نظریه پیوستگی و تجزیهوتحلیل جامعه گیاهی دارد. هدف این تحقیق بررسی پاسخ گونه P. incurva به گرادیانهای محیطی و همچنین تعیین مقدار بهینه و دامنه اکولوژیک اینگونه نسبت به برخی متغیرهای محیطی با استفاده از تابع HOF در مراتع اینچهبرون استان گلستان بود. مواد و روشها: در این مطالعه 200 پلات 4 مترمربعی در امتداد فاصله از آبشخوار به روش سیستماتیک-تصادفی برداشت شد. در هر پلات حضور یا عدم حضور گونه P. incurva ثبت و در مرکز هر پلات یک نمونه خاک از عمق صفرتا 20 سانتیمتر برداشت شد. متغیرهای فیزیکی و شیمیایی خاک شامل وزن مخصوص ظاهری، رطوبت، pH، EC، بافت کربن آلی، نیتروژن و فسفر به روش استاندارد اندازهگیری شد. بهمنظور برازش منحنی پاسخ گونه نسبت به گرادیانهای محیطی از توزیع دوجملهای تابع HOF استفاده شد. تجزیهوتحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار 3.02R انجام گرفت. نتایج:دامنه اکولوژیک گونه P. incurva نسبت به فاصله از آبشخوار 350-1000 متر بود. نتابج و بحث: نشان داد گونه P. incurva در محدوده مشخصی (فاصله 765 متری از آبشخوار، وزن مخصوص 0.9 گرم بر سانتیمتر مکعب، شوری 21.4 میکرو زیمنس بر سانتیمتر، کربن آلی 0.9 درصد، شن 19.9درصد، رس 22.02 درصد، سیلت 46 درصد) به حداکثر فراوانی رسیدهاست. حضور گونه P. incurva بافاصله از آبشخوار بهصورت همنوای افزایشی بود. نتیجه گیری: بهطورکلی بافاصله گرفتن از آبشخوار وسعت دامنه اکولوژی و احتمال حضور گونه P. incurva در محیط بیشتر شد.
مقاله پژوهشی
نیکتا لطافت؛ محمدحسن طرازکار
چکیده
سابقه و هدف: تخریب محیط زیست از جمله انتشار گازهای گلخانهای در جو، جنگل زدایی و نابودی شیلات نشان میدهد که تقاضای انسان از ظرفیت بیوسفر فراتر رفته است. بنابراین ، در اکثر مطالعات زیست محیطی، از انتشار گازهای گلخانهای به عنوان یکی از شاخصهای اثرات زیست محیطی استفاده شده است. اما ضعف عمده این مطالعات این است که انتشار گازهای ...
بیشتر
سابقه و هدف: تخریب محیط زیست از جمله انتشار گازهای گلخانهای در جو، جنگل زدایی و نابودی شیلات نشان میدهد که تقاضای انسان از ظرفیت بیوسفر فراتر رفته است. بنابراین ، در اکثر مطالعات زیست محیطی، از انتشار گازهای گلخانهای به عنوان یکی از شاخصهای اثرات زیست محیطی استفاده شده است. اما ضعف عمده این مطالعات این است که انتشار گازهای گلخانهای ازجمله دی اکسید کربن (CO2) به عنوان شاخص تخریب محیط زیست مورد استفاده قرار گرفته است. در مقابل، ردپای بومشناختی بیانگر یک شاخص جامع از فشارهای انسانی در محیط زیست است. ردپای بوم شناختی داراییهای اکولوژیکی مورد نیاز یک جمعیت را به منظور تولید منابع طبیعی مصرفی و جذب پسماندها به ویژه انتشار کربن اندازه گیری میکند. ردپای بوم شناختی شامل زمینهای زراعی، مراتع، مناطق ماهیگیری، جنگلها، زمینهای جذب کربن و زمینهای ساختمانی است. مطالعات اخیر نشان میدهد که اکوسیستمهای طبیعی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا (منطقه منا) شامل زمین، آب و هوا بهطور جدی تحت تأثیر متغیرهای مختلفی قرار گرفتهاند. لذا در این مطالعه مجموعهای از متغیرهای پایدار موثر بر ردپای بوم شناختی بهعنوان شاخص جامع تخریب محیط زیست در منطقه منا تعیین شدند. مواد و روشها: برای دستیابی به اهداف مطالعه از روش تجزیه و تحلیل کرانه های نامحدود (EBA) بمنظور شناسایی مجموعهای قوی از متغیرهای کنترل استفاده شده است. روش تجزیه و تحلیل کرانه های نامحدود یک ابزار آماری است، برای بررسی اینکه آیا متغیرهای پیشنهاد شده در مطالعات قبلی، ارتباط قوی با ردپای بوم شناختی دارند، و بررسی اینکه آیا متغیرهای توضیحی باید در رگرسیون وجود داشته باشند. همچنین در این مطالعه از شاخص KOF به عنوان معیار جهانی شدن استفاده شده است. علاوه بر این، KOF شامل جهانی شدن اقتصادی، سیاسی ، اجتماعی و کلی است که در تجزیه و تحلیل مورد استفاده قرار گرفته است. تجزیه و تحلیلها 11 کشور منطقه منا برای دوره 1995 الی 2014 میلادی را پوشش میدهد. نتایج و بحث: نتایج تجزیه و تحلیل کرانههای نامحدود سالی- آی- مارتین نشان داد که مصرف انرژی، تولید ناخالص داخلی سرانه، جمعیت شهرنشینی، جهانیشدن اقتصادی، جهانیشدن اجتماعی و جهانیشدن سیاسی قوی هستند. همچنین تولید ناخالص داخلی سرانه، مصرف انرژی، جمعیت شهری تأثیر مثبتی در ردپای بوم شناختی دارد. همچنین، میانگین اثر مصرف انرژی بر ردپای بوم شناختی 0.001 و از نظر آماری معنی دار است. بنابراین، افزایش مصرف انرژی 10 واحدی، ردپای بوم شناختی به میزان تقریباً 0.01 واحد افزایش میدهد. همچنین، افزایش جمعیت شهری، سرانه ردپای بوم شناختی را به طور مداوم افزایش می دهد و در سطح 1 درصد معنی دار است. افزایش 0.2 هکتار جهانی در ردپای بوم شناختی باعث افزایش جمعیت شهری به میزان 10 واحد می شود. نتایج نشان داد که با افزایش 10 درصدی جهانی شدن اقتصادی و اجتماعی، ردپای بوم شناختی به ترتیب با 0.29 و 0.49 واحد تقویت میشود. طبق نتایج روش تجزیه و تحلیل کرانه های نامحدود ، افزایش 10 واحدی در جهانی شدن سیاسی، ردپای بوم شناختی را 0.16 واحد کاهش میدهد. یافتهها نشان میدهد که جهانی شدن ممکن است اثرات متفاوتی بر ردپای بوم شناختی داشته باشد. نتیجه گیری: یافتههای تحقیق نشان میدهد که جهانی شدن اقتصادی و اجتماعی با ردپای بوم شناختی ارتباط مثبت دارد. در مقابل، جهانی شدن سیاسی با ردپای بوم شناختی رابطه منفی دارد. با توجه به نتایج تجربی، همبستگی منفی بین جهانی شدن سیاسی و ردپای بوم شناختی وجود دارد که فرضیه "مدیریت جهانی محیط زیست" را پشتیبانی میکند. از طرف دیگر، رابطه مثبت بین جهانی شدن اجتماعی و ردپای بوم شناختی فرضیه "آگاهی جهانی محیط زیست" در منطقه منا پشتیبانی نمیکند.
مقاله پژوهشی
نیما روحانی؛ طاهر رجائی؛ برات مجردی؛ احسان جباری؛ سید احمد شفیعی دارابی؛ مهران حیدری بنی
چکیده
سابقه و هدف: مطالعات متعددی پیرامون بررسی تغییرات اقلیمی و آبوهوایی انجام شده است. دستهای از این پژوهشها شامل مطالعه منابع آب سطحی میگردد. زیرا این منابع آب از طرفی بسیار متاثر از تغییرات آبهوایی است و از طرفی دیگر بر محیط پیرامونی و محیط زیست تاثیر گذارند. عمده مطالعات این حوزه با استفاده از دادههای ایستگاههای هواشناسی، ...
بیشتر
سابقه و هدف: مطالعات متعددی پیرامون بررسی تغییرات اقلیمی و آبوهوایی انجام شده است. دستهای از این پژوهشها شامل مطالعه منابع آب سطحی میگردد. زیرا این منابع آب از طرفی بسیار متاثر از تغییرات آبهوایی است و از طرفی دیگر بر محیط پیرامونی و محیط زیست تاثیر گذارند. عمده مطالعات این حوزه با استفاده از دادههای ایستگاههای هواشناسی، هیدرومتری و نیز تصاویر ماهوارههای مختلف میباشد. تصاویر ماهواره لندست به سبب قدمت نسبتا مناسب جهت مطالعه در حدود چند دهه مناسب مینماید. هدف پژوهش حاضر مطالعه تغییرات پهنههای آبی دریاچه نمک و تالا حوض سلطان با استفاده دادههای هواشناسی ایستگاههای زمینی و نیز تصاویر ماهواره لندست به صورت کمی و کیفی است. مواد و روشها: ابتدا با استفاده از پارامترهای اقلیمی موجود، دوره و گامهای زمانی مطالعه مشخص شد. این پارامترها شامل میانگین دما، بیشینه و کمینه دما، بارندگی، رطوبت نسبی، تبخیر و غیره بود که در سه ایستگاه استان قم اعم از ایستگاه قم، سلفچگان و کهک اندازهگیری شده بودند. این کار با روندیابی و نیز بررسی تغییرات و جهشهای اقلیمی در هریک از این پارامترها انجام گرفت. به نحوی که با استفاده از نمایش نموداری و آزمون آماری مناسب تغییرات خلاف معمول استخراج شد و آن سال از بازه مطالعه حذف گردید. در مرحله بعد تصاویر ماهوارههای لندست در زمانهای انتخابی در مرحله قبل اخذ شد. این تصاویر پیش پردازش، پردازش و پس پردازش گردید. شاخصهای مربوط به طبقهبندی چهار کلاس آب، خاک نمکی، خاک معمولی و پوشش گیاهی اعمال و در استان قم بومی سازی گردید. نتایج و بحث: براساس مطالعه تغییرات پارامترهای اقلیمی سالهای نامناسب حذف و زمانهای مطالعه از سال 1989 تا 2019 میلادی با گامهای زمانی 5 ساله انتخاب گردید. طبقهبندی تصاویر مربوط به این زمانها برای تالاب حوض سلطان دریاچه نمک و محیط پیرامونی آنها با روش ماشین بردار پشتیبان در نرم افزار ENVI انجام گرفت. این طبقهبندی برای تصاویر هر هفت گام زمانی اجرا شد و مساحت هر یک از کلاسهای آب، خاک نمکی، خاک معمولی و پوشش گیاهی، حاصل گردید. نتایج طبقه بندی باروش های بصری و تعدادی نمونههای زمینی کنترل شد. در مرحله بعد تغییرات کلاسها نیز مدلسازی و محاسبه شد. میزان تغییر هر کلاس و تبدیل آن به سه کلاس دیگر بین گامهای زمانی محاسبه شد و نتایج آن به صورت ماتریس تغییرات ارائه گردید. ماتریس تغییرات هم به صورت درصد تغییر و هم به صورت تغییرات با واحد متریک (مترمربع) نمایش داده شد. بر این اساس امکان بررسی عمده تغییرات هرکلاس و مطالعه آن فراهم شد. نتیجهگیری: به طور کلی روند تغییرات عناصر اقلیمی و نیز پهنههای آبی استان قم هم جهت بوده است. در بازه زمانی مورد مطالعه برای تالاب حوض سلطان، اواسط دوره مطالعه یعنی حدود سال 2004 میلادی با سطح زیر پوشش آب 61667 هکتار را میتوان خشکترین سال در بازه زمانی در نظر گرفت. در مورد دریاچه نمک نیز سالهای 2004 تا 2014 خشکترین سالها طبقهبندی شدهاند. سال 2009 با مساحت زیر پوشش آب در حدود 281 هکتار، خشکترین سال بازه مطالعه است. بررسی این تغییرات با شناخت حوضه آریز هر دو پهنه آبی و تفاوتهای آنها اطلاعات ارزشمندی در اختیار محققان خواهد گذاشت.
Original Articles
حسین رفیعی مهر؛ لطفعلی کوزه گر کالجی
چکیده
سابقه و هدف: آب زیرزمینی به عنوان مهمترین منبع است ;کاربریهای گوناگون در مناطق خشک و نیمه خشک محسوب میشود. بنابراین ارزیابی اثرات فعالیتهای انسانی (به عنوان مثال، تغییرات کاربری و پوشش اراضی) بر منابع آبهای زیرزمینی، نقش اساسی در مدیریت پایدار آب و در نتیجه برنامه ریزی فضایی دارد. بنابراین نیاز به یکپارچه ...
بیشتر
سابقه و هدف: آب زیرزمینی به عنوان مهمترین منبع است ;کاربریهای گوناگون در مناطق خشک و نیمه خشک محسوب میشود. بنابراین ارزیابی اثرات فعالیتهای انسانی (به عنوان مثال، تغییرات کاربری و پوشش اراضی) بر منابع آبهای زیرزمینی، نقش اساسی در مدیریت پایدار آب و در نتیجه برنامه ریزی فضایی دارد. بنابراین نیاز به یکپارچه سازی برنامه ریزی کاربری اراضی و مدیریت منابع آب بصورت گسترده ای مورد تاکید میباشد و درک ارتباط مکانی فضایی تغییرات کاربری اراضی و منابع آب زیرزمینی، نقش حیاتی در مدیریت پایدار دشتهای کشور دارد. این پژوهش با هدف بررسی ارتباط فضایی زمانی میان تغییرات کاربری اراضی و منابع اب زیرزمینی در دشت همدان بهار انجام شده است. موارد و روش ها: نقشههای کاربری زمین برای سالهای 1989، 1997، 2005 ،2013 و 2018 از تصاویر ماهوراهای لندست استخراج و طبقهبندی شد و سپس مورد ارزیابی صحت قرار گرفت. شش کاربری شامل اراضی کشاورزی آبی، دیمی، مراتع و ارتفاعات، اراضی انسانساخت، منابع آب سطحی و باغات استخراج و طبقهبندی شدند. همچنین نقشههای پراکنش عمق آب زیرزمینی با روش کریجینگ برای پنج سال از دادههای پیزومتری تهیه شد. همبستگی و ارتباط بین تغییرات کاربری زمین و نوسانات عمق آب زیرزمینی توسط روشREGRESS صورت پذیرفت. نتایج و بحث: نتایج نقشههای کاربری اراضی نشانگر کاهش سهم اراضی مرتعی و ارتفاعات وتبدیل به اراضی دیمی میباشد به گونهای که سهم این اراضی از 9.68 درصد در سال 1989 به 40.85 درصد در سال 2018 رسیده است. سهم باغات کم و سهم اراضی انسانساخت از 1.27 درصد در سال 1989 به 2.45 درصد در سال 2018 رسیده است. سهم اراضی کشاورزی آبی از 5.32 درصد در سال 1989 به 6.25 درصد در سال 2018 رسیده است. روند تغییرات تراز آب زیرزمینی نیز در بستر هموار دشت مورد مطالعه که تقریبا تراز آب در آن ها کمتر 1800 متر بوده است و نقاط سکونتگاهی مهم و اراضی کشاورزی ابی نیز در ان ها هستند، بیشتر نمایان میباشد. میانگین سالانه بلند مدت افت سطح آب زیرزمینی برای دوره ی 29 ساله، 0.91 می باشد بر اساس روش رگرسیون، مقدار R برای پنج دورهی مطالعاتی، حداقل 0.36 و حداکثر 0.40 بدست امد. در کنار ارتباط نسبی تغییرات سطح آب زیرزمینی و کاربری اراضی، نقش عوامل مدیریتی نیز باید مد نظر قرار گیرد. به گونهای که همبستگی میان کاهش تغییرات سطح آب زیرمینی و کاربری اراضی در هر دوره نسبت به دروه ی قبل خود افزایش نسبی داشته است. مقدار R بین تغییرات سطح اب زیرزمینی و کاربری اراضی برای سال های 1368 تا 1389 به میزان 0.40 بدست امد که بر اساس آن، 0.16 درصد از تغییرات این دو متغیر در ارتباط باهم قابل تبیین می،باشد. بدلیل کمبود منابع آب؛ برنامه ریزی کاربری اراضی برای آینده باید در ارتباط با مقیاس، توان و محدوده دشتها و حوضههای آبخیز انجام گیرد تا بتوان به سیستم پایدار آب منطقهای دست یافت. نتیجه گیری: نتایج تحقیق حاضر میتواند نقش مهمی در درک اهمیت منابع اب زیرزمینی در مناطق خشک و نیمهخشک داشته باشد و بر لزوم توجه بیشتر بر تاثیرات کاربری اراضی و تغییرات آن بر آبهای زیرزمینی در این مناطق تاکید کند. این امر در کنار توجه به سایر عوامل مدیریتی میتواند منجر به توسعه پایدار در مقیاس دشت ها و حوضه های آبخیز شود.
مقاله پژوهشی
درنا جهانگیرپور؛ حسن آزرم؛ عباس میرزایی
چکیده
سابقه و هدف:
در سالهای اخیر تخریب مراتع طیف وسیعی از خدمات اکوسیستم را برای میلیاردها نفر از مردم که معیشت آنها متکی به منابع طبیعی است، کاهش داده است. با اعمال مدیریت صحیح مراتع میتوان ظرفیت مراتع را برای بهره بردن از خدمات اکوسیستم تا چند برابر افزایش داد. الگوی غالب مدیریت مراتع، تهیه و اجرای طرحهای مرتعداری است. این طرحها ...
بیشتر
سابقه و هدف:
در سالهای اخیر تخریب مراتع طیف وسیعی از خدمات اکوسیستم را برای میلیاردها نفر از مردم که معیشت آنها متکی به منابع طبیعی است، کاهش داده است. با اعمال مدیریت صحیح مراتع میتوان ظرفیت مراتع را برای بهره بردن از خدمات اکوسیستم تا چند برابر افزایش داد. الگوی غالب مدیریت مراتع، تهیه و اجرای طرحهای مرتعداری است. این طرحها اگر به درستی انتخاب نشده و مبتنی بر بهبود خدمات اکوسیستمی مرتع صورت نگیرد، علاوه بر تشدید سیر نزولی مراتع، اتلاف سرمایهها را نیز به دنبال دارد. لذا با شناخت اثرات انواع روشهای مدیریتی بر کارکرد خدمات اکوسیستمی، میتوان نسبت به تغییر یا اصلاح الگوهای مدیریت مراتع اقدام نمود. در مطالعه حاضر با بهرهگیری از تحلیل چندمعیاره و در چارچوب تعریف خدمات اکوسیستمی مراتع، به رتبهبندی روشهای اصلاح مراتع در استان فارس پرداخته شد.
مواد و روشها:
از جمله عمدهترین عللی که مانع منظور کردن ارزش خدمات اکوسیستمی در محاسبات و سنجشهای ارزیابی میشود، ناهمگونی واحدهای سنجش انواع ارزش، عدم امکان کمی کردن تمامی ارزشها و مشکلات مربوط به تلفیق دادههای کمی و کیفی است. لذا با توجه به تواناییهای روشهای تحلیل چند معیاره در تجزیه و تحلیل دادههای نامتجانس، این روشها ابزار مناسبی برای فائق آمدن بر این مشکل و دستیابی به تصمیمات مستدلتر و آگاهانهتر میباشند. در مطالعه حاضر در مرحله اول برای تعیین وزن معیارها و شاخصها از فرایند تحلیل سلسله مراتبی (AHP) استفاده شده است. سپس با استفاده از نتایج مرحله اول به عنوان ورودی نرمافزار PROMETHEE، رتبه بندی گزینه های اصلاح مرتع از نظر خدمات اکوسیستم با استفاده از تحلیل PROMETHEE II انجام گرفت.
نتایج و بحث:
با توجه به ادبیات موضوع و بحث با متخصصان در زمینه مرتع و محیط زیست، 12 شاخص برای چهار دسته از خدمات اکوسیستم تعریف شد. پس از تعیین معیارها، با کاربرد روش تحلیل سلسهمراتبی وزن معیارها و شاخصها محاسبه شد. مقایسه زوجی معیارهای خدمات اکوسیستم حاکی از آن است که معیار خدمات تنظیمی و حمایتی با وزن 734/0 بیشترین اهمیت را نسبت به معیارهای خدمات تولیدی و فرهنگی را دارا میباشد. نتایج مقایسه زوجی شاخصهای خدمات فرهنگی اکوسیستم نشان داد که معیار تنوع زیستی اهمیت بسیار بالاتری نسبت به دو معیار زیبایی منظره و تفریح و اکوتوریسم دارد. نتایج مقایسه زوجی زیرمعیارهای شاخصهای خدمات تولیدی اکوسیستم نشان داد ظرفیت چرا و سود تولیدات دامی به ترتیب با وزن نسبی 552/0 و 243/0 بالاترین اهمیت را در بین شاخصهای خدمات تولیدی اکوسیستم دارا میباشند. همچنین شاخص توانایی منابع آب مرتعی با وزن قابل توجه 475/0 در رتبه اول تأثیرگذاری بر شاخصهای خدمات تنظیمی و حمایتی اکوسیستم قرار دارد و شاخص جلوگیری از فرسایش خاک با وزن 352/0 رتبه دوم درجه اهمیت را دارد. وزن نهایی هر کدام از شاخصها از ضرب وزن نسبی معیارها در وزن نسبی شاخصها به دست آمد. در میان شاخصهای خدمات اکوسیستم وزن منابع آب 35/0 است که بیشترین وزن را به خود اختصاص داده است. پس از منابع آب، نقش اکوسیستم در جلوگیری از فرسایش خاک مهمترین شاخص ارزیابی شده است. سومین شاخصی که بیشترین وزن را به خود اختصاص داده است، تنوع زیستی است. پس از ورود دادهها در نرمافزار PROMETHEE نتایج نشان داد از میان گزینههای مختلف اصلاح مراتع، قرق در اولین رتبه قرار گرفته است. بنابراین طرح قرق مراتع بیشترین خدمات اکوسیستم را تأمین میکند. 11 شاخص اثر مثبت بر تعیین اولویت قرق داشته و تنها شاخصی که اثر منفی بر اولویت قرق داشته، دسترسی به منابع آب بوده است. به منظور اعتباردهی به نتایج حاصله، تحلیل حساسیت در سه سناریوی مختلف انجام شد. نتایج تحلیل حساسیت نشان داد که با توجه به بحران آب و درجه اهمیت بالای این شاخص در خدمات اکوسیستم مراتع، اولویت گزینه های مرتعی به تغییرات در سایر شاخصها حساس نیست.
نتیجهگیری:
بر اساس نتایج، طرح قرق در مدیریت مراتع بیشترین خدمات اکوسیستم و طرح گیاهان دارویی کمترین خدمات اکوسیستم را تأمین میکند. پس از قرق، اولویت با پروژههای آبی شامل اصلاح چشمهها و احداث آبگیر و غیره است. به منظور مدیریت بهتر مراتع در استان فارس و ضرورت لحاظ خدمات اکوسیستم در طرحهای مرتعداری میتوان با کاربرد روشهای تصمیمگیری چندمعیاره به نتایج معتبری دست یافت.
مقاله پژوهشی
حمید ارشادیفر؛ کمال الدین کر؛ عماد کوچک نژاد؛ امیر قاضی لو؛ غلامرسول بسکله
چکیده
سابقه و هدف: خلیج چابهار یک محیط نیمه بسته در سواحل جنوب شرقی ایران است که دو بندر مهم کنارک و چابهار در حاشیه این خلیج قرار دارند. ارتباط این خلیج با اقیانوس هند از طریق دریای عمان باعث متاثر شدن این ناحیه از پدیده مانسون به ویژه مانسون جنوب غربی در اواخر بهار تا اواخر تابستان میشود. از سوی دیگر با گسترش صنایع مختلف دریایی و جمعیت ...
بیشتر
سابقه و هدف: خلیج چابهار یک محیط نیمه بسته در سواحل جنوب شرقی ایران است که دو بندر مهم کنارک و چابهار در حاشیه این خلیج قرار دارند. ارتباط این خلیج با اقیانوس هند از طریق دریای عمان باعث متاثر شدن این ناحیه از پدیده مانسون به ویژه مانسون جنوب غربی در اواخر بهار تا اواخر تابستان میشود. از سوی دیگر با گسترش صنایع مختلف دریایی و جمعیت حاشیه این خلیج انتظار میرود افزایش فعالیتهای انسانی باعث متاثرشدن پارامترهای آبشناسی و در نتیجه اکوسیستمهای حساس این ناحیه مانند زیستگاه های مرجانی و جنگل های حرا و هم چنین تاسیسات آب شیرین کن شود. در این تحقیق اثر پدیده مانسون بر پارامترهای فیزیکوشیمیایی، غلظت مواد مغذی و کلروفیل a مورد مطالعه قرار خواهد گرفت. هم چنین امکان تاثیر بارگذاری مواد مغذی از طریق اسکلههای بنادر کنارک و تیس با مقایسه نتایج در این اسکلهها و ایستگاههای مجاور مورد بررسی قرار خواهد گرفت. مواد و روش ها: نمونهبرداری از4 ایستگاه در خلیج در دو عمق سطحی( 5/0 متر) و بستر (1 متر از بستر) با استفاده از بطری نیسکین 5 لیتری هرکدام در سه تکرار انجام شد. پارامترهای فیزیکی توسط دستگاههای پرتابل مربوطه در محل نمونهبرداری اندازهگیری شدند. . در آزمایشگاه واکنشگرهای لازم برای روش کالریمتری طبق دستورالعمل MOOPAM آماده شده و اندازهگیری مقدار مواد مغذی با دستگاه اسپکتروفومتر و در سل با طول مسیر نور 2 سانتیمتر انجام شد. تحلیلهای آماری به کمک نرم افزار PRIMER 6وSTATISTICA 10 انجام شد. نتایج و بحث: مطابق نتایج، غظت مواد مغذی فسفات، نیتریت و نیترات و هم چنین کلروفیلآ در دوره پس مانسون بیشتر و به ترتیب پسمانسون>پیشمانسون>مانسون است. در مورد سیلیکات این روند متفاوت بوده و به صورت پیشمانسون>مانسون≈ پسمانسون است. مقایسه نتایج بین سالیانه نشان میدهد که مقادیر فسفات، نیترات و نیتریت در سال 96 بیشتر از مقادیر متناظر در دوره 92-93 بوده در حالی که در مورد سیلیکات عکس این حالت مشاهده میگردد. کلروفیلa همبستگی مثبت را با غلظت مواد مغذی نشان میدهد که بیانگر کنترل شدن تولید اولیه توسط میزان مواد مغذی قابل دسترس میباشد. مقادیرpH و DO همبستگی مثبت دارند و به طور کلی در دوره پیشمانسون کمتر از دوره پسمانسون در هر دو دوره نمونهبرداری 92-93 و 96 هستند. نتیجه گیری: مقایسه نتایج نمونه برداری بین دو نوبت 92-93 و 96 نشان از تفاوت در مواد مغذی و پارامترهای فیزیکوشیمیایی دارد که به دلیل تفاوت در شدت و دوره مانسون در سالهای مختلف میباشد. مقادیر بالای مواد مغذی نیترات، فسفات و نیتریت در فصل پس مانسون به دلیل پدیده فراجوشی القا شده توسط مانسون و رسیدن آبهای غنی از مواد مغذی به سطح میباشد. مقادیر کمتر سیلیکات در فصل پس مانسون نسبت به فصول پیش مانسون و پس مانسون به نظر میرسد نتیجه مصرف سیلیکات توسط دیاتومههایی باشد که در این دوره شکوفایی میکنند، همچنانکه مقادیر کلروفیلa در پس مانسون از فصول قبل بیشتر است. در نهایت مقایسه مقادیر مواد مغذی در دو اسکله صیادی مجاور خلیج با مقادیر ایستگاههای مجاور درون خلیج نشان میدهد که اگر چه مقادیر به طور قابل توجهی بیشتر هستند، ولی هنوز در مرحلهای نیستند که سطح مواد مغذی در خلیج را به طور وسیعی تحت تاثیر قرار دهند.
مقاله پژوهشی
سارا عبداللهی؛ حمیدرضا عظیمزاده؛ محمدرضا اختصاصی؛ اصغر مصلحآرانی
چکیده
سابقه و هدف:
گردوغبار یکی از پدیدههای جوی و بلایای طبیعی شناخته شده است که آثار و پیامدهای زیست محیطی نامطلوبی بر جای میگذارد. به دلیل گسترده بودن مسیر انتقال گردوغبار، این پدیده میتواند روی خاک و روند زیستشناسی آن نیز تغییراتی ایجاد کند. معمولا ذرات گردوغبار دارای قطرکمتر از 100 میکرون است که پس از کیلومترها انتقال ...
بیشتر
سابقه و هدف:
گردوغبار یکی از پدیدههای جوی و بلایای طبیعی شناخته شده است که آثار و پیامدهای زیست محیطی نامطلوبی بر جای میگذارد. به دلیل گسترده بودن مسیر انتقال گردوغبار، این پدیده میتواند روی خاک و روند زیستشناسی آن نیز تغییراتی ایجاد کند. معمولا ذرات گردوغبار دارای قطرکمتر از 100 میکرون است که پس از کیلومترها انتقال افقی یا عمودی به سطح زمین میرسد. هدف از این پژوهش بررسی میزان غبار ریزشی و غلظت فلزات سنگین سرب و کادمیوم در نمونههای غبار به منظور بررسی آلودگی شهری به این عناصر میباشد.
مواد و روشها:
در این مطالعه جمعآوری نمونهها با استفاده از تله رسوبگیر تیلهای به مدت شش ماه انجام شد. در مجموع 180 نمونه جمعآوری شد. نمونهها با استفاده از ترازو با دقت 001/0 گرم وزن شدند. تجزیه نمونهها به روش ISO11466 انجام شد. نمونهها به روش موسسه تحقیقات آب و خاک استخراج و غلظت فلزات سنگین توسط دستگاه جذب اتمی شعلهای مدل Analyti jena-951 اندازهگیری گردید.
نتایج و بحث:
نتایج نشان داد در فصل زمستان اسفند ماه و در فصل بهار خرداد ماه بیشترین میزان غبار را داشت. میانگین غلظت سرب در فصل زمستان 40/5 32/97 میلیگرم بر کیلوگرم و در فصل بهار 93/5 16/90 میلیگرم بر کیلوگرم بدست آمد. همچنین میانگین غلظت کادمیوم در فصل زمستان 60/3 19/ 37 میلیگرم بر کیلوگرم و در فصل بهار 42/2 62/29 میلیگرم بر کیلوگرم بدست آمد. بر اساس شاخص آلودگی (PI) میزان آلودگی سرب در طبقه آلودگی زیاد قرار دارد، با اینحال بر اساس این شاخص میزان آلودگی کادمیوم در هر دو فصل نمونهبرداری بیشتر از میزان آلودگی سرب و بالاتر از حد مجاز آن میباشد که شاخص ریسک اکولوژیک کادمیوم به ترتیب با میانگین 98/1673 و 03/1333نیز مؤید این مطلب است و در طبقه آلودگی خطرناک قرار میگیرد. همچنین ریسک اکولوژیک فلز سرب در فصل زمستان با میانگین کل 01/1 ±24/18 و در فصل بهار با میانگین کل 11/1 ±90/16 در طبقه آلودگی کم قرار گرفته است. با توجه به مقادیر به دست آمده برای شاخص بار آلودگی (PLI) این میزان بار آلودگی بصورت Cdwinte r˃ Cdspring˃ Pbwinter˃ Pbspring میباشد و هر دو عنصر از نظر این شاخص در طبقه با آلودگی زیاد قرار میگیرند.
نتیجه گیری:
نتایج حاصل از محاسبات آماری و طبقات آلودگی نشان میدهد که میزان آلودگی غبار به سرب و کادمیوم در مورد بیشتر شاخصهای محاسبه شده در طبقات با آلودگی زیاد تا شدید قرار دارد. لذا این عناصر بیشتر در نتیجه فعالیتهای انسان به محیط وارد شدهاند و کمتر منشاء طبیعی دارند.