مقاله پژوهشی
رقیه شکری بی عرق؛ مرجان نعمتی مهر
چکیده
سابقه و هدف: طراحی شهری حساس در برابر آب، مفهومی با هدف مدیریت پایدار منبع های آبی است که ایجاد ارتباط میان برنامهریزی، طراحی شهری و طراحی منظر با مدیریت پایدار آب شهری را در دستور کار داشته و با بیان راهحلهای طراحی با آسیب محیط زیستی کمتر، سعی در بازگرداندن چرخه طبیعی آب در شهر را دارد. این مفهوم برای اولین بار در استرالیا، ...
بیشتر
سابقه و هدف: طراحی شهری حساس در برابر آب، مفهومی با هدف مدیریت پایدار منبع های آبی است که ایجاد ارتباط میان برنامهریزی، طراحی شهری و طراحی منظر با مدیریت پایدار آب شهری را در دستور کار داشته و با بیان راهحلهای طراحی با آسیب محیط زیستی کمتر، سعی در بازگرداندن چرخه طبیعی آب در شهر را دارد. این مفهوم برای اولین بار در استرالیا، در سال 1994 مطرح و پس از آن در کشورهای مختلفی از جمله امریکا، آلمان، هلند، استرالیا بکار گرفته شده است. با وجود اقبال شدیدی که این مفهوم بویژه در پهنه های بارانخیز داشته و هرچند پهنه های وسیعی از ایران جزء این حوزه ها بشمار می آیند ولی تاکنون پژوهشی در مورد کاربست طراحی شهری حساس در برابر آب در ایران انجام نگرفته است. مواد و روش ها: این پژوهش در گروه تحقیقات توصیفی-کابردی قرار دارد. در مرحله اول به معرفی رویکرد طراحی شهری حساس در برابر آب پرداخته شده است و در مرحلة بعد شاخص های این رویکرد بعنوان یک رویکرد مدیریتی یکپارچه در مدیریت آب شهر بارانخیز رشت استخراج شده وسپس سنجش و تحلیل می شود و در نهایت، مبتنی بر نتایج حاصل از توصیف شاخص ها و ارزیابی آنها، راهبردهایی برای بهبود وضعیت مدیریت آب شهر رشت تدوین می شود. از آنجا که استخراج ابعاد و شاخص ها به مطالعة دقیق منبع ها و سندها بستگی دارد، گردآوری داده ها با مطالعة اسنادی انجام گرفته است و بمنظور استنباط تکرارپذیر و معتبر بودن داده هایی که از اسناد و مدارک به صورت متنی استخراج شدهاند، روش تحلیل محتوا بکار گرفته شده است. از آنجا که شاخص ها به لحاظ وزنی یکسان نیستند، پس از استخراج ابعاد و مولفه ها و شاخص های پرتکرار مدیریت یکپارچه آب، از طریق روش تحلیل محتوا، ضرایب اهمیت هر یک از سطحهادر سطح بالاتر از طریق پرسشنامة متخصصان (دلفی) به روش وزندهی نوسانی لیکرتی پنج تایی محاسبه و در نهایت وزن هر یک از شاخص ها تعیین شده است. نتایج و بحث: بر اساس نتیجه پرسشنامه متخصصان، بعد محیط زیستی مهمترین بعد استخراج شده و دو شاخص بهداشت رودخانه های شهر و میزان ذخیره آب باران به ترتیب با وزن های 0.0469 و 0.0463 بیشترین اهمیت را در پایداری مدیریت آب شهری دارند. در ادامه تحقیق، داده های جمع آوری شده از طریق مشاهده، پرسشنامه و استفاده از پایگاه داده های آماری، وضع موجود شهر رشت در قالب جدول سوات تحلیل شد و با امتیاز وزنی عامل های درونی و بیرونی، بر اساس ماتریس GOSP، راهبردهای مناسب در گروه راهبردهای انطباقی تدوین شدند و سپس از طریق ماتریسQSPM راهبردها اولویت بندی و در نهایت سیاست های مناسب برای کاربست رویکرد طراحی شهری حساس در برابر آب در شهر رشت، تدوین شد. تبدیل شبکه زیرساخت خاکستری شهر رشت به شبکه زیرساخت سبز-آبی، بوم آشکاری زیرساختهای سبز به جای لوله کشی های زیرزمینی، تغییر نگرش نسبت به رابطه بین آب، طبیعت و ساختمان ها و افزایش آگاهی شهروندان نسبت به چرخه طبیعی آب، رخ ندادن سیلاب در معابر بهنگام بارندگی ها، پاکیزگی رودخانه های زرجوب و گوهررود و تالاب ها و تبدیل آنها به کریدورهای سبز و فضاهای گذران اوقات فراغت، افزایش پوشش گیاهی از سقف ها تا نماها و تراس ها که تأثیر مثبتی بر درجه حرارت، کیفیت هوا، حیات وحش و سلامت روان خواهد داشت و کاهش مصرف آب شرب در مصرف های غیر شرب تا پنجاه درصد (کاهش پنج میلیون لیتر آب شرب فقط از طریق جمع آوری آب خاکستری یا آب باران و مصرف آن در فلاش تانک های ساختمان ها)،از جمله سیاست های حاصل از کاربست این رویکرد در مدیریت آب این شهر است. نتیجه گیری: رویکرد "طراحی شهری حساس در برابر آب"، بعنوان عقب افتاده ترین رویکرد کاربست طراحی شهری برای مدیریت پایدار آب شهری، از مدیریت کیفیت رواناب های سطحی به سوی یک چارچوب وسیع تر برای یکپارچهسازی مدیریت آب شهری در ترکیب با طراحی شهری، تکامل یافته است و گواهی می دهد که امکان مدیریت حضور آب در شهر می تواند سیلابها را از مصیبت به نعمت شهری بدل ساخته، ارزش های محیط زیستی، اجتماعی و اقتصادی درمحیط های شهری، بویژه شهرهای باران خیز ایجاد نماید.
مقاله پژوهشی
احمدرضا فرزانه؛ مریم میرابی؛ مهدی جلیلی قاضی زاده؛ مریم عباسی
چکیده
سابقه و هدف: منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس واقع در عسلویه دارای واحدهای پتروشیمی بسیاری می باشد که سالانه حجم قابل توجهیاز انواع پسماندهای مختلف (اعم از عادی و خطرناک) در این واحدها تولید می شود. دو مورد از مهمترین پسماندهای تولیدی در مجتمع هایپتروشیمی، پسماند مولکولارسیو و پسماند کاتالیست می باشد که بر اساس آمار موجود، بطور میانگین ...
بیشتر
سابقه و هدف: منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس واقع در عسلویه دارای واحدهای پتروشیمی بسیاری می باشد که سالانه حجم قابل توجهیاز انواع پسماندهای مختلف (اعم از عادی و خطرناک) در این واحدها تولید می شود. دو مورد از مهمترین پسماندهای تولیدی در مجتمع هایپتروشیمی، پسماند مولکولارسیو و پسماند کاتالیست می باشد که بر اساس آمار موجود، بطور میانگین و طی 25 سال آینده، سالانه 3000تن پسماند مولکولارسیو و 2000 تن پسماند کاتالیست در این منطقه تولید می شود. نظر بضرورت مدیریت بهینه پسماندهای صنعتی، هدفاولیه این پژوهش شناسایی و طبقه بندی این دو نوع پسماند می باشد و در ادامه، قابلیت بازیابی این پسماندها و بطور خاص امکان سنجی استفاده از آنها در ساخت بتن بررسی می شود. مواد و روش ها: در ابتدا شناسایی و طبقه بندی این دو پسماند با استفاده از آزمایش های آنالیز عنصری، اندازه گیری فلزهای سنگین و تعیینترکیب های آلی و مقایسه آن با استاندارد سمیت EPA انجام شده است. در ادامه بمنظور امکان سنجی استفاده از این دو نوع پسماند درساخت بتن، طرح اختلاط اولیه بتن که شامل چگونگی جایگزینی این دو پسماند با سیمان است تهیه شده و بر اساس آن نمونه های بتنساخته شده است. اندازه گیری مقاومت 7 روزه بتن و انجام آنالیز سمیت قابل نشت ( TCLP ) از دیگر آزمایش هایی است که بمنظورامکان سنجی قابلیت بازیافت این پسماندها از دیدگاه فنی و محیطزیستی انجام شده است. نتایج و بحث: اجزای اصلی تشکیل دهنده هر دو پسماند ترکیب های 2SiO و 3O2Al بوده که از این جهت قابلیت اولیه جایگزینی با سیماندر ساخت بتن را دارا می باشد. بر اساس نتایج آنالیز فلزهای سنگین، با توجه به مقادیر قابل توجه عنصر کرم در پسماند مولکولارسیو (معادلppm11 ) می توان این پسماند را در گروه پسماندهای خطرناک صنعتی طبقه بندی نمود. همچنین آنالیز ترکیب های آلی نشان می دهد کهمقادیر همه ترکیب های آلی موجود در این دو نوع پسماند از استاندارد مجاز پسماند خطرناک کمتر است. نتایج مقاومت فشاری 7 روزهپسماند مولکولارسیو نشان میدهد که استفاده از این پسماند در ساخت بتن سبب بهبود گیرش اولیه بتن می شود و این بدلیل میزان قابل توجه ترکیب اکسید آلومینیوم ( 3O2Al ) در این پسماند می باشد و جایگزینی 10 % از این پسماند می تواند بعنوان مقدار بهینه برای افزایشگیرش اولیه بتن مدنظر قرار گیرد. این در حالی است که پسماند کاتالیست تأثیر مثبتی بر گیرش اولیه بتن ندارد. در نهایت آنالیز TCLPنشان می دهد بتن های ساخته شده با این دو پسماند در دسته بندی مواد غیرخطرناک قرار گرفته که این مساله ناشی از خاصیتتثبیت کنندگی بتن می باشد. نتیجه گیری: بررسی اولیه ویژگی های پسماند مولکولارسیو وپسماند کاتالیستی حاکی از آن است که امکان استفاده از این دو نوع پسمانددر ساخت بتن از دیدگاه فنی و محیط زیستی وجود داشته و انجام آزمایش های تکمیلی در این مورد ضرورت دارد.
مقاله پژوهشی
اسماعیل اسدی؛ فاطمه بیات
چکیده
سابقه و هدف: امروزه شاهد کاهش کیفیت آبهای زیرزمینی براثر عامل هایی همچون رشد جمعیت، گسترش صنایع، توسعه کشاورزی و... می باشیم. از طرفی با توجه به اینکه سلامت انسان تحت تاثیر کیفیت آبهای زیرزمینی است. بنابراین همواره حفاظت از کیفیت آنهاموضوع بسیار مهم در عرصه مدیریت منبع های آب بوده است. بدین منظور شاخص های کیفی بسیاری در سرتاسر جهان ...
بیشتر
سابقه و هدف: امروزه شاهد کاهش کیفیت آبهای زیرزمینی براثر عامل هایی همچون رشد جمعیت، گسترش صنایع، توسعه کشاورزی و... می باشیم. از طرفی با توجه به اینکه سلامت انسان تحت تاثیر کیفیت آبهای زیرزمینی است. بنابراین همواره حفاظت از کیفیت آنهاموضوع بسیار مهم در عرصه مدیریت منبع های آب بوده است. بدین منظور شاخص های کیفی بسیاری در سرتاسر جهان برای تعیین کیفیتآب یک منطقه ابداع شده اند که از آن جمله می توان به شاخص کیفیت آب ( WQI ) اشاره کرد. هدف از تحقیق حاضر، تعیین پارامترهایموثر بر کیفیت آب دشت زنجان با استفاده از تئوری آنتروپی و تحلیل مولفههای اصلی، تعیین مکان های مستعد آلودگی و در نهایت رتبه بندیمنطقه ها از نظر کیفیت برای مصرف های شرب با ترکیب روش تاپسیس با شاخص EWQI است. مواد و روش ها: منطقه مورد مطالعه، دشت زنجان با میانگین بارندگی 323 میلیمتر در سال و بیشترین دمای 40 و کمترین دمای 29 - درجه سانتیگراد است. پارامترهای مورد بررسی بمنظور تعیین کیفیت آب زیرزمینی دشت زنجان، سولفات، کلراید، بیکربنات، اسیدیته،کل مواد جامد محلول، نسبت جذب سدیمی، هدایت الکتریکی، پتاسیم، سدیم، منیزیم، کلسیم، سختی کل بودند. جهت تعیین مولفه هایاصلی در کیفیت آب منطقه از روش تحلیل مولفه های اصلی ( PCA ) استفاده گردید. سپس با استفاده از شاخص EWQI به تبیین نتایج اینروش پرداخته شد. شاخص کیفی آب بعنوان یک روش امتیازدهی برای بررسی اثرهای ترکیبی پارامترهای مستقل بر کیفیت کلی آب تعریفشده است. بمنظور جلوگیری از قضاوت های کارشناسی، وزن هریک از پارامترها در محاسبه شاخص کیفیت آب، با استفاده از روش آنتروپی تعیین گردید. در نهایت برای رتبه بندی منطقه ها از نظر کیفیت آب از ترکیب روش تاپسیس با EWQI استفاده شد. تاپسیس بعنوان یکروش تصمیم گیری چندمعیاره روشی ساده ولی کارآمد در اولویت بندی محسوب می شود. نتایج و بحث: براساس ویژگی های آماری پارامترهای کیفی مقادیر هدایت الکتریکی و سختی کل بیشتر از میزان استاندارد WHO استکه می توان آن را ناشی از ساختار زمین شناسی، وجود لایه های آهکی و رسوب های تبخیری فراوان در سطح دشتها دانست. نتایج تحقیقنشان داد، کلر، مؤثرترین پارامتر بر کیفیت آب زیرزمینی دشت زنجان بوده است. با بررسی روند تغییرپذیری های کیفی آبهای زیرزمینی دشت زنجان طی سال های 95 - 1382 ، چاه های مشاهده ای کوشکن و حومه زنجان بعنوان نقطه های مستعد آلودگی تعیین گردیدند و عاملافت کیفیت آب زیرزمینی در آن منطقه ها به ترتیب پارامتر کلر و نسبت جذب سدیمی تعیین شد. با توجه به نتایج روش تحلیل مولفه هایاصلی و نمودار اسکری کتل، پارامتر سختی کل و کلر بترتیب بیشترین تاثیر را بر کیفیت آبزیرزمینی دشت زنجان داشته اند و بیش از 80درصد تغییرپذیری های کیفیت آب زیرزمینی دشت زنجان را می توان با سه عامل مورد ارزیابی قرار داد. عامل اول با بیش از 57 درصدتغییرات بیشترین نقش را دارا است. سپس عامل دوم با بیش از 12 درصد تغییرات و عامل سوم با 9 درصد تغییرات مهمترین عامل هایتاثیرگذار بر کیفیت آب زیرزمینی دشت زنجان می باشند. همچنین برای اولویت بندی نقاط مشاهده ای دشت زنجان از نظر کیفیت آبهایزیرزمینی، از ترکیب روش تاپسیس با شاخص EWQI استفاده شد. با توجه به نتایج حاصل از این روش، ایستگاه ینگجه بعنوان بهترینایستگاه با کیفیت عالی و ایستگاه کوشکن به عنوان بدترین ایستگاه با کیفیت نامطلوب انتخاب شدند. نتیجه گیری: پارامتر کلراید با مقدار آنتروپی پایین و میزان وزن آنتروپی بالا به عنوان تاثیرگذارترین پارامتر در دشت شناخته شد. همچنین ایستگاه ینگجه به عنوان بهترین ایستگاه و ایستگاه کوشکن به عنوان بدترین ایستگاه انتخاب شد.
مقاله پژوهشی
محمد محمدیان؛ غلامرضا لشکری پور؛ ناصر حافظی مقدس؛ محمد غفوری
چکیده
سابقه و هدف: مسئله های محیط زیستی از دیرباز کم و بیش وجود داشته ولی در حال حاضر بدلیل رشد بی رویه جمعیت جهان و برداشت بی رویه ازمنبع های زمینی،افزایش یافته و مشکل های زیادی را بوجود آورده است. دشت میداوود در شرق استان خوزستان قرار دارد و بسیار حاصلخیز بوده و دارای منابع غنی آب می باشد. این دشت با خطرهای محیط زیستی مواجه می باشد اما بیشتر ...
بیشتر
سابقه و هدف: مسئله های محیط زیستی از دیرباز کم و بیش وجود داشته ولی در حال حاضر بدلیل رشد بی رویه جمعیت جهان و برداشت بی رویه ازمنبع های زمینی،افزایش یافته و مشکل های زیادی را بوجود آورده است. دشت میداوود در شرق استان خوزستان قرار دارد و بسیار حاصلخیز بوده و دارای منابع غنی آب می باشد. این دشت با خطرهای محیط زیستی مواجه می باشد اما بیشتر مطالعات انجام شده در این دشت، در زمینه زمین شناسی و آبشناسی بوده و مطالعات محیط زیستی انجام نشده است. مواد و روش ها: در این پژوهش از مطالعات دفتری، صحرایی و آزمایشگاهی برای بررسی خطرهای محیط زیستی دشت میداووداستفاده شده است. در مطالعات صحراییفروچاله های زیادی در اطراف دشت میداوود شناسایی و ابعاد آنها اندازه گیری شد. برای انجام آزمایش های لازم از سنگ های منطقه و منبع های آب، نمونه برداری انجام شد. آزمایش انحلال پذیری به روش سیرکولاسیون روی سنگ های گچی سازند گچساران صورت گرفت. با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی، نقشه هم پتانسیل یون استفاده شد.با استفاده از سیستم ICP-OES سولفات و یون کلسیم برای دشت میداوود تهیه و برای تعیین میزان عنصرهای سنگین در آب های این دشت از نتایج آنالیزاطلاعات جغرافیایی نقشه همپتانسیل عنصرهای سنگین برای دشت میداوود تهیه شد .نتایج و بحث: براساس مطالعات دفتری، اطراف دشت میداوود را سازند آسماری و سازند گچساران در بر گرفته و سنگ کف این دشت، سازند گچساران می باشد که ازسنگ های گچی و مارنی تشکیل شده است. همه فروچاله های شناسایی شده در منطقه، در نزدیکی سازند گچساران تشکیل شدهاند. نتایج آزمایش انحلال پذیری نشان دادکه سنگ های گچی دارای قابلیت انحلال بالایی هستند. بر اساس نقشه هم پتانسیل یون سولفات و یون کلسیم، میزان این املاح در اطراف روستاهای سرله و دوگچه بیشاز دیگر نقاط دشت است که بدلیل انحلال سنگ های گچی سازند گچساران می باشد. بر اساس مطالعات آبشناسی در طول 15 سال اخیر، سطح آب زیرزمینی دشتمیداوود حدود 5 متر افت پیدا کرده است. بالابودن قابلیت انحلال سنگهای گچی سازند گچساران در کف دشت و همچنین افت سطح آب زیرزمینی دشت سبب شد کهدر سال های اخیر فروچاله هایی بصورت ناگهانی در دشت و بویژه در حوالی روستاهای سرله و دوگچه تشکیل شوند که از نوع فروریزشی می باشند.آنالیزهای هیدروشیمیایی آبهای دشت نشان داد که حدود 81 درصد چاههای عمیق منطقه دارای آرسنیک بالاتر از حد مجاز آب شرب می باشند.از نمونه های برداشت شده حدود 31 درصد دارای مقدار آهن بالاتر از حد مجاز و حدود 44 درصد دارای منگنز بالاتر از حد مجاز هستند. همه نمونه ها دارای نیکل بالاتر از حد مجاز وانادیوم کمتر از حد مجاز آب شرب می باشند. بر اساس نقشه های هم پتانسیل، میزان فلزهای سنگین در محل روستاهای میداوود پایین (سفلی) و میداوود وسطی، بالاتر از دیگر نقاط دشت می باشد. منشاء فلزهای سنگین در دشت میداوود، مواد نفتی هستند که از سازند گچساران بصورت چشمه نفتی خارج می شوند. نتیجه گیری: با کنترل برداشت بیرویه از آبهای زیرزمینی توسط چاه های بهره برداری و همچنین استفاده از تغذیه مصنوعی میتوان از افت سطح آب زیرزمینی و تشکیلفروچاله های جدید در دشت جلوگیری کرد، در غیر اینصورت ممکن است فروچاله های جدید تشکیل شده و سبب خسارتهای مالی و جانی شود. غلظت بالای فلزهایسنگین در آبهای زیرزمینی می تواند برای سلامتی اهالی منطقه خطرهایی را بوجود آورد. برای حل این مشکل در صورت امکان می توان آب شرب ساکنین این دشت را از حوزههای آبریز مجاور باکیفیت قابل قبول از نظر استانداردهای جهانی (WHO) تأمین نمود.
مقاله پژوهشی
حسین مرادی زیناب؛ احمدرضا محرابیان؛ سیاوش نقی زاده؛ حسین مصطفوی؛ فرزانه خواجویی نسب
چکیده
سابقه و هدف: با افزایش نرخ نابودی تنوع زیستی در سال های اخیر روش های نوینی برای حفاظت پیدایش یافته اند. بعنوان نمونه شناساییناحیه هایی با تمرکز منحصربه فرد گونه های انحصاری و نیز زیستگاه گونه هایی با ارزش های ویژه مانند تمرکز گونه های دارویی و ژنتیکی و یامناطقی که به شدت در معرض تهدید قرار دارند می توان با می توان با صرف هزینه های کمتر ...
بیشتر
سابقه و هدف: با افزایش نرخ نابودی تنوع زیستی در سال های اخیر روش های نوینی برای حفاظت پیدایش یافته اند. بعنوان نمونه شناساییناحیه هایی با تمرکز منحصربه فرد گونه های انحصاری و نیز زیستگاه گونه هایی با ارزش های ویژه مانند تمرکز گونه های دارویی و ژنتیکی و یامناطقی که به شدت در معرض تهدید قرار دارند می توان با می توان با صرف هزینه های کمتر از بیشترین کارایی حفاظتی برخوردار شد.Onosma L در کشور ایران نیز تاکسون هایی حضور دارند که بدلیل تنوع بالا و تهدیدپذیری در اولویت حفاظتی قرار دارند، جنس .به عنوانیکی از این اولویت ها طبقه بندی می گردد که بواسطه اهمیت اکولوژیکی و دارویی و استقرار مرکز گونه زایی و تنوع آن در ایران، تعیین الگوهای پراکنش، اندمیسم و وضعیت حفاظتی آرایه های این جنس بسیار ضروری به نظر می رسد. مواد و روش ها: در این تحقیق، ابتدا بر اساس بانک اطلاعاتی تهیه شده از مطالعات میدانی قبلی و دادههای هرباریومی نقطه های انتشاربا قابلیت تفکیک پذیری ° 25 (grid cells) به گرید سلهای ArcGIS جغرافیایی گونه ها در نقشه ژئورفرنس ژئومورفولوژی ایران با نرم افزارUTM ( 20 کیلومتر × 20) °25 × استقرار یافته و منطقه های تنوع تعیین گردید. سپس براساس تنوع شرایط ژئومورفولوژیکی- اقلیمی،ایستگاه های متنوع برای ارزیابی انتخاب شد. سپس مطالعات میدانی در این ایستگاه ها براساس گرادیان ارتفاعی انجام گردید. در هر ایستگاه،بر اساس نوع رویشگاه و ویژگی های جمعیتی گونه ها سه تا پنج کوادرات استقرار یافت و در هر کوادرات سطح پوشش، تراکم، تنوع و سطح پوشش گونه هدف ارزیابی گردید. در هر کوادرات سه تا پنج فرد از هر گونه نمونه برداری و سپس از هر کوادرات نمونه خاک از سطح تاعمقی که ریشه استقرار دارد جمع آوری شد. به علاوه ویژگی های رویشگاه اعم از فیزیونومی رویشگاه ، تهدیدها و دیگر ویژگی های اکولوژیکی یادداشت گردید. افزون بر این نمونه های سند جمع آوری شده بر اساس روش های استاندارد تثبیت شده و ذخیره سازی شد. شناسایی تاکسون ها بر اساس فلورهای ایران، ایرانیکا و فلور عراق، فلور ترکیه، و شوروی سابق انجام شد. ارزیابی میزان تهدیدپذیری گونه ها بر اساس دستورالعمل منطقه ای فهرست سرخ اتحادیه جهانی حفاظت، ارزیابی وضعیت حفاظتی رویشگاه ها بر اساس دستورالعمل اتحادیه جهانیحفاظت از طبیعت و رده بندی گونه های نادر نیز بر اساس ترکیبی از روشهای استاندارد انجام گرفت. نتایج و بحث: در این مطالعه الگوهای انتشار تعداد نه گونه با 106 جمعیت از این جنس با رویکرد ژئوبوتانیکی انجام شده است. از میان نمونه های بررسی شده تعداد یک گونه متعلق به زیربخش Asterotricha، دو گونه متعلق به زیربخش Heterotricha و شش گونه متعلق به زیربخش Haplotricha میباشد که تنها چهار گونه از کل گونه های مطالعه شده انحصاری ایران می باشند. دامنه پراکنش ارتفاعی گونه های مورد مطالعه 455 متر تا 2950 متر از سطح دریا می باشد که گونه ها بیشتر، رویشگاه های مرتفع کوهستانی (1500 تا 2500 متر) و کوهپایه ای (900 تا 1500 متر) را اشغال کرده اند که همراستا با نتایج مطالعات قبلی می باشد. بیشتر جمعیت ها در رویشگاه هایی با شیب ملایم تا نیمه تند با دامنه جنوبی و اقلیم نیمه مرطوب، مدیترانه ای و نیمه خشک پراکنش یافته اند. رویشگاه هایی با میانگین دمای سالیانه صفر تا ده درجه سانتیگراد، متوسط بارندگی سالیانه 200 تا 500 میلیمتر، عمق خاک کم و ساختارهای زمینشناسی رسوبی، آذرین، آتشفشانی-رسوبی بیشترین غنای گونه ای را به خود اختصاص داده اند. گونه های این جنس در مختصات جغرافیایی 37 تا 38 درجه عرض شمالی و 47 تا 48 درجه طول شرقی از بیشترین غنای گونه ای برخوردار هستند و غنای کلی گونه ها به سمت شمال کاهش نسبی و تدریجی نشان می دهد. همچنین گونه ی O. sabalanica بیشترین درجه تهدیدپذیری و گونه های O. microcarpa و O. elwendica کمترین درجه تهدیدپذیری را به خود اختصاص داده اند و گونه های O. sabalanica و O. subsericea از نادرترین گونه های مورد مطالعه این جنس در منطقه محسوب می شوند. نتیجه گیری: گونه های نادر این جنس بیشتر جمعیت های کوچکی داشته و تنها در یک منطقه جغرافیایی و دامنه های ارتفاعی محدودیپراکنش دارند که همین امر سبب آسیب پذیری شدید آنها در برابر خطرهای تهدید کننده می گردد. بنابراین در کنار روش های حفاظتگونه ها در زیستگاه طبیعی، حفاظت گونه محور و تمرکز بر روی روش های حفاظت خارج از زیستگاه نیز توصیه می شود.
مقاله پژوهشی
سارا سعیدی؛ حمیدرضا ناصری؛ یاسر نیک پیمان
چکیده
سابقه و هدف: آلودگیهای محیط زیستی، بویژه روند افزایشی آلودگیهای منبع های آب ناشی از نشت مواد نفتی به یکی از نگرانیهای اصلی جامعه های پیشرفته بشری تبدیل شده است. مواد و روش ها: در گستره شهر صنعتی ری واقع در جنوب تهران، فعالیتهای نفتی سبب آلودگی آبخوان شده است، بنابراین با توجه به اینکه ترکیب های نفتی سبک (Light ...
بیشتر
سابقه و هدف: آلودگیهای محیط زیستی، بویژه روند افزایشی آلودگیهای منبع های آب ناشی از نشت مواد نفتی به یکی از نگرانیهای اصلی جامعه های پیشرفته بشری تبدیل شده است. مواد و روش ها: در گستره شهر صنعتی ری واقع در جنوب تهران، فعالیتهای نفتی سبب آلودگی آبخوان شده است، بنابراین با توجه به اینکه ترکیب های نفتی سبک (Light Non-Aqueous Phase Liquid (LNAPL)) بعنوان منبع انتشار آلودگی در آبهای زیرزمینی هم در منطقه اشباع و هم در منطقه غیراشباع عمل میکند، بنابراین پاکسازی آبخوان از LNAPL ضروری است. بطور معمول آگاهی از پارامترهای هیدرودینامیک آبخوان از قبیل قابلیت انتقال و هدایت هیدرولیکی، برای تعیین نوع روش برداشت و حذف LNAPL بسیار ضروری است. برای تخمین این پارامترها، روشهای مختلفی از قبیل Baildown test، Manual skimming، آنالیز عملکرد سیستم برداشت و ردیابی وجود دارد. نتایج و بحث: در این تحقیق از روش Baildown test برای تعیین قابلیت انتقال و هدایت هیدرولیکی LNAPL آبخوان استفاده شده است. این روش، شامل حذف کل LNAPL از داخل چاه و فیلترپک آن یا جابهجا کردن بخشی از حجم، بمنظور ایجاد اختلاف بار هیدرولیکی است. پس از ایجاد اختلاف بار، سرعت بازگشت سطح سیال سنجیده میشود. این آزمایش محدود به شعاع تأثیر چاه است. نتیجه گیری: بنابر نتایج آزمایش Baildown در 10 حلقه از چاههای گستره مورد مطالعه، میزان قابلیت انتقال LNAPL در آبخوان مورد مطالعه بین 0.085 تا 11.506 متر مربع بر روز و میزان هدایت هیدرولیکی بین 0.01 تا 1.62 متر بر روز متغیر است. بیشترین میزان قابلیت انتقال LNAPL در بخش شرقی و شمال شرقی گستره مورد مطالعه است.
مقاله پژوهشی
رضا اخباری؛ مهدی نجاتی
چکیده
سابقه و هدف: توجه به پیامدهای اقتصادی تخریب محیط زیست و تحلیل اثرهای محیط زیستی رشد و توسعه اقتصادی در قالب منحنی کوزنتس محیط زیستی پیش از اجماع جهانی پیرامون ضرورت کاهش انتشار کربن، شکل گرفت. فرضیه پناهگاه آلودگی نیز در پی انتقال سرمایه از کشورهای توسعه یافته به در حال توسعه و به دنبال تحلیل اثرهای محیط زیستی آن پدید آمد. به ...
بیشتر
سابقه و هدف: توجه به پیامدهای اقتصادی تخریب محیط زیست و تحلیل اثرهای محیط زیستی رشد و توسعه اقتصادی در قالب منحنی کوزنتس محیط زیستی پیش از اجماع جهانی پیرامون ضرورت کاهش انتشار کربن، شکل گرفت. فرضیه پناهگاه آلودگی نیز در پی انتقال سرمایه از کشورهای توسعه یافته به در حال توسعه و به دنبال تحلیل اثرهای محیط زیستی آن پدید آمد. به تازگی بررسی اثر گذاری فساد اقتصادی بر انتشار کربن بعنوان هدف اصلی برخی مطالعات تجربی پیرامون اقتصاد محیط زیست مطرح و حتی سعی شده مفاهیم منحنی کوزنتس محیط زیستی و پناهگاه آلودگی با کمک مبانی نظری موجود پیرامون تأثیر فساد بر کیفیت محیط زیست تشریح شود. در این چهارچوب این گونه استدلال می شود که بر مبنای فرضیه PHH، فساد با تضعیف نهادهای قانونی و نظارتی، تخریب محیط زیست را در اثر کاهش هزینه های انتشار کربن و در نتیجه ورود کارخانه های آلاینده از کشورهای توسعه یافته به کشورهای در حال توسعه و کمتر توسعه یافته به دنبال دارد. از سوی دیگر بر مبنای فرضیه EKC، فساد با ایجاد اخلال در نظام توزیع درآمد و تضعیف فعالیتهای مولد اقتصادی، بیشینه تولید ناخالص داخلی سرانه ای که پس از آن روند نزولی انتشار آغاز می شود را به تأخیر می اندازد و در نتیجه بر تخریب محیط زیست افزوده می شود. در این مورد بحثی نظری پیرامون تأثیرگذاری قابل توجه کاهش سطح فساد بر بهبود کیفیت محیط زیست در کشورهای در حال توسعه نسبت به کشورهای توسعه یافته صورت گرفته و ادعا شده که در کشورهای در حال توسعه و کمتر توسعه یافته در مقایسه با کشورهای توسعه یافته، کاهش سطح فساد، آثار معنادارتری بر کاهش انتشار آلاینده کربن دارد. هدف این مطالعه بررسی تجربی این ادعا است. مواد و روش ها: در این مطالعه با استفاده از داده های پانل شامل 61 کشور در بازه زمانی سال های 2003 تا 2016 و الگوی پانل آستانه ای در نرم افزار استتا به بررسی تجربی ادعای فوق پرداخته ایم. با بکارگیری شاخص توسعه انسانی به عنوان متغیر آستانه، کشورها را به دو گروه توسعه یافته و در حال توسعه تقسیم کرده و ضریب مربوط به تأثیر گذاری فساد بر انتشار کربن را تحلیل کردیم. در این چهارچوب ابتدا با استفاده از آزمون های مربوطه تعداد آستانه ها شناسایی و سپس بر مبنای آن الگویی شامل متغیرهای انتشار کربن، تولید ناخالص داخلی سرانه، شاخص توسعه انسانی، رشد جمعیت شهرنشین، مصرف سرانه انرژی اولیه، تجارت کالایی و شاخص فساد، برآورد شد. نتایج و بحث: رگرسیون آستانه برآورد شده به طور کلی معنادار بود. ضریب مربوط به کشورهای در حال توسعه منفی، معنادار و بزرگتر از کشورهای توسعه یافته برآورد شد. در مقابل ضریب مربوطه برای کشورهای توسعه یافته مثبت، کوچکتر و بی معنا برآورد شد. این نتایج ادعای بالا را تأیید می کند. در کشورهای در حال توسعه به ازای هر واحد افزایش در شاخص فساد (که به معنای کاهش سطح فساد است)، انتشار کربن به میزان 0.08 واحد کاهش می یابد، در حالی که تأثیر پذیری انتشار کربن از سطح فساد در کشورهای توسعه یافته متوقف شده و دیگر کاهش فساد در این کشورها تأثیر معناداری بر کاهش سطح انتشار کربن به همراه ندارد. نتیجه گیری: کاهش سطح فساد در کشورهای در حال توسعه و کمتر توسعه یافته نسبت به کشورهای توسعه یافته، اثر کاهنده قوی تری بر انتشار کربن دارد.
مقاله پژوهشی
محمد تقی فیض بخش؛ نصیبه رضوان طلب؛ پریسا علی زاده
چکیده
سابقه و هدف: در سالهای اخیر مصرف انرژی در کشاورزی بهشدت افزایش پیدا کرده و کشاورزی مدرن در زمینهی انرژی، بسیار پرمصرف شده است. بیشتر انرژی مصرفی برای تولید محصول های کشاورزی بدلیل استفاده از نهادههایی مانند: ماشینآلات، سوختهای فسیلی، کودهای شیمیایی و آفتکشها است که استفاده نامناسب از این نهادهها افزون بر پائین ...
بیشتر
سابقه و هدف: در سالهای اخیر مصرف انرژی در کشاورزی بهشدت افزایش پیدا کرده و کشاورزی مدرن در زمینهی انرژی، بسیار پرمصرف شده است. بیشتر انرژی مصرفی برای تولید محصول های کشاورزی بدلیل استفاده از نهادههایی مانند: ماشینآلات، سوختهای فسیلی، کودهای شیمیایی و آفتکشها است که استفاده نامناسب از این نهادهها افزون بر پائین آوردن کارآیی مصرف انرژی در تولید، سبب ایجاد مشکل هایی برای سلامتی انسان و محیط زیست نیز میشود. در حال حاضر بدلیل بحران انرژی در جهان ضرورت مطالعه بیشتر در زمینهی مصرف انرژی و یافتن راهکارهایی برای مصرف بهینهی آن احساس میشود. این تحقیق بمنظور شناخت و بررسی سیر انرژی و پتانسیل گرمایش جهانی در تولید گندم و جو در زمین های شمالی دشت گرگان و در محدوده شهرستان آققلا انجام شد تا بتوان راهکارهای مناسب برای جلوگیری از اتلاف انرژی و کاهش اثرهای محیط زیستی منبع ها را شناسایی نمود. مواد و روش ها: برای انجام این پژوهش اقدام به جمعآوری دادههای مورد نیاز از منطقه مورد بررسی شد. بر همین اساس با مصاحبه با کشاورزان مختلف، برای گندم و جو بهترتیب 95 و 83 کشاورز انتخاب شدند که از طریق تکمیل پرسشنامه در محدوده شهرستان آق قلا به جمعآوری دادههای موردنیاز ماشینآلات و نهادههای مصرفی شامل بذر، کود، سوخت و سمها در دو محصول گندم و جو دیم اقدام شد. پس از این مرحله داده ها توسط نرمافزار اکسل در سه بخش مصرف سوخت، انرژی سوخت مصرفی و پتانسیل گرمایش جهانی ناشی از انتشار گازهای گلخانهای بر مبنای معادل دیاکسیدکربن محاسبه گردید. نتایج و بحث: نتایج نشان داد که بیشترین انرژی ورودی مستقیم در مزرعه های گندم و جو دیم به ترتیب 38.8 و 46.8 درصد مربوط به مصرف سوخت میباشد. همچنین بیشترین انرژی ورودی غیرمستقیم با میزان 31.3 و 19.1 درصد به ترتیب برای مزرعه های گندم و جو دیم مربوط به کود نیتروژن به دست آمد. نسبت انرژی خروجی به ورودی در گندم و جو دیم به ترتیب 5.01 و 5.03 محاسبه شد. همچنین میزان پتانسیل گرمایش جهانی در مزرعه های گندم و جو دیم به ترتیب 943.9 و 739.1 معادل دی اکسیدکربن در هکتار بهدست آمد. نتایج نشان داد که افزایش مصرف سوخت و کود سبب افزایش میزان انرژی ورودی در هر دو محصول و نیز افزایش تولید گازهای گلخانهای خواهد شد. بنابراین استفاده از ماشینآلات و ادوات کارآمدتر که موجب کاهش مصرف سوخت میشود و نیز رعایت تناوب زراعی مناسب و استفاده از کودهای آلی میتواند سبب کاهش انرژی مصرفی، افزایش بازده انرژی و نیز کاهش پتانسیل گرمایش جهانی در مزرعههای گندم و جو دیم شود. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که سوخت مصرفی در هر دو محصول بیشترین سهم انرژی ورودی را دارد و پس از آن کود مصرفی بویژه کود نیتروژنی قرار داشت. بنابراین کاهش مصرف سوخت با استفاده از کمبینات و استفاده از سیستم های کشت حفاظتی (حداقل خاکورزی) برای کاهش میزان انرژی ورودی توصیه میگردد. همچنین رعایت تناوب زراعی و تناوب با گیاهان پوششی که قادر به تثبیت نیتروژن هستند بعنوان یکی از راهکارهای کاهش مصرف کود توصیه می شود. پیشنهاد میگردد که با بهبود عملیات مدیریت، استفاده بهینه از کودها، کنترل آفتها، عملکرد در واحد سطح را افزایش داده و با افزایش عملکرد، کارآیی انرژی یعنی نسبت انرژی تولیدی به مصرفی را بهبود بخشیم.
مقاله پژوهشی
تکتم شهریاری؛ عبدالرضا کرباسی؛ میلاد ریحانی
چکیده
سابقه و هدف: پالایشگاه نفت یکی از مراکز صنعتی است که فاضلاب تولیدی آن شامل بار آلودگی زیادی می باشد و دارای میزان مختلفی از آلاینده های محیط زیستی است که تهدیدی جدی برای محیط زیست و منبع های آب می باشند. در این تحقیق از رآکتور انعقاد الکتریکی برای حذف و کاهش میزان COD موجود در فاضلاب خروجی واحد API پالایشگاه نفت شازند اراک که ...
بیشتر
سابقه و هدف: پالایشگاه نفت یکی از مراکز صنعتی است که فاضلاب تولیدی آن شامل بار آلودگی زیادی می باشد و دارای میزان مختلفی از آلاینده های محیط زیستی است که تهدیدی جدی برای محیط زیست و منبع های آب می باشند. در این تحقیق از رآکتور انعقاد الکتریکی برای حذف و کاهش میزان COD موجود در فاضلاب خروجی واحد API پالایشگاه نفت شازند اراک که یک جداکننده ثقلی آب-روغن می باشد، استفاده شده است. مواد و روش ها: برای شبیه سازی فرآیند انعقاد الکتریکی در شرایط آزمایشگاهی، پایلوتی با ابعاد cm(15×14×13) از جنس پلکسی گلاس طراحی گردید که در آن 6 الکترود آلومینیومی بعنوان الکترودهای قربانی در طی فرآیند با ابعاد cm(12×10) و ضخامت mm2 قرار داده شد. فاصله الکترودها از یکدیگر cm2 در نظر گرفته شد. آرایش تک قطبی برای الکترودها انتخاب گردید. در هر مرحله از آزمایش پس از اندازه گیری میزان pH و COD و سرب فاضلاب اولیه ، حجم 2 لیتر از آن بعنوان نمونه درون رآکتور انعقاد الکتریکی ریخته شده و پس از فرآیند الکتروانعقاد، دوباره میزان pH و COD و سرب ثانویه اندازه گیری شد تا تاثیر فرآیند انعقاد الکتریکی مشخص شود. نتایج و بحث: در این تحقیق اثر پارامترهای زمان، pH و ولتاژ در فرآیند لخته سازی الکتریکی اندازه گیری شده است. میزان COD ، pH و سرب موجود در فاضلاب پالایشگاه به ترتیب برابر با (mg/L)450 ، 5.5 و(mg/L) 5.27 در نمونه اولیه اندازه گیری شد. برای جلوگیری از هم پوشانی اثر پارامترهای زمان، pH و ولتاژ در طول فرآیند، مقدار یکی از پارامترها را تغییر داده و دو پارامتر دیگر ثابت نگهداشته شد و میزان بهینه هر کدام تعیین گردید. بمنظور کمینه سازی درصد خطا در روند آزمایش هر مرحله از آن ۳ بار تکرار شده است. پس از انجام مرحلههای مختلف آزمایش و جمع آوری و تحلیل نتایج به دست آمده مدت زمان بهینه آزمایش، pH بهینه و همچنین ولتاژ بهینه به ترتیب 90 دقیقه ، 6 و 30 ولت در این فرآیند در نظر گرفته شد، که در پی آن میزان COD از (mg/L)450 به (mg/L) 193 کاهش پیدا کرد و %99.05 از سرب حذف گردید. نتایج آزمایش ها نشان داد که با افزایش مدت زمان الکترولیز میزان حذف نیز افزایش مییابد. همانطور که از مشاهده نتایج می توان استنباط کرد میزان حذف با مقدار ولتاژ اعمالی رابطه مستقیم دارد، دلیل آن، تولید و انحلال بیشتر هیدروکسیدهای آلومینیوم در فاضلاب بوده که نقش ماده منعقد کننده را ایفا می کند. همچنین pH، تاثیر مهمی روی نتایج دارد. در pH پایین، گونه های مونومریک کاتیونی نظیر Al3+ و Al(OH)2+ از انحلال آند آلومینیومی حاصل می شود. از طرفی با افزایش بیش از حد pH محلول، ترکیب هایی مانند Al(OH)4- نیز شکل می گیرند که موجب ایجاد اختلال و کندی در فرآیند حذف می شوند. نتیجه گیری: بررسی نتایج نشان می دهد که هیدروکسیدهای آلومینیوم بعنوان مواد منعقد کننده محلول که از انحلال الکتروشیمیایی الکترودهای قربانی تولید می گردند، در فرآیند حذف آلاینده ها نقش اصلی را ایفا نموده و هر چه نرخ تولید و انحلال آنها بیشتر باشد میزان حذف بیشتری نیز اتفاق خواهد افتاد. برای دستیابی به این امر می بایست پارامترهای تأثیرگذار در تولید آنها را بصورت بهینه تنظیم نمود. با افزایش مدت زمان الکترولیز میزان تولید هیدروکسیدهای آلومینیوم نیز افزایش می یابد. همچنین تنظیم pH محلول در دامنه مناسب، شرایط تولید و تشکیل پلیمر هیدروکسید آلومینیوم ژلاتینی را فراهم می آورد.
مقاله پژوهشی
مسعود معتمدی؛ آزیتا بهبهانی نیا؛ فروغ فرساد
چکیده
سابقه و هدف: یکی از آلودگی های مهم منبع های آب سطحی، آلودگی ناشی از حضور فلزهای سنگین می باشد. فلزهای سنگین اجزای طبیعی تشکیل دهنده پوسته زمین هستند ولی فعالیت های انسان، سیکل ژئوشیمی و بیوشیمیایی تعادل این فلزها را برهم زده و سبب انتشار آنها در محیط زیست می شوند. در صورت ورود آلاینده ها به محیط آبی داخل رودخانه هر ...
بیشتر
سابقه و هدف: یکی از آلودگی های مهم منبع های آب سطحی، آلودگی ناشی از حضور فلزهای سنگین می باشد. فلزهای سنگین اجزای طبیعی تشکیل دهنده پوسته زمین هستند ولی فعالیت های انسان، سیکل ژئوشیمی و بیوشیمیایی تعادل این فلزها را برهم زده و سبب انتشار آنها در محیط زیست می شوند. در صورت ورود آلاینده ها به محیط آبی داخل رودخانه هر دو بخش آب و رسوب آن تحت تاثیر آلودگی قرار می گیرند، اما بخش رسوب ها بدلیل پویایی کمتر نسبت به محیط آب می تواند آلاینده های مختلف شیمیایی بویژه فلزهای سنگین را بیشتر در خود متمرکز سازند، بدین دلیل بررسی غلظت فلزهای سنگین در رسوب های بستر یک رودخانه، شدت آلودگی یا تاریخچه آن را بهتر از محیط آب آشکار میسازد. این پژوهش برای بررسی غلظت فلزهای سنگین در آب و رسوب های رودخانه شاهرود با هدف تعیین وضعیت و شناسایی منبع های آلودگی فلزهای سنگین در منطقه مورد تحقیق انجام گرفت. مواد و روش ها: رودخانه شاهرود یکی از دو شاخة اصلی و عمده سفید رود میباشد که از ارتفاع های البرز مرکزی سرچشمه می گیرد و تنها رودخانه دامنة جنوبی البرز است که به دریای خزر می ریزد. در تحقیق حاضر به بررسی غلظت فلزهای سنگین سرب، کادمیوم و آرسنیک در آب و رسوب های رودخانه شاهرود در محدوده شهر لوشان پرداخته شده است، همچنین ویژگی های فیزیکی و شیمیایی آب و رسوبها در مرحله اول نمونه برداری مورد بررسی قرار گرفتند، که با انتخاب 5 ایستگاه و انجام 4 مرحله نمونه برداری (فصل های پائیز و زمستان 95 – بهار و تابستان 96) انجام گرفت، در مجموع 40 نمونه آب و رسوب در طول رودخانه برداشت شد و پس از انتقال به آزمایشگاه غلظت پارامترهای مورد نظر اندازه گیری و مشخص شد. نتایج و بحث: نتایج به دست آمده بالا بودن پارامترهای BOD و COD را در نمونه های آب، بر اساس استانداردهای تعیین شده در سازمان حفاظت از محیط زیست و EPA را نشان می دهد و بر اساس شاخص IRWQI(SC) در رده متوسط تا بد قرار گرفته اند. غلظت فلزهای سنگین در نمونه های آب، با رهنمودهای موسسه استاندارد ایران، سازمان حفاظت از محیط زیست ، WHOو EPA مقایسه شده و همچنین از نظر شاخص توصیفیIRWQI(ST) مورد رده بندی قرار گرفته اند که میانگین غلظت سرب و کادمیوم در آب بعضی ایستگاه های نمونه برداری بالاتر از میزان استاندارد تعیین شده بوده و از نظر شاخص توصیفی سرب در رده به نسبت خوب تا متوسط و کادمیوم در رده کمابیش خوب تا به نسبت بد قرار گرفته اند و غلظت آرسنیک در تمام ایستگاه ها پایینتر از میزان استاندارد بوده و در رده خوب قرار گرفته است. غلظت سرب در رسوب های همه ایستگاه-ها پایین تر از میزان TEL، کادمیوم بالاتر از میزان PEL و آرسنیک پائین تر از میزان PEL در استانداردهای NOAA و CCME به دست آمد. برای ارزیابی کمی در رسوب ها، از شاخص های فاکتور آلودگی( Cf)، درجه آلودگی اصلاح شده (mCd)، شاخص زمین انباشت مولر(Igeo) و ارزیابی ریسک اکولوژیکی (Ri) استفاده شد که نتایج نشان دهنده آلودگی بالا و انسان زاد برای کادمیوم و ریسک اکولوژیکی زیاد و قابل توجه در رسوبهای منطقه مورد بررسی میباشد. استفاده از کودهای شیمیایی فسفره در مزرعه ها و باغ ها و قرار گرفتن کارخانه سیمان در نزدیکی رودخانه را می توان از عامل های اصلی آلودگی کادمیوم در منطقه نام برد. همچنین بالا بودن BOD و COD در آب نشان از آلودگی بالای مواد آلی در منطقه بدلیل حضور مراکز صنعتی و سنتی فرآوری زیتون، کارخانه و کارگاه های روغن کشی زیتون و کشتارگاه ماکیان در منطقه می باشد. پنتیجه گیری: منطقه مورد مطالعه آلوده به فلزهای سنگین است و عامل اصلی در شکل گیری این آلودگی، غلظت بالای عنصر کادمیوم در رسوبهای رودخانه شاهرود می باشد و دارای اثرهای منفی و نامطلوب برای انسان، موجودات زنده و محیط زیست در محدوده شهر لوشان و منطقه های پایین دست رودخانه می باشد.
مقاله پژوهشی
بهمن زمانی کبرآبادی؛ سید محمد حجتی؛ فرهاد رجالی؛ مسعود اسماعیلی شریف؛ حمیدرضا رحمانی
چکیده
سابقه و هدف: روش های فیزیکی و شیمیایی بسیاری برای پالایش خاک های آلوده به فلزهای سنگین وجود دارد که بیشتر آنها افزون بر هزینه زیاد منجر به تخریب ساختار فیزیکی و شیمیایی و فعالیتهای حیاتی خاک می شوند. در سال های اخیر گیاه پالابی بعنوان روشی موثر، ارزان قیمت و دوستدار محیط زیست برای حذف، جابجایی و یا غیرفعال کردن ...
بیشتر
سابقه و هدف: روش های فیزیکی و شیمیایی بسیاری برای پالایش خاک های آلوده به فلزهای سنگین وجود دارد که بیشتر آنها افزون بر هزینه زیاد منجر به تخریب ساختار فیزیکی و شیمیایی و فعالیتهای حیاتی خاک می شوند. در سال های اخیر گیاه پالابی بعنوان روشی موثر، ارزان قیمت و دوستدار محیط زیست برای حذف، جابجایی و یا غیرفعال کردن آلاینده ها از خاکهای آلوده توصیه شده است. مواد و روش ها: این پژوهش بمنظور بررسی تأثیر تلقیح قارچ های میکوریز مقاوم به سرب و روی بر برخی ویژگی های مورفولوژیکی (رویش قطری، وزن تر و خشک اندام های هوایی، وزن تر و خشک ریشه، افزایش ارتفاع و سطح برگ) گونه سنجد انجام شد. نهال های یکساله گونه درختی سنجد با متوسط ارتفاع 70-50 سانتی متر، کمترین قطر 1.5-1 سانتی متر و تعداد برگ حداقل تا 30 عدد از نهالستان جبل عاملیان وابسته به اداره کل منابع طبیعی استان اصفهان تهیه شد. نهال های تهیه شده به گلخانه مرکز تحقیقات کشاورزی و منبعهای طبیعی استان اصفهان منتقل و به مدت بیست روز برای سازگاری با شرایط جدید، در آنجا نگهداری شدند. بدین منظور شش تیمار قارچ میکوریز (Glomus versiforme، G. etunicatum، G. intraradices، G. mossea، یک تیمار ترکیبی از گونه های نامبرده شده و شاهد تلقیح نشده) و پنج تیمار خاک (خاک آلوده طبیعی، خاک آلوده شده با سرب، خاک آلوده شده با روی، خاک آلوده شده با سرب و روی، خاک شاهد (بدون آلودگی) در نظر گرفته شد. نتایج و بحث: نتایج این بررسی نشان داد که اختلاف معنی داری بین متغیرهای اندازه گیری شده در تیمارهای مختلف قارچ میکوریز وجود دارد. بیشترین میزان کلنیزاسیون مربوط به تیمار G. mossea به میزان 40.5 % و کمترین میزان در تیمار شاهد 25.6 % بود. همچنین قارچ میکوریزی G. mossea، رویش قطری، ارتفاع و شاخص سطح برگ را به ترتیب 2.8 میلیمتر، 36.1 سانتی متر و 28.8 واحد نسبت به شاهد افزایش داد. همچنین در همه تیمارهای قارچ میکوریز، اختلاف معنی داری بین میانگین وزن تر و خشک اندام هوایی و ریشه ملاحظه شد. بیشترین وزن تر و خشک اندام هوایی در تیمار G. mossea به ترتیب 108.4 و 55 گرم و کمترین میزان آن در شاهد به ترتیب 59.4 و 30.3 گرم بود. بیشترین و کمترین وزن تر به ترتیب 95.3 و 78 گرم در تیمار شاهد و خاک آلوده به سرب و روی ملاحظه شد. بیشترین مقادیر همه متغیرهای بررسی شده در تیمارهای قارچ میکوریز مربوط به تیمار تلقیح شده با قارچ G. mossea و در تیمارهای خاک بررسی شده، مربوط به تیمار شاهد (خاک بدون آلودگی) میباشد. نتایج این بررسی نشان داد که تیمار تلقیح شده با قارچ G. mossea و تیمار خاک غیرآلوده موجب بیشترین رشد در گونه سنجد شد. با این وجود، بین میانگین متغیرهای وزن تر و خشک ریشه و شاخص سطح برگ در تیمارهای مختلف خاک اختلاف معنی داری ملاحظه نشد. رﯾﺸﻪﻫﺎ بعنوان ﺳطحهای ﺟﺬب ﮐﻨﻨﺪه آب و ﻣﻮاد ﻏﺬاﯾﯽ ﺗﺄﺛﯿﺮ ﺑﺴﯿﺎر زﯾﺎدی در ﺟﺬب آب و اﻣﻼح ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن دارﻧﺪ و ﻋاﻣﻞهای ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻣﺤﯿﻄﯽ از ﻃﺮﯾﻖ ﺗﺄﺛﯿﺮ ﺑﺮ رﯾﺸﻪ ﺑﺮ رﺷﺪ ﮔﯿﺎه اﺛﺮ ﻣﯽﮔﺬارﻧﺪ. ﺗﻨﺶ ﻓﻠﺰهای ﺳﻨﮕﯿﻦ از ﺟﻤﻠﻪ ﻋاﻣﻞهای ﻣﺤﺪود ﮐﻨﻨﺪه رﺷﺪ رﯾﺸﻪ اﺳﺖ و ﮐﺎﻫﺶ رﺷﺪ رﯾﺸﻪ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖﻫﺎی رﺷﺪی ﮔﯿﺎه را ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﯿﺮ ﻗﺮار ﻣﯽدﻫﺪ. همچنین در گیاهانی که با قارچ میکوریز تلقیح شده بودند، میانگین همه متغیرهای اندازه گیری شده در مقایسه با گیاهان شاهد (بدون قارچ) بطور معنی داری بیشتر شد. نتیجه گیری: بنابر نتایج حاصل، قارچ G. mosseae در جذب آب و مواد غذایی بویژه فسفر و تجمع ماده خشک توسط گیاه بیشترین تأثیر را داشته و نسبت به دیگر قارچ های همزیست، از بیشترین کارایی در تولید زیتوده اندام هوایی سنجد برخوردار می باشد.
Original Articles
رویا کرمی؛ سید یوسف حجازی؛ عبدالمطلب رضایی
چکیده
سابقه و هدف: امروزه با توجه به رشد روزافزون جمعیت و درنتیجه افزایش مشکلات محیط زیستی، الزام فوری به منظور حفظ محیط زیست وجود دارد. ﭘﮋوﻫﺸﮕﺮان ﺑﺮای ﺣﻞ ﻣﻌﻀﻼت محیط زیستی، راه حلهای ﮔﻮﻧﺎﮔﻮنی مطرح می کنند که اﻏﻠﺐ اﻳﻦ راه حلها، ﺗﻜﻨﻮﻟﻮژﻳﻜﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ اﻣﺎ امروزه به دلیل هزینه های زیاد این روش ها، ...
بیشتر
سابقه و هدف: امروزه با توجه به رشد روزافزون جمعیت و درنتیجه افزایش مشکلات محیط زیستی، الزام فوری به منظور حفظ محیط زیست وجود دارد. ﭘﮋوﻫﺸﮕﺮان ﺑﺮای ﺣﻞ ﻣﻌﻀﻼت محیط زیستی، راه حلهای ﮔﻮﻧﺎﮔﻮنی مطرح می کنند که اﻏﻠﺐ اﻳﻦ راه حلها، ﺗﻜﻨﻮﻟﻮژﻳﻜﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ اﻣﺎ امروزه به دلیل هزینه های زیاد این روش ها، به دگرگونی سبک زﻧﺪﮔﻲ و رﻓﺘﺎرهای ﻣﺮدم علاقه مند شده اند. آنها معتقدند که راهحل مسائل محیط زیستی باید در تغییر رفتار و نگرش انسان مورد بررسی قرار گیرد. در این راستا رسانه نقش مهمی در ایجاد آگاهی مردم نسبت به مسائل محیط زیستی و اقدام برای محافظت از محیط زیست ایفا می کند. رسانه بهعنوان ابزار بسیار مؤثری برای گسترش و ایجاد آگاهی، نگرش و رفتار نسبت به مسائل محیط زیستی شناختهشده است. رسانه دارای نقش مهمی در اطلاعرسانی و مشارکت شهروندان در مسائل محیط زیستی است. پتانسیل فوق العاده رسانهها در زمینه تهیه اطلاعات، ساخت دانش، پرورش مهارت ها و نگرش ها، در طول سال ها بهطور علمی ثابتشده است. یکی از موضوعات مهم در رابطه با رفتار محیط زیستی و حفاظت از محیط زیست، توجه به آموزش سازمانهای مردم نهاد محیط زیستی است. آموزش محیط زیست فرایندی است که به افراد امکان بررسی مسائل محیط زیستی، مشارکت در حل مسائل و اقدام برای بهبود محیط زیست را می دهد. مولفه های اصلی آموزش محیط زیست عبارتند از: آگاهی، حساسیت، دانش، نگرش، مهارت، نیت، مشارکت و رفتار.سازمان های مردم نهاد محیط زیستی با توجه به اهداف و رسالت خود، دارای امکانات مناسبی برای افزایش سطح آگاهی عمومی از طریق آموزش و تعلیم اعضای خود و همچنین آموزش سایر افراد جامعه می باشند و باید حمایتهای لازم از این سازمان ها در راستای تحقق اهدافشان صورت گیرد. هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی تأثیر رسانه بر برخی از مؤلفههای آموزش محیطزیست شامل: دانش محیط زیستی، محیط زیستی، نیت محیط زیستی و رﻓﺘﺎر محیط زیستی اعضای سازمان های مردم نهاد محیط زیستی است. مواد و روش ها: جامعه آماری تحقیق، سازمان های مردم نهاد محیط زیستی استان تهران می باشند که با استفاده از جدول کرجسی و مورگان و به روش نمونه گیری تصادفی 148 نفر بهعنوان اعضای نمونه تعیین شدند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه انتخاب گردید که پایایی آن از طریق آزمون آلفای کرونباخ 89 %درصد به دست آمد. نتایج و بحث: نتایج بهدستآمده از مدلسازی معادلات ساختاری مبتنی بر روش حداقل مربعات جزیی بیانگر رابطه مثبت و معنیدار چهار مؤلفه رسانه، دانش محیطزیستی، نگرش محیط زیستی و نیت محیط زیستی با رفتار محیط زیستی بودند. نتایج نشان داد که هر چهار متغیر (رسانه، دانش محیط زیستی، نگرش محیط زیستی و نیت محیط زیستی) دارای میانگین بالایی در بین اعضای سازمان های مردم نهاد محیط زیستی استان تهران میباشند. متغیر مستقل (نگرش محیط زیستی) بیشترین تأثیر را بر متغیر میانجی (نیت محیط زیستی) و همچنین بیشترین تأثیر را بر متغیر وابسته (رفتار محیط زیستی) دارد و بعدازآن، رسانه مؤثرترین متغیر است. نیت محیط زیستی بهعنوان متغیر میانجی 1/57درصد از واریانس رفتار محیط زیستی در بین اعضا سازمان های مردم نهاد محیط زیستی استان تهران را تبیین می کند. همچنین 3/34 درصد از واریانس رفتار محیط زیستی در بین اعضا سازمان های مردم نهاد محیط زیستی استان تهران توسط متغیرهای رسانه، دانش محیط زیستی، نگرش محیط زیستی و نیت محیط زیستی تبیین گردید. نتیجهگیری: نگرش محیط زیستی بهعنوان مهمترین متغیر تأثیرگذار در نیت محیط زیستی و رفتار محیط زیستی و رسانه بهعنوان دومین متغیر تأثیرگذار در نیت محیط زیستی و رفتار محیط زیستی در این مطالعه شناختهشده است. نقش رسانه بهمنظور افزایش دانش و نگرش محیط زیستی افراد جامعه غیرقابلانکار است. رسانه باید بیشتر از قبل بهمنظور تسهیل انتقال اطلاعات محیط زیستی و ترویج نگرش مثبت محیط زیستی مورداستفاده قرار گیرد. در سال های اخیر اینترنت و شبکههای اجتماعی منبع اصلی اطلاعات محیط زیستی هستند. ازآنجاییکه رسانههای دیجیتال بهطور گستردهای توسط جوانان مورداستفاده قرار میگیرند، باید مواد و روش های آموزشی جدیدی برای پاسخگویی بهروز نیازهای اطلاعاتی مسائل محیط زیستی، ایجاد شود. بنابراین باید برنامههای مختلفی توسط سازمان های مردم نهاد محیط زیستی برنامهریزی شود تا اطلاعات محیط زیستی را از طریق رسانهها بهویژه اینترنت و شبکههای اجتماعی به اشتراک بگذارند.
Original Articles
هادی ویسی؛ آناهیتا ولی الهی بیشه؛ عبدالمجید مهدوی دامغانی؛ سرور خرم دل
چکیده
سابقه و هدف: با توجه به تغییرات گسترده در ترکیب شیمیایی اتمسفر به علت انتشار گازهای گلخانه ای، اجماع جهانی بر این قرار است که اثرات تجمعی عامل انسانی بر انتشار گازهای گلخانه ای اساسی است. زنان نقش کلیدی در کشاورزی دارند، اما شکاف و خلایی در رابطه با مطالعات با محوریت جنسیت بر روی اثرات معنی دار کشاورزی بر انتشار کربن طی فرایند تولید ...
بیشتر
سابقه و هدف: با توجه به تغییرات گسترده در ترکیب شیمیایی اتمسفر به علت انتشار گازهای گلخانه ای، اجماع جهانی بر این قرار است که اثرات تجمعی عامل انسانی بر انتشار گازهای گلخانه ای اساسی است. زنان نقش کلیدی در کشاورزی دارند، اما شکاف و خلایی در رابطه با مطالعات با محوریت جنسیت بر روی اثرات معنی دار کشاورزی بر انتشار کربن طی فرایند تولید وجود دارد. لذا تحلیل موشکافانه تر نحوه تاثیر عامل جنسیت بر انتشار گازهای گلخانه ای ضرورت دارد. در این رابطه، مطالعه حاضر اثرات جنسیت کشاورزان را بر پتانسیل انتشار گازهای گلخانه ای در نظام های تولید برنج طی سال های 2014-2015 در شهر بابل در استان مازندران- ایران بررسی کرده است. بدین منظور میزان انتشار از مزارع برنج تحت سرپرستی زنان و مردان با استفاده از شاخص درونداد (kg.C.equivalent.ha−1) و برونداد (kg.C.equivalent.ha−1)، پایداری و کارایی برآورد گردید. مواد و روش ها: داده ها با استفاده از پرسشنامه و از طریق مصاحبه رو در رو با 120 نفر از کشاورزان مرد (60 نفر) و زن (60) جمع آوری شد. از نظر روش شناسی، روش پانل بین دولتی تغیرات اقلیمی برای محاسبه انتشار گازهای گلخانه ای از هر مزرعه به گار گرفته شد. هر گاز گلخانه ای مانند دی اکسید کربن، متان، و اکسید نیترو یک پتانسیل انتشار دارد که بر دی اکسید کربن اثر گرمایشی نسبی دارد. میران انتشارها بر اساس یک گاز مرجع مانند دی اکسید کربن یا معادل آن گزارش می شود. روش به حد و مرز مزرعه محدود بود و داده ها در یک صفحات جداگانه وارد گردید که و مقادیر مرجع CH4 و N2O برای هر مزرعه محاسبه گردید. شاخص پایداری از طریق ارزیابی تغییرات موقتی در نسبت درونداد به برونداد کربن برای تعیین سهم اثرات عامل انسانی بر روی انتشار گازهای گلخانه ای در مزارع تحت سرپرستی زنان و مردان برآورد گردید. نتایج و بحث: نتایج بیانگر تفاوت قابل ملاحظه بین مزارع مردان و زنان از لحاظ انتشار گازهای گلخانه ای می باشد (به ترتیب 2930.31 و kg.CO2.equivalent.ha-3291.135 به ترتیب برای مزارع زنان و مردان). علت اصلی استفاده بیشتر نهاده ها در مزارع مردان بود. سهم غالب پتانسیل انتشار گازهای گلخانه ای برای مزارع مردان و زنان ناشی از استفاده از سوخت های فسیلی، ماشین آلات و کودهای نیتروژنه بود. برای مزارع زنان شاخص کارایی کربن و پایداری کربن به ترتیب 3.88 و 2.88 و برای مزارع مردان 3.55 و 2.55 بود. نتیجه گیری: بالاترین سهم در انتشار گازهای گلخانه ای به انتشار ناشی از سوخت های فسیلی در هر دوی مزارع مردان و زنان اختصاص داشت. که این موضوع به علت استفاده از پمپ های دیزلی قدیمی آب، تردد بیش از حد ماشین آلات در بوم نظام های کشاورزی و عدم انطباق بین میزان برق مصرفی با عملکرد آبزارالات و همچنین نیازمندی های مزارع زنان و قیمت نسبتا پایین سوخت فسیلی بود. در رابطه با این نتایج، می توان نتیجه گیری کرد که الگوهای استفاده از منابع برای استقرار،تولید، فرآوری و حمل و نقل در مزارع برنج با ویژگی های مردان انطباق دارد. زنان مانند مردان از ماشین آلات و ابزارهایی استفاده می کنند که از سوخت های فسیلی زیاد را مصرف می نمایند، هر چند مزارع زنان کوچک تر بود و انرژی بیشتر تلف می شد که به نوبه خود سبب افزایش سطح انتشار می گردد. این یافته ها نشان می دهد که در مزارع زنان گازهای گلخانه ای کمتری تولید می شود و با روش هایی که بیشتر دوست دار محیط زیست هستند از نهاده ها استفاده می گردد. سرانجام بر اساس نتایج، چند بسته سیاستی نرم مانند طراحی برنامه توسعه ظرفیت حساس به جنسیت با هدف نشان دادن سهم کشاورزان در انتشار گازهای گلخانه ای از سیستم های کشاورزی بر اساس جنسیت، پیشنهاد گردید.
Original Articles
زهره خراسانیان؛ نغمه مبرقعی دینان؛ سعید صوفی زاده؛ ریحانه رسول زاده
چکیده
سابقه و هدف: رشد جمعیت، ترافیک و گسترش صنعتی سبب ایجاد آلودگی هوا در کلانشهرها مانند تهران شده است. با توجه به این واقعیت که آلودگی هوا می تواند صدمه جدی به سلامت شهروندان وارد آورد، مطالعات مختلفی در سطوح ملی و بین المللی انجام گرفته است. بدون شک یکی از مهمترین راه های کاهش آلودگی محیطی، استفاده از برنامه های کنترلی و اقدام های ...
بیشتر
سابقه و هدف: رشد جمعیت، ترافیک و گسترش صنعتی سبب ایجاد آلودگی هوا در کلانشهرها مانند تهران شده است. با توجه به این واقعیت که آلودگی هوا می تواند صدمه جدی به سلامت شهروندان وارد آورد، مطالعات مختلفی در سطوح ملی و بین المللی انجام گرفته است. بدون شک یکی از مهمترین راه های کاهش آلودگی محیطی، استفاده از برنامه های کنترلی و اقدام های کاهشی است. لذا این تحقیق با هدف بررسی اثربخشی برخی طرح ها و برنامه های کاهش آلودگی هوا در کلان شهر تهران انجام شده است. مواد و روش ها: به منظور بررسی تغییرپذیری های سالانه آلاینده های هوا (CO، PM10، O3، SOX، NO2، NO) ، غلظت این پارامترها از سال 2005 تا 2012 در تهران مورد بررسی قرار گرفت و از تجزیه و تحلیل همبستگی پیرسون، رگرسیون گام به گام (نرم افزار SAS) برای ارزیابی رابطه بین آلودگی هوا، تعداد وسیله های نقلیه و مصرف سوخت در تهران استفاده شد. نتایج و بحث: از سال 2005 تا 2012، غلظت سالانه منوکسید کربن کاهش یافته است. بیشترین غلظت این آلاینده در سال 2006 در حدود 5 میلی گرم بر لیتر و کمترین مقدار آن در سال 2011 در حدود 2 میلی گرم بر لیتر بود. در طول همان دوره، روند سالانه ذرات معلق از 100 تا 140 میکروگرم بر متر مکعب افزایش و در این سال ها، روند سالانه تغییر غلظت ازن از 0.03 میلی گرم در لیتر به 0.02 میلی گرم در لیتر کاهش یافت. در همین زمان غلظت سالانه دی اکسید گوگرد از 0.055به 0.03 میلی گرم در لیتر کاهش و روند نیتروژن دی اکسید نیتروژن و غلظت منوکسید نیتروژن در طول سال های 1390-1384 از 10.07 به 0.2 میلی گرم در لیتر و از 0.05. به 0.01 میلی گرم در لیتر کاهش یافت. نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد که روند تغییر غلظت سالانه آلاینده ها در سالهای1390-1384 برای همه ی آلاینده ها به غیر از ذرات معلق کاهشی است و حذف وسیله های نقلیه فرسوده، استفاده از وسیله های نقلیه هیبریدی و افزایش مصرف خودروهای گاز سوز نقش مهمی در کاهش آلودگی هوای تهران دارد. همچنین با توجه به نتایج تجزیه همبستگی و معنی دار بودن اثر خروج خودروهای فرسوده بر آلاینده های اتمسفری، تاثیر اجرای این سیاست در کاهش آلاینده ها موثر بوده است. نتایج تجزیه رگرسیون گام به گام در طول سالهای1390-1384 نشان می دهد که خروج خودروهای فرسوده و جایگزینی با سواری دوگانه سوز بیشترین اثر را در کاهش انتشار گاز منوکسید کربن در سطح شهر تهران داشته است.
Original Articles
فاطمه عفتی؛ جواد بیات؛ مریم روحی کریق؛ معصومه مولایی
چکیده
سابقه و هدف: در سالهای گذشته توسعه شهری، افزایش جمعیت و همچنین افزایش فعالیتهای انسانی منجر به ایجاد مسائل و مشکلاتی در منابع آبی شهرها شده است. با توجه به افزایش نیاز به آب شرب در کلان شهرها، آگاهی از کیفیت آب مورد استفاده ضروری است. مواد و روشها: بدین منظور با هدف بررسی کیفیت آب زیرزمینی منطقه 10 تهران، در سال های 1393 و 1395، ...
بیشتر
سابقه و هدف: در سالهای گذشته توسعه شهری، افزایش جمعیت و همچنین افزایش فعالیتهای انسانی منجر به ایجاد مسائل و مشکلاتی در منابع آبی شهرها شده است. با توجه به افزایش نیاز به آب شرب در کلان شهرها، آگاهی از کیفیت آب مورد استفاده ضروری است. مواد و روشها: بدین منظور با هدف بررسی کیفیت آب زیرزمینی منطقه 10 تهران، در سال های 1393 و 1395، در دو فصل تابستان و زمستان، تعداد 9 چاه انتخاب شد و نمونهبرداری از آنها انجام گرفت. متغیرهای مورد بررسی در این پژوهش شامل متغیرهای فیزیکوشیمیایی و میکروبی و هم چنین فلزات سنگین بود. متغیرهای فیزیکی مورد بررسی شامل دما، رنگ، کدورت، شوری و متغیرهای شیمیایی شامل pH، EC، TSS، TDS، نیتریت، نیترات، آمونیوم، فسفر کل، نیتروژن کل، سدیم، کلسیم، منیزیم، مس، آهن، سرب، کبالت، روی، دترجنت و متغیرهای میکروبی شامل کلیفرم گوارشی و کلیفرم کل است. نتایج و بحث: نتایج نشان داد که بدلیل وجود باکتریهای کلیفرم و همچنین میزان بالای نیترات، آب منطقه با فاضلاب انسانی یا حیوانی در تماس است ولی مشکل جدی وجود ندارد و با فرآیندی مانند ضد عفونی با کلر امکان بهبود کیفیت آب وجود دارد. از متغیرهای فیزیکی تنها کدورت آب از میزان استاندارد فراتر رفته و در برخی چاهها تا 2 برابر میزان استاندارد گزارش شده است. نتایج مربوط به فلزهای سنگین نشان داد که غلظت فلزهای سرب، روی، آهن و مس در آب منطقه بشدت بالاست و چندین برابر میزان استاندارد گزارش شده که در صورت مصرف توسط شهروندان، اثرهایزیان باری بر سلامت آنها خواهند داشت. تغییرپذیری های فسفر کل نیز بسیار بالاست و تا 0.21 میلیگرم نیز گزارش شده است. میزان کلیفرم کل و کلیفرم گوارشی اگرچه پایین است ولی از استاندارد EPA برای آب آشامیدنی تخطی داشته که وجود این دو متغیر در آب زیرزمینی نشان دهنده ورود فاضلاب انسانی یا حیوانی به آب زیرزمینی منطقه بوده که در صورت مصرف سبب آسیب های جدی بر سلامت کودکان و افراد حساس خواهد شد. سختی کل نیز تغییرات زیادی ندارد ولی غلظت 300 میلیگرم این متغیر مطلوب و 600 میلیگرم نیز بیشترین سختی کل یک آب برای آشامیدن است که با توجه به میزان بیشینه این متغیر که 390 میلیگرم گزارش شده، آب منطقه از نظر سختی نسبتا مطلوب بنظر میرسد. نقشههای پهنهبندی شده شاخص کیفیت آب زیرزمینی (شکلهای 2 تا 5) نشان میدهد که در تابستان سال 93 بیشتر نواحی منطقه از نظر آلایندههای متداول در شرایط بد و متوسط قرار دارد ولی در زمستان همین سال شرایط به سمت متوسط و کمابیش خوب تغییر کرده است. در سال 95 در تابستان بیشتر منطقه در شرایط متوسط و به نسبت خوب قرار دارد و در زمستان همین سال شرایط بهتر شده و بیشتر منطقه در طبقه کمابیش خوب قرار گرفته است. شاخص کیفی آب برای آلایندههای سمی در هر دو فصل و هر دو سال، در طبقه خوب و بسیار خوب قرار دارد. نتیجهگیری: دادههای گزارش شده برای متغیرهای فیزیکوشیمیایی و میکروبی نشان داد که آب زیرزمینی منطقه از این نظر مشکل جدی ندارد و تنها کدورت آب از میزان استاندارد فراتر رفته است. بنظر میرسد که انجام فرآیند ضد عفونی با کلر برای از بین بردن باکتریهای کلیفرم و عمل ترسیب برای کاهش کدورت آب، میتواند کیفت آب را بهبود بخشد. شاخصهای محاسبه شده آب زیرزمینی برای آب منطقه نشان میدهد که بیشتر منطقه، از نظر آلایندههای متداول، در سال 93 در رده بد تا متوسط قرار داشته در حالیکه در سال 95 رده کیفیت به متوسط تا به نسبت خوب تغییر کرده است.