مقاله پژوهشی
ویدا ورهرامی؛ سجاد حجت شمامی
دوره 16، شماره 2 ، تیر 1397، صفحه 1-14
چکیده
سابقه و هدف: صنایع شیمیایی و نفتی یکی از عوامل موثر بر توسعه اقتصادی کشورهای عضو اپک (صادرکننده نفتی) بوده و بخش قابلملاحظهای از اقتصاد این کشورها وابسته به صادرات کالا و خدمات صنایع شیمیایی و درآمدهای حاصل از آن است. باتوجه به اینکه هدف اصلی بسیاری از این کشورها، دستیابی به رشد اقتصادی بالاتر است و رشداقتصادی بالاتر به معنای افزایش ...
بیشتر
سابقه و هدف: صنایع شیمیایی و نفتی یکی از عوامل موثر بر توسعه اقتصادی کشورهای عضو اپک (صادرکننده نفتی) بوده و بخش قابلملاحظهای از اقتصاد این کشورها وابسته به صادرات کالا و خدمات صنایع شیمیایی و درآمدهای حاصل از آن است. باتوجه به اینکه هدف اصلی بسیاری از این کشورها، دستیابی به رشد اقتصادی بالاتر است و رشداقتصادی بالاتر به معنای افزایش تولید فراوردههای نفتی و شیمیایی است.بنابراین، این فرایند منجر به ایجادآلایندگی زیستمحیطی بیشتر میشود. از این رو بررسی آثارسیاستهای مالی دولت(مانند مالیات بر ارزش افزوده) بهعنوان راهکاری برای کاهش آلودگی محیط زیست، ضروری به نظر میرسد. مهمترین هدف این مقاله، بررسی وجود یا عدم وجود رابطه بین مالیات بر ارزش افزوده بهعنوان متغیر توصیفکننده سیاستهای مالی دولت و میزان آلودگی آب ایجادشده توسط صنایع شیمیایی و نفتی است. مواد و روشها: این پژوهش درصدد بررسی تغییرات نرخ مالیات بر ارزش افزوده (بهعنوان کاراترین سیاست مالی دولت و کاراترین نوع مالیات)، میزان صادرات کالا و خدمات صنایع شیمیایی و نفتی و تولید ناخالص داخلی در متخبی از کشورهای اپکبر میزان آلودگی آب ایجادشده توسط صنایع شیمیایی و نفتی است. از لحاظ نظری تاثیر افزایش نرخ مالیات بر ارزش افزوده صنایع شیمیایی در کاهش آلودگی، از طریق کاهش ارزش افزوده صنایع و به تبع آن کاهش تولید رخ میدهد. همچنین با افزایش میزان صادرات میتوان انتظار داشت که به علت افزایش تولید، با افزایش آلایندگی صنایع شیمیایی و نفتی روبهرو شویم. در این پژوهش از روش پانل در بازه زمانی2013-2000استفاده و برای بررسی دقیقتر تاثیرمالیات بر ارزش افزوده بر آلودگی آب، برخی متغیرهای توضیحی مهم مانند صادرات کالا و خدمات صنایع شیمیایی نفتی و تولید ناخالص داخلی وارد مدل شد. نتایج و بحث: نتایج بهدستآمده از مدل حاکی از آن است که در کشورهای اپک با افزایش یک واحد نرخ مالیات، به میزان 3/0 آلودگی آب ناشی از صنایع شیمیایی و نفتی کاهش مییابد. همچنین با افزایش یک واحد صادرات این کشورها (که عمدتا صادرات نفت و گاز است و در اینجا بهصورت درصدی از تولید ناخالص داخلی بیان شده است) به میزان 03/0 و با افزایش یک واحد تولید ناخالص داخلی این کشورها، به میزان بسیار کم آلودگی صنایع شیمیایی و نفتی افزایش مییابد. نتیجهگیری: با توجه به نتایج بهدستآمده در مدل، بهترین حالت برای این کشورها، افزایش نرخ مالیات بر ارزش افزوده صنایع شیمیایی و نفتی است. اما آنچه در دنیای واقعی مشاهده میشود این است که به دلیل رقابت بالا بین کشورهای عضو اوپک و تمایل این کشورها برای افزایش سطح صادرات نفتی خود، عمدتا در این کشورها هدفگذاری برای افزایش تولید، بیشتر از حفظ محیط زیست است. پس در ایننوع کشورها، با وجود رابطه منفی میان نرخ مالیات بر ارزش افزوده و میزان آلودگی آب صنایع شیمیایی و نفتی، نمیتوان به تنهایی با اجرای سیاستهای تحریککننده اقتصادی، مانند وضع مالیات، از آلایندگی صنایع شیمیایی و نفتی کاست، زیرا یکی از مشکلات کشورهای عضو اپک بزرگ بودن بخش دولتی در آنها است.
مقاله پژوهشی
امیر سمیاری؛ زهرا صادقی؛ فرشته رحمانی؛ فرناز خواجه سعید
دوره 16، شماره 2 ، تیر 1397، صفحه 15-30
چکیده
سابقه و هدف: توسعه زیرساختهای سبز، فراهم آوردن سرانه عرصههای باز در شهرهای بزرگ و تامین استانداردها، از موارد مهمی است که در چشمانداز توسعه کشور، همواره باید مورد توجه دولتها قرار گیرد. قانون حفظ و گسترش فضای سبز در شهرها، ضوابط طرحهای جامع و تفصیلی و دستورعملهای حاصل از طرحهای موضعی، بهویژه در کلانشهر تهران، اهمیت ...
بیشتر
سابقه و هدف: توسعه زیرساختهای سبز، فراهم آوردن سرانه عرصههای باز در شهرهای بزرگ و تامین استانداردها، از موارد مهمی است که در چشمانداز توسعه کشور، همواره باید مورد توجه دولتها قرار گیرد. قانون حفظ و گسترش فضای سبز در شهرها، ضوابط طرحهای جامع و تفصیلی و دستورعملهای حاصل از طرحهای موضعی، بهویژه در کلانشهر تهران، اهمیت ایجاد و گسترش فضای سبز را خاطرنشان میسازند. بهسازی عرصههای باز و سبز در مقیاس برنامهریزی و طراحی بوستانهای محلی، مقولهای است که علاوه بر تامین سرانهها، نیازمند شناخت ترجیحها یا «پسندهای مردم از منظر» است. پرداختن به «پسندهای منظر»، در دیدگاه طراحی بومگرا، به مثابه مولفهای تاثیرگذار بر فرایند تصمیمسازی قلمداد میشود. بر پایه ادبیات پژوهش، «پسندهای مردم از منظر» در سه حوزه زیباییشناسی، بومشناسی و اجتماع محلی دستهبندی میشوند. هدف از انجام پژوهش، ارزیابی دقیق دو مولفه کلیدی «الگوی فعالیت» و «انگیزه مراجعه» از میان «پسندهای منظر» در حوزه جامعه محلی است که؛ در تدوین راهبردهای برنامهریزی بوستانهای محلی با رویکرد روانشناسی محیط، اثرگذارند. پسندهای منظر، در جوامع مختلف تحتتاثیر عوامل گوناگون تغییر میکنند و امکان سنجیدن جامعه آماری از نظر همه عوامل زمینهای موثر بر پسندهای مردم وجود ندارد. از این رو در پژوهش حاضر عامل سطح رفاه بهعنوان متغیر مستقل مورد ارزیابی قرار گرفته است. مواد و روشها: پجمعآوری دادهها در این پژوهش، بر اساس پیمایش مقایسهای، تحتتاثیر عامل زمینهای «سطح رفاه» در دو منطقه ۱ و ۱۸ شهر تهران که دستکم به لحاظ «سطح رفاه» متفاوت از یکدیگرند، انجام شده است. به روش نمونهگیری تصادفی، 363 نفر از مراجعهکنندگان به بوستانهای مناطق ۱ و ۱۸ به کمک پرسشنامهای محققساخته که پایایی زمانی آن تایید شد، مورد پرسش قرار گرفتند. تجزیهوتحلیل دادهها با استفاده از روشهای t همبسته، t مستقل و تحلیل واریانس درونگروهی و نیز آزمون تعقیبی بونفرونی با استفاده از نرمافزار spss انجام شد. نتایج و بحث: نتایج نشان داد الگوی استفاده فعال از بوستان محلی در منطقه 1 بیش از الگوی غیرفعال است (009/0=p)، درحالیکه در منطقه 18 الگوی غیرفعال غالب است (002/0=p). در منطقه 1، عوامل انگیزشی «اجتماعی و ارتباطی» با عوامل انگیزشی «روحی و روانی» و عوامل انگیزشی «طبیعی و محیطی» دارای تفاوت معنادار است (0001/0=p). در منطقه یک فعالیتهای بدنی مانند پیادهروی و برخورداری از طبیعت، اهمیت دارد و مردم بوستان محلی را به مثابه فضایی برای روابط اجتماعی و با هم بودن قلمداد نمیکنند. درحالیکه، بوستان محلی در منطقه ۱۸، از نظر پاسخدهندهها، فضایی برای استراحت، همراهی با خانواده و دیگران و کسب آرامش در محیط طبیعی است. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان میدهد که «سطح رفاه» مردم، تاثیر مستقیم بر «الگوی فعالیت» و «انگیزه حضور» دارد و متناسب با این تفاوتها، باید راهبردهای جداگانهای در برنامهریزی بوستانهای محلی در دو منطقه ۱ و ۱۸، اتخاذ شود. در منطقه۱، امکانات ورزشی جمعی به دلیل ایجاد تمایل بیشتر به فعالیتهای گروهی باید توسعه یابد. مشارکت فعال در زمینه تعامل بیشتر با طبیعت، با فراهم آوردن امکان کاشت و نگهداری گیاهان توسط مردم محل در بوستانها، ممکن شود و عرصههای جمعی افزایش یابند. در منطقه ۱۸، همچنان که انگیزه حضور و انجام فعالیتهای گروهی بالاست، باید امکان فعالیتهای فردی پویا و تشویق به انجام ورزشهای هوازی، بیشتر شود. همچنین پاسخگویی به نیاز طیف متنوع مخاطبان و برخورداری بیشتر از زیرساختهای طبیعی، باید مدنظر برنامهریزان و طراحان قرار گیرد. طراحی منظر با رویکرد «شمولگرایی» به ویژه در بوستانهای محلی منطقه ۱۸، راهبردی سودمند در جهت پاسخگویی به نیازهای متنوع مردم است. این پژوهش نشان میدهد که؛ ضرورت پایش و ارزیابی «پسندهای مردم از منظر» گام مقدماتی در تدوین راهبردهای برنامهریزی است. این رویکرد به مثابه راهنمایی برای شناخت مولدهای طراحی بوستانهای محلی، با تکیه بر هنجارهای روانشناسی محیط و محوریت جامعه محلی است.
مقاله پژوهشی
فاطمه رضایی؛ سامره فلاحتکار؛ هاشم داداش پور
دوره 16، شماره 2 ، تیر 1397، صفحه 31-48
چکیده
سابقه و هدف: گرمایش جهانی یک حقیقت مسلم و تهدیدی اجتنابناپذیر برای زندگی در محیط زیست است. با توجه به اینکه مناطق شهری عامل مهمی در افزایش انتشار گاز CO2 هستند، جامعه نیازمند انجام اقداماتی در راستای کاهش انتشار گازهای گلخانهای است. از آنجا که افزایش جمعیت زمینهساز افزایش تقاضا برای سکونت و گسترش سریع مراکز فعالیت در حومهها است ...
بیشتر
سابقه و هدف: گرمایش جهانی یک حقیقت مسلم و تهدیدی اجتنابناپذیر برای زندگی در محیط زیست است. با توجه به اینکه مناطق شهری عامل مهمی در افزایش انتشار گاز CO2 هستند، جامعه نیازمند انجام اقداماتی در راستای کاهش انتشار گازهای گلخانهای است. از آنجا که افزایش جمعیت زمینهساز افزایش تقاضا برای سکونت و گسترش سریع مراکز فعالیت در حومهها است و با توجه به رشد سریع شهرهای ایران، اهمیت سوخت در توسعه پایدار و نقش بالقوه و مهم شناخت شکل شهری در توسعه پایدار شهری، ضرورت کمیسازی ارتباط بعد فشردگی شکل شهر و انتشار CO2 ناشی از مصرف سوخت فسیلی را آشکار میسازد. مواد و روشها: این پژوهش در دو مرحله طراحی شد. در مرحله اول به بررسی تغییرات شکل 15 شهر دو استان گیلان و مازندران از جنبه بعد فشردگی با استفاده از سنجههای سیمای سرزمین (AI، PLADJ،PROXIM ، COHESION) پرداخته شد. برای تهیه نقشه مناطق شهری از تصاویر سنجش از دور سنجندههای TMو OLI ماهواره لندست متعلق به سالهای 2001 و 2015 استفاده شد. همچنین برای طبقهبندی تصاویر از روش نظارتشده بر اساس الگوریتم حداکثر احتمال استفاده شده است. روش مقایسه پس از طبقهبندی برای آشکارسازی تغییرات استفاده شد. در فاز دوم بعد از محاسبه انتشار CO2 ازآنالیز داده پانل برای کمیسازی رابطه بین متغیرهای سری زمانی دیاکسید کربن و متغیرهای مقطعی سنجههای سیمای سرزمین استفاده شد. نتایج و بحث: نتایج حاصل از سنجهها برای تمامی مناطق بررسیشده در فاصله زمانی 1380 تا 1394 نشان میدهد فشردگی در سطح سیمای تمامی شهرهای استان گیلان غیر از بندرانزلی نسبت به استان مازندران روند کاهشی در پیش داشته، اما برای استان مازندران در سه شهر رامسر، بهشهر و آمل افزایش فشردگی در سطح کلاس شهر مشاهده میشود. بنابراین میتوان گفت که شهرهای استان مازندران فشردهتر از شهرهای استان گیلان است. مطابق با نتایج بهدستآمده، این چهار متغیر معرف فشردگی (AI، PLADJ،PROXIM ، COHESION)، همبستگی منفی را با انتشار CO2 ناشی از مجموع فراوردههای نفتی بنزین و گازوئیل در سطح کلاس شهری نشان دادند. در میان سنجههای مورد استفاده، سنجه COHESION، بالاترین همبستگی را به ترتیب ( 79/8- و -17/10) با دیاکسید کربن ناشی از مصرف بنزین و گازوئیل نشان داد. بر اساس نتایج آنالیز داده پانل به ازای افزایش یک درصدی سنجه COHESION نزدیک به نه درصد انتشار CO2 ناشی از مصرف بنزین کاهش مییابد، در حالی که افزایش یک درصدی سنجه COHESION سبب کاهش 10 درصدی انتشار CO2 ناشی از مصرف گازوئیل میشود. بهطور مثال، با توجه به اینکه میزان انتشار ناشی از بنزین در سال 1394 برای شهر آمل معادل 36/133 تن CO2 در هر هکتار است و همچنین مطابق با نتایج بهدست آمده از سنجه COHESION که گویای آن است که اگر فشردگی شکل شهر یک درصد افزایش پیدا کند میزان انتشار CO2 در آن 8/8 درصد کاهش خواهد یافت، این میزان درصد کاهش برابر 73/11 تن CO2 در هکتار است. نتیجهگیری: بر این اساس در نظر گرفتن فرم شهری در برنامهریزی آتی توسعه شهرهای شمالی ایران برای شکلگیری شهرهای کمکربن توصیه میشود.
مقاله پژوهشی
پریا برومندی؛ یوسف رشیدی
دوره 16، شماره 2 ، تیر 1397، صفحه 49-64
چکیده
سابقه و هدف : ذرات معلق موجود در هوا شاخص مهمی در کیفیت هوای خارجی است. غلظتهای بالای این ذرات منجر به بسیاری از مشکلات بهداشتی میشود. تماس با آلودگی ناشی از هواویزهای زیستی تقریباً در زندگی شهری در سراسر جهان اجتنابناپذیر است. حضور میکروارگانیسمهای بیماریزا در ذرات گردوغبار منجر به بیماریهای دستگاه تنفسی، آسم و ذاتالریه ...
بیشتر
سابقه و هدف : ذرات معلق موجود در هوا شاخص مهمی در کیفیت هوای خارجی است. غلظتهای بالای این ذرات منجر به بسیاری از مشکلات بهداشتی میشود. تماس با آلودگی ناشی از هواویزهای زیستی تقریباً در زندگی شهری در سراسر جهان اجتنابناپذیر است. حضور میکروارگانیسمهای بیماریزا در ذرات گردوغبار منجر به بیماریهای دستگاه تنفسی، آسم و ذاتالریه میشود. جمعیت میکروبی موجود در ذرات گردوغبار در روزهای عادی و روزهای غباری و نیز تطابق بین افزایش ذرات PM10 و افزایش جمعیت میکروبی در این تحقیق بررسی شده است. مواد و روشها: نمونهبرداری توسط نمونهبردار میکروبی هوا 1 و در ارتفاع 5/1 الی 2 متری از سطح زمین با جریان L/min3/14 و به مدت 5 دقیقه انجام شد. شناسایی جمعیت میکروبی با رقیقسازیهای متوالی تا 5-10 از نمونههای گردوخاک در سرم فیزیولوژیک و کشت در محیطهای کشت مربوطه و به مدت 5-3 روز در دمای محیطی C 2±25 گرمخانهگذرای انجام شد. نتایج و بحث: در طوفانهای غباری بر فراز شهر اهواز در فصول گرم (فروردین الی شهریورماه) سال 1390 هر نوع افزایش در غلظت ذرات PM10 حاضر در هوا در تطابق با افزایش غلظت باکتریایی و قارچی بوده است. در ماههای خرداد، تیر و مرداد سال 1390 غلظت ذرات PM10 بهطور مداوم بیشتر از حد استاندارد بوده است. افزایش غلظت باکتریایی در شهر اهواز به دلیل طوفانهای غباری در روزهای غباری 5 برابر و غلظت قارچی نیز در روزهای غباری 7/1 برابر روزهای عادی افزایشیافته است. در روزهای غباری غلظت میکروارگانیسمهای غالب با افزایش مواجه بوده است و باکتری غالب باسیلوس 45% جمعیت کل باکتریایی و قارچ غالب آسپرژیلوس 44% جمعیت کل قارچی را در ذرات گردوغبار شامل میشود. نتایج حاصل افزایش جمعیت میکروبی حاضر در ذرات گردوغبار در روزهای غباری را نشان میدهد. هر نوع افزایش در جمعیت میکروبی حاضر در ذرات گردوغبار میتواند منجر به تأثیرات منفی بر سلامتی انسان شود. نتیجهگیری: با بررسی روند تغییرات سالیانه و فصلی پارامترهای هواشناسی و استفاده از نرمافزار HYSPLIT میتوان دریافت که منشأ احتمالی این ذرات در شهر اهواز، کشورهای همسایه در جنوب غرب ایران بهویژه مناطق شمال غرب کشور عراق و شرق کشور سوریه است.
مقاله پژوهشی
امین حاجی وند؛ علیرضا میرکمالی؛ فرشید صفری؛ امید سروی سرمیدانی
دوره 16، شماره 2 ، تیر 1397، صفحه 65-82
چکیده
سابقه و هدف: بررسی سوابق تحقیقی در مورد مسئولیت کیفری دولت در قبال جرایم زیستمحیطی در ایران بهخوبی آشکار میکند که شناخت مسئولیت کیفری برای دولت بهعنوان بارزترین و مهمترین شخص حقوقی یکی از دغدغههای نظام عدالت کیفری بوده و عدم شناسایی مسئولیت کیفری برای دولت بهعنوان یکی از معضلات نظامهای حقوقی است. اگر چه قانون گذار در ...
بیشتر
سابقه و هدف: بررسی سوابق تحقیقی در مورد مسئولیت کیفری دولت در قبال جرایم زیستمحیطی در ایران بهخوبی آشکار میکند که شناخت مسئولیت کیفری برای دولت بهعنوان بارزترین و مهمترین شخص حقوقی یکی از دغدغههای نظام عدالت کیفری بوده و عدم شناسایی مسئولیت کیفری برای دولت بهعنوان یکی از معضلات نظامهای حقوقی است. اگر چه قانون گذار در تبصره ماده 20 قانون مجازات اسلامی 1392، مسئولیت کیفری برای دولت را شناسایی نکرده اما درباره مبانی ضروری جرمانگاری جرایم دولتی در حوزه جرایم زیستمحیطی هیچ نظریهپردازی صورت نگرفته است. هدف نگارندگان، شناسایی و معرفی ادله ضرورت جرمانگاری و احراز مسئولیت کیفری برای دولت در جرایم زیستمحیطی است. مواد و روشها: در این تحقیق با روش تحلیلی، توصیفی و با بهرهگیری از منابع کتابخانهای، به تحلیل و بررسی ادله ضرورت شناسایی مسئولیت کیفری برای دولت، جرایم دولتی در حوزه زیستمحیطی و چالشهای موجود در زمینه مسئولیت کیفری دولت پرداخته وراهکارهای مناسب ارائه شده است. نتایج و بحث: شناسایی مسئولیت کیفری برای دولت در جرایم زیستمحیطی، از اهمیت فراوانی در کشورها برخوردار است، چراکه در کشورهای وابسته به صنعت نفت و گاز و آلودگیهایی که در این حوزهها اتفاق میافتد توسط بخش دولتی است. بنابراین شناسایی مسئولیت کیفری برای دولت میتواند گام مثبتی در جهت حمایت کیفری همهجانبه از محیط زیست باشد. نتیجهگیری: با توجه به اینکه دولت مهمترین شخص حقوقی است و آلوده کردن محیط زیست از سوی دولت باعث تضعیف حاکمیت میشود، بنابر ادله عقلی و قانونی موجود از جمله قانون مدیریت خدمات کشوری 1386 که در بند ط ماده 8 این قانون، حفظ محیط زیست از موارد اعمال حاکمیتی است، اصل مساوات و برابری همگان در برابر قانون اساسی ایجاب میکند که دولت نیز دارای مسئولیت کیفری باشد البته با مجازاتهای بازدارنده مناسب برای دولت که باعث تضعیف حاکمیت و خلل در امر حاکمیت نشود.
مقاله پژوهشی
علیرضا شکیبا؛ میترا امینی؛ غلامرضا براتی؛ محمد مرادی
دوره 16، شماره 2 ، تیر 1397، صفحه 83-100
چکیده
سابقه و هدف: نوسانات دمای سطح آب دریا (SST)1 اثر مهمی بر نوسانات آب و هوای خشکیها دارد. تاثیر دمای سطح آب دریا بر مقدار بارش محدود به نقاط ساحلی نبوده، بلکه نواحی بسیار دور از دریا نیز میتوانند تحتتاثیر دگرگونی الگوهای دمای سطح گسترههای آبی قرار گیرند. تشخیص همبستگی بین SST و بارش نقش موثری در پیشبینی خشکسالی و ترسالی مناطقی که ...
بیشتر
سابقه و هدف: نوسانات دمای سطح آب دریا (SST)1 اثر مهمی بر نوسانات آب و هوای خشکیها دارد. تاثیر دمای سطح آب دریا بر مقدار بارش محدود به نقاط ساحلی نبوده، بلکه نواحی بسیار دور از دریا نیز میتوانند تحتتاثیر دگرگونی الگوهای دمای سطح گسترههای آبی قرار گیرند. تشخیص همبستگی بین SST و بارش نقش موثری در پیشبینی خشکسالی و ترسالی مناطقی که تحتتأثیر نوسانات دمای آب قرار میگیرند خواهد داشت. مواد و روشها: در این پژوهش بهمنظور بررسی ارتباط نوسانات SST دریای مدیترانه با بارشهای غرب ایران، پس از بررسی آماری در بازه زمانی (1982-2014) و مشخص شدن دورههای گرم و سرد آب دریا که همبستگی معنیداری با بارشهای منطقه مطالعاتی داشتند، دو نمونه آوریل 2007 و مه 1999 انتخاب و چگونگی تاثیرگذاری دمای آب بر مقدار بارش با استفاده از بررسی شرایط همدید-دینامیک تحلیل شد. بدین منظور برای موردهای انتخابی، دادههای روزانه بارش، نقشههای میدان فشار سطح متوسط دریا و ارتفاع ترازهای 850، 700 و 500 هکتوپاسکال، میدان دمای تراز 1000 و 850 هکتوپاسکال، میدان نم ویژه تراز 1000 و 850 هکتوپاسکال و مولفههای باد مداری و نصفالنهاری تراز 1000 تا 500 هکتوپاسکال، میدان سرعت قائم در ترازهای 700 و 500 هکتوپاسکال، میدان تاوایی نسبی و فرارفت افقی تاوایی نسبی تراز 500 هکتوپاسکال، میدان نم ویژه و فرارفت افقی نم ویژه ترازهای 1000 و 850 هکتوپاسکال در محیط GRADS ترسیم و مورد بررسی قرار گرفت. نتایج و بحث: نتایج نشان داد اگرچه از نظر آماری بین گرم بودن SST در ماه آوریل و افزایش بارش در این ماه، و سرد بودن SST شرق دریا در ماه مارس با کاهش بارش در ماه می همبستگی در سطح معنیداری 95 و 99 درصد در کل منطقه مورد بررسی وجود دارد، اما در بررسی همدید-دینامیک مشخص شد سامانههایی که در ماه آوریل بارندگی را در منطقه به همراه داشتند، سامانه سودانی بوده و عمده منبع رطوبت این بارشها از سمت جنوب بوده است. این سامانههای همدیدی در اثر سازوکار عمیق شدن ناوه ارتفاع تراز میانی، ایجاد تاوائی مثبت در شرق ناوه، وجود حرکت بالاسو، همگرائی در ترازهای زیرین و کاهش فشار، تشکیل و یا تقویت میشوند. با فراهم شدن رطوبت در ترازهای زیرین و حرکت صعودی بالاسو، شرایط مناسبی برای بارشهای همرفتی در منطقه مورد بررسی فراهم شده است. همچنین کاهش بارش ماه مه تحتتاثیر نفوذ و حضور نسبتا پایدار واچرخند آزور روی دریای مدیترانه و منطقه مورد بررسی، در سطح زمین از نفوذ و گسترش سامانه سودانی و شکلگیری چرخندهای مدیترانهای، و در ترازهای بالاتر از عمیق شدن ناوه کمارتفاع و نزدیک شدن آن به غرب ایران ممانعت به عمل آورده است. اگرچه دمای آب کاهش داشته است اما در فرارفت رطوبت از دریای مدیترانه به منطقه مورد بررسی تغییر چندانی حاصل نشده است و تنها فرارفت رطوبتی از سمت جنوب تقریبا به صفر رسیده است. با توجه به نقشههای امگا و تاوایی نیز مشاهده میشود که وجود شرایط پایدار جوی و فرارفت تاوایی منفی و حرکات نزولی در منطقه باعث کاهش بارش در این ماه شده است. نتیجهگیری: در مجموع پیچیدگی دینامیک و ترمودینامیک جو در فاصله مدیترانه تا غرب و شمالغرب ایران، مانع بازیابی اثر افت و خیزهای دمای سطح آب بر کاهش و افزایش بارندگی شد. بنابراین بهنظر میرسد افزایش/ کاهش دمای آب دریای مدیترانه تاثیری بر مقدار رطوبت فرارفتشده از این دریا و افزایش/ کاهش بارش منطقه مورد بررسی نداشته باشد و الگوهای جوی متفاوت همراهشده با بیهنجاریهای مثبت یا منفی sst در ماههای متفاوت، نقش کنترلکننده را در تغذیه رطوبتی از منابع گوناگون و رخداد بارش ایفا میکند.
مقاله پژوهشی
مسعود گنجی؛ اکبر آبروش
دوره 16، شماره 2 ، تیر 1397، صفحه 101-110
چکیده
سابقه و هدف:
آلودگی هوا در کلانشهر تهران یک مسئله محیط زیستی جدی است. اختصاص بهینه بودجه مربوط به مقابله با مشکلات آلودگی هوا در شرق (منطقه 4) و غرب (منطقه 22) شهر تهران، تعیین نسبت بهینه احداث فضاهای سبز و درختکاری در این دو منطقه، تعیین نسبت اعمال محدودیتهای ترافیکی بهینه در این دو منطقه و مسائل مشابه، مسائلی هستند که برای ...
بیشتر
سابقه و هدف:
آلودگی هوا در کلانشهر تهران یک مسئله محیط زیستی جدی است. اختصاص بهینه بودجه مربوط به مقابله با مشکلات آلودگی هوا در شرق (منطقه 4) و غرب (منطقه 22) شهر تهران، تعیین نسبت بهینه احداث فضاهای سبز و درختکاری در این دو منطقه، تعیین نسبت اعمال محدودیتهای ترافیکی بهینه در این دو منطقه و مسائل مشابه، مسائلی هستند که برای حل آنها باید یک معیار بهینه آماری معرفی شود. متاسفانه تاکنون این مساله بررسی نشده است و پژوهش درباره آن ضروری بهنظر میرسد. هدف اصلی این پژوهش بررسی وجود تفاوت میان آلودگی هوای شرق و غرب تهران و ارائه یک معیار برای پاسخگویی به مسائل بالا است.
مواد و روشها:
در این پژوهش، یک رویکرد جدید آماری برای مقایسه آلودگی هوای شرق و غرب تهران ارائه شده که ایرادات روشهای مرسوم مانند آزمون تی و آزمونهای ناپارامتری را برطرف کرده است. در این روش، مقادیر شاخص آلودگی هوای دو منطقه با یک توزیع آماری مناسب مدلبندی شده و سپس احتمال اینکه شرق تهران آلودگی هوای بیشتری از غرب تهران داشته باشد، با یک رویکرد بیزی مورد بررسی قرار گرفته است. مقدار این احتمال، که با نماد R نمایش داده میشود، بهعنوان معیاری بهینه برای تخصیص امکانات مرتبط با آلودگی هوا میان دو منطقه بهکار رفته است.
نتایج و بحث:
دادههای آلودگی هوا در شرق و غرب شهر تهران در زمستان 1394 بر حسب شاخص آلودگی هوا (AQI)1 گردآوری شده بود که با استفاده از توزیعهای با تابع مخاطره توانی مدلبندی شده است. میانگین و انحراف معیار برای دادههای آلودگی هوای شرق تهران به ترتیب برابر 70/76 و 74/37 و همین مقادیر برای غرب تهران به ترتیب برابر 14/72 و 166/34 به دست آمده است. اگرچه میانگین نمونهای شاخص آلودگی هوا در شرق تهران کمی بیشتر از غرب آن است، اما آزمون ناپارامتری من-ویتنی نشان میدهد که اختلاف معنیداری بین میانگین آلودگی هوای این دو منطقه وجود نداشته است. بازه باورمند بیزی 95 درصدی برای R برابر (594/0 و 436/0) و برآوردگر بیز R برابر 519/0 به دست آمده است. با توجه به نتایج بهدستآمده، اگرچه تفاوت معنیداری (در سطح اطمینان 95 درصد) میان آلودگی هوای شرق و غرب تهران مشاهده نشد، ولی با احتمال 519/0 هوای شرق تهران آلودهتر از غرب آن بوده است. همچنین، این مقدار احتمال همان مقدار بهینهای است که میتواند برای تخصیص مناسب امکانات مرتبط با آلودگی هوا میان دو منطقه به کار رود. یعنی، برای داشتن وضعیت بهینه باید 9/51 درصد امکانات مربوط به کنترل آلودگی هوا به شرق تهران و 1/48 درصد به غرب آن اختصاص یابد.
نتیجهگیری:
به نظر میرسد تخصیص مناسب بودجه مناطق مختلف تهران بهمنظور کنترل آلودگی هوای تهران بتواند گامی برای حل این مشکل باشد. روش آماری ارائهشده در این پژوهش یک مقدار بهینه برای تخصیص بودجه به شرق و غرب تهران ارائه میدهد. مسئولان میتوانند با استفاده از مقدار بهینه بهدستآمده از این روش سیاستگذاریهای مقتضی را برای توزیع مناسب بودجه و امکانات در شرق و غرب تهران انجام دهند. برای مثال، برای بیشینه کردن اثربخشی درختکاری در تصفیه هوا، بهتر است میزان درختکاری در شرق تهران با این نسبت بیشتر از غرب آن باشد. همچنین، پیشنهاد میشود که محدودیتهای ترافیکی اعمالی در شرق تهران با این نسبت بیشتر از غرب آن باشد.
مقاله پژوهشی
اردوان زرندیان؛ رویا موسی زاده؛ جلیل بادام فیروز؛ علیرضا رحمتی
دوره 16، شماره 2 ، تیر 1397، صفحه 111-132
چکیده
سابقه و هدف:
تغییرات در پوشش/کاربری زمین با عوامل اقتصادی-اجتماعی و فیزیکی-محیطی متعددی در ارتباط است. با توجه به تعدد و تنوع متغیرهای دخیل و همچنین گوناگونی محرکههایی که موجب بروز تغییرات پوشش/کاربری زمین میشوند، پیشبینی شرایط آتی آن، پیچیده و با عدمقطعیتهای زیادی مواجه است. این در حالی است که برنامهریزان محیط زیست و توسعه، ...
بیشتر
سابقه و هدف:
تغییرات در پوشش/کاربری زمین با عوامل اقتصادی-اجتماعی و فیزیکی-محیطی متعددی در ارتباط است. با توجه به تعدد و تنوع متغیرهای دخیل و همچنین گوناگونی محرکههایی که موجب بروز تغییرات پوشش/کاربری زمین میشوند، پیشبینی شرایط آتی آن، پیچیده و با عدمقطعیتهای زیادی مواجه است. این در حالی است که برنامهریزان محیط زیست و توسعه، باید بهطور شفافی در نظر بگیرند که چگونه تصمیمات امروزشان ممکن است به آینده سرزمین شکل بدهد. ازاینرو، در فرایند سیاستگذاری و طرحریزی، همواره این سؤال مطرح است که چگونه میتوان تغییرات پوشش/کاربری زمین را در زمان آینده پیشبینی کرد؟ در سالهای اخیر با پیشرفتهای حاصلشده در دانش سنجش از دور و تولید دادههای فضایی تولیدشده از تصاویر ماهوارهای و استفاده از این دادهها در فرایندهای در حال تکامل مدلسازی، امکان شبیهسازی نظامهای پیچیده طبیعی و سادهسازی آنها با تأکید بر متغیرهای مهمتر، فراهم شده است.
مواد و روشها:
در این پژوهش با انتخاب یک سیمای سرزمینی پایلوت از منطقه رویشی هیرکانی در استان مازندران، ضمن بررسی روند گذشته تا حال تغییرات پوشش/کاربری در دوره زمانی 95-1363، شرایط آینده سیمای سرزمین در افق زمانی 1427 بر اساس روش مدلسازی سناریویی با استفاده از مدل نرمافزاری (InVEST) پیشبینی و تحلیل شد. برای انجام فرایند مدلسازی در این تحقیق دو سناریوی محتمل آتی با عنوانهای «ادامه روند موجود» به مفهوم عدم دخالت مدیریتی و تداوم تغییرات جاری پوشش/کاربری تا افق آتی موردنظر و «توسعه متوازن» به مفهوم مداخله دولت از طریق حفاظت و احیاء پوشش جنگلی همراه با اجرای برنامه کنترلی توسعه سکونتگاههای انسانی برای متوقف کردن روند جاری تغییرات پوشش/کاربری تعریف شد و سپس با تهیه دادههای ورودی موردنیاز مدل، شرایط آینده سیمای سرزمین تحت هر یک از دو سناریوی مذکور شبیهسازی و مقایسه شد.
نتایج و بحث:
نتایج نشان داد که در صورت تحقق سناریوی ادامه وضع موجود، تغییرات شدیدی در ساختار سیمای سرزمین مورد بررسی روی خواهد داد که درمجموع به اتلاف چشمگیر پوشش طبیعی جنگل و از بین رفتن زمینهای زراعی و جایگزینی آنها با بافت سکونتگاهی منجر خواهد شد. برعکس، سناریوی توسعه متوازن، نشان داد که چگونه مدیریت زمین از طریق اجرای سیاستهای حفاظت و احیاء جنگل و تعدیل تبدیل زمین برای توسعه سکونتگاهها میتواند به یک راهبرد برد-برد برای توسعه متعادل آن مبدل شود. در این صورت، اجرای همزمان سیاستهای احیاء جنگل و توسعه کنترلشده سکونتگاهها، علاوه بر حفظ یکپارچگی ساختاری سیمای سرزمین مورد بررسی، شرایط را برای ارتقا شرایط فعلی پوشش جنگلی نیز مهیا کرد. در این پژوهش همچنین مدل سناریوسازی (InVEST) با برخی از مدلهای دیگر که برای شبیهسازی پوشش/کاربری مورد استفاده قرار گرفتهاند، مقایسه شد و مزیت ها و محدودیتهای آن مورد بحث قرار گرفت.
نتیجهگیری:
شبیهسازی سناریویی با روشی که در این پژوهش معرفی شد، میتواند در بررسیهای گوناگون ازجمله انواع ارزیابیهای محیط زیستی، ارزشگذاری اقتصادی و نظایر آن به کار گرفته شود تا نتیجه پیشبینیهای آتی را دقیقتر کند. ضمن آنکه این نوع مدلسازی میتواند راهنمایی برای برنامهریزان و تصمیمگیران توسعه، محیط زیست و برنامهریزی کاربری زمین باشد تا برنامهریزیهای آتی مبتنی برفرضهای منطقی و با عدم قطعیت کمتری انجام پذیرد.
مقاله پژوهشی
عطااله بهرامی؛ ابوالقاسم علی قارداشی؛ آرمین پرویزیان؛ حسین کاکایی؛ فاطمه کاظمی
دوره 16، شماره 2 ، تیر 1397، صفحه 133-148
چکیده
سابقه و هدف: آلودگی ناشی از سدهای باطله کارخانههای فرآوری مواد معدنی از جمله کارخانههای فرآوری طلا، از مهمترین معضلات صنایع معدنی بوده و مشکلات محیط زیستی فراوانی را به دنبال دارد. پساب کارخانههای فرآوری طلا، حاوی مقادیر قابلتوجهی از سیانید و ترکیبات آن است. تاکنون روشهای بیولوژیکی و شیمیایی مختلفی برای حذف سیانید موجود ...
بیشتر
سابقه و هدف: آلودگی ناشی از سدهای باطله کارخانههای فرآوری مواد معدنی از جمله کارخانههای فرآوری طلا، از مهمترین معضلات صنایع معدنی بوده و مشکلات محیط زیستی فراوانی را به دنبال دارد. پساب کارخانههای فرآوری طلا، حاوی مقادیر قابلتوجهی از سیانید و ترکیبات آن است. تاکنون روشهای بیولوژیکی و شیمیایی مختلفی برای حذف سیانید موجود در پساب حاصل از فرآوری طلا مورد بررسی قرار گرفته است. یکی از روشهای مورد توجه پژوهشگران، استفاده از جاذبهای طبیعی مانند ذغالسنگ فعال، برای جذب سیانید موجود در پساب است. مواد و روشها: در این تحقیق به بررسی جذب سیانید موجود در پساب سد باطله کارخانه فرآوری طلای زرشوران (واقع در 35 کیلومتری شهر تکاب استان آذربایجان غربی) با استفاده از ذغالسنگ معدن قوزلوی شاهیندژ (در حدود 100 کیلومتری کارخانه) پرداخته شده است. آزمایشهای جذب سیانید در مقیاس پایلوت آزمایشگاهی در دو حالت استفاده از ذغالسنگ خام و ذغال فرآوریشده انجام شده است. بدین ترتیب که ابتدا نمونه ذغالسنگ در داخل استوانه مدرج تا ارتفاع 75 میلیمتری ریخته شد. در مرحله بعد به استوانه (تا ارتفاع 100 میلیمتری)، پساب حاوی سیانید اضافه و دبی خروجی سیانید اندازهگیری شد. پس از انجام آزمایشها (در هر دو حالت استفاده از نمونه ذغالسنگ خام و فرآوریشده)، نمونههای ذغالسنگ در هوای آزاد خشک شدند و آنالیز درصد خاکستر روی هر یک انجام شد. محلول حاصل از هر آزمایش با استفاده از کاغذ صافی واتمن شماره 75 صاف و محتوی سیانید اندازگیری شد (میزان سیانید باقیمانده یا جذبنشده توسط ذغالسنگ). نتایج و بحث: مطابق نتایج آزمایشها، فراکسیون دانهبندی 2-1 میلیمتر دارای بیشترین مقدار دبی خروجی به میزان 16/8 میلیلیتر در دقیقه و کمترین دبی نیز مربوط به ذرات با اندازه کمتر از یک میلیمتر بوده است. بیشترین مقدار دبی خروجی در فراکسیون دانهبندی 2-1 میلیمتر برای ذغالسنگ فرآوریشده برابر 61/10 میلیلیتر بر دقیقه به دست آمد. بر اساس نتایج آنالیز مقدار خاکستر، پس از انجام عملیات جذب سیانید مقدار خاکستر در فراکسیونهای 2 تا 75/4 و بزرگتر از 75/4 میلیمتر بهترتیب 7/3 و 7/0 درصد کاهش داشته است، اما مقدار خاکستر فراکسیون دانهبندی ذرات با اندازه بزرگتر از 1 میلیمتر پس از انجام سیانوراسیون به مقدار 8/11درصد افزایش یافته است. در تمامی آزمایشهای انجامشده جذب سیانید با استفاده از ذغالسنگ، بیشترین مقدار جذب مربوط به محدوده دانهبندی 2-1 میلیمتر است. مقدار سیانید جذبشده در این فراکسیون برای ذغالسنگ خام، فرآوریشده و ذغال مخلوطشده به وسیله همزن مکانیکی با سیانید به ترتیب برابر 3/42، 78/31 و 88/21 درصد است. نتایج این پژوهش نشان میدهد که فرآوری ذغالسنگ تاثیری در میزان جذب سیانید نداشته و خواص فیزیکی مانند اندازه ذرات و سطح ویژه ذغال مهمترین عوامل در جذب سیانید هستند. در این تحقیق همچنین همدماهای جذب سیانید با ذغالسنگ براساس مدلهای لانگمویر و فروندلیچ بررسی شد. فرایند جذب در تمامی فراکسیونهای دانهبندی از مدل فروندلیچ تبعیت بیشتری داشته که نشاندهنده غیریکنواخت بودن ذغالسنگ مورد استفاده و قدرت جذب متفاوت آن است. پدیده جذب سطحی در نقاط مختلف جاذب تحت تاثیر نیروهای مختلف، اعم از فیزیکی و شیمیایی اتفاق میافتد. نتیجهگیری: نتایج این پژوهش نشان میدهد که استفاده از ذغالسنگ قوزلوی شاهیندژ (واقع در چند کیلومتری سد باطله) با دانهبندی 2-1 میلیمتر بهصورت خام در بستر وکف سد باطله میتواند از آلودگی منابع آب زیرزمینی به سیانور به مقدار قابلتوجهی بکاهد.
مقاله پژوهشی
شادی احمدیان؛ مریم مروتی؛ مریم رباطی؛ مجید صادقی نیا
دوره 16، شماره 2 ، تیر 1397، صفحه 149-164
چکیده
سابقه و هدف: نگرانیهایی از مناسب نبودن کیفیت محیط زیست در اغلب شهرهای ایران وجود دارد. مشکلات زیستمحیطی یکی از اساسیترین مسائل شهرهای امروزی و حاصل تعارض و تقابل آنها با محیط طبیعی است. محیط زیست شهری شامل سه زیرسیستم محیط طبیعی، محیط اجتماعی–اقتصادی و ساختار انسانساخت است. کیفیت زندگی شهرها یکی از عناصر اصلی توسعه شهری ...
بیشتر
سابقه و هدف: نگرانیهایی از مناسب نبودن کیفیت محیط زیست در اغلب شهرهای ایران وجود دارد. مشکلات زیستمحیطی یکی از اساسیترین مسائل شهرهای امروزی و حاصل تعارض و تقابل آنها با محیط طبیعی است. محیط زیست شهری شامل سه زیرسیستم محیط طبیعی، محیط اجتماعی–اقتصادی و ساختار انسانساخت است. کیفیت زندگی شهرها یکی از عناصر اصلی توسعه شهری دانسته میشود در نتیجه ارزیابی کیفیت محیط زیست شهری امروزه اهمیت بسیار زیادی در برنامهریزیهای توسعه شهری پیدا کرده است. بهطورکلی کیفیت زندگی معیاری برای برآورده شدن نیازهای شهروندان جامعه در برخورداری از امکانات و خدمات اجتماعی، اقتصادی، زیستمحیطی و همچنین دسترسی به تسهیلات شهری مثل بیمارستان، پارک و ... است. این پژوهش تلاش دارد تا شاخصهای زیستمحیطی شهر کرمانشاه را به کمک پرسشنامه، تکنیک دلفی و تحلیل عاملی، شناسایی و رتبهبندی کند. مواد و روشها: این تحقیق به لحاظ ماهیت و اهداف از نوع توصیفی-تحلیلی و از منظر جمعآوری دادهها و اطلاعات بهصورت اسنادی و پیمایشی خواهد بود. جامعه آماری تحقیق متخصصان رشته محیط زیست هستند که بر اساس نظر آنها و شرایط زیستمحیطی استان شاخصها با تکنیک دلفی و به کمک پرسشنامه استخراج شدند. یکی از روشهای کسب دانش گروهی استفاده از تکنیک دلفی است. اعضای تشکیلدهنده پنل دلفی بین 15-10 نفر است که در دو یا سه دور بر اساس توافق اعضا پرسشنامه توزیع میشود. با اتفاق نظر اعضای پنل دلفی پرشسنامهها در سه دور توزیع شدند که در هر دور بعضی از شاخصها از مجموع سوالات حذف شدند و عاملهایی که در هر دور بیشترین امتیاز را کسب کردند برای دور بعدی انتخاب شدند. بهمنظور ارزیابی و تجزیهوتحلیل دادههای حاصل از پرسشنامه برای تعیین شاخصهای اصلی از روش تحلیل عاملی در نرمافزار spss استفاده خواهد شد. نتایج و بحث: طبق نتایج بهدستآمده از تحلیل پرسشنامهها در سه دور از بین 51 شاخص اولیه استخراجشده از موسسات معتبر بینالمللی و شاخصهای داخلی ایران و بومیسازی این شاخصها برای شهر کرمانشاه 15 شاخص بهعنوان شاخصهای نهایی انتخاب شدند. پس از تجزیهوتحلیل دادهها با روش تحلیل عاملی در نرمافزار SPSS نتایج نشان داد که از بین 15 عامل نهایی 6 عامل تراکم ایستگاه پایش آلودگی هوا، سطح تصفیه فاضلاب، بلایای طبیعی، نسبت ساختمانهای بادوام به کل ساختمانها، حجم زباله تولیدی و تراکم انواع فضای سبز دارای مقادیر ویژه بالای یک بودند بهعنوان عاملهای اصلی انتخاب شدند که مجموعا 336/82 واریانس جامعه را به خود اختصاص دادهاند که عامل تراکم ایستگاه پایش آلودگی هوا بهعنوان عامل اول با 046/31 بیشترین واریانس را به خود اختصاص داده است. نتیجهگیری: تعیین شاخصها بهمنظور ارزیابی کیفیت وضعیت محیط زیست شهری، مهمترین و اولین گام در راستای تعیین کیفیت محیط زیست شهری به حساب میآید. این تحقیق علاوه بر بررسی وضعیت محیط زیست شهری کلانشهر کرمانشاه، به دنبال ایجاد بستری مناسب برای ارائه راهبردهایی برای پایدارسازی شهری با نگرشهای زیستمحیطی بهمنظور ایجاد تحول در شرایط محیط زیستی شهر کرمانشاه است. از بین 6 عامل نهایی 4 عامل مربوط به بعد فیزیکی–شیمیایی هستند که نشان از حساسیت بالای این محیط و لزوم توجه بالای مسئولان به این بخش برای بالا بردن کیفیت محیط زیست شهری است.
مقاله پژوهشی
امین حسینی اصل؛ محمد سعدی مسگری؛ علی اکبر متکان
دوره 16، شماره 2 ، تیر 1397، صفحه 165-184
چکیده
سابقه و هدف:
در تخصیص منابع آب، تقسیم مناسب منابع یک اصل اساسی است، اما تعیین آن بهدلیل وجود معیارهای مختلف مشکل است. شبیهسازی سامانههای منابع آب که بتواند عوامل مؤثر را لحاظ کند و تعامل درونی اجزاء آن را نمایان سازد، اقدامی کارآمد در بهینه کردن تخصیص منابع آب به شمار میآید. بررسیهای مختلف نشان میدهد که شبیهسازی چندعاملی ...
بیشتر
سابقه و هدف:
در تخصیص منابع آب، تقسیم مناسب منابع یک اصل اساسی است، اما تعیین آن بهدلیل وجود معیارهای مختلف مشکل است. شبیهسازی سامانههای منابع آب که بتواند عوامل مؤثر را لحاظ کند و تعامل درونی اجزاء آن را نمایان سازد، اقدامی کارآمد در بهینه کردن تخصیص منابع آب به شمار میآید. بررسیهای مختلف نشان میدهد که شبیهسازی چندعاملی به تنهایی یا در تلفیق با روشهای بهینهسازی بهعنوان روشی مؤثر برای درک بهتر پیچیدگیهای استفاده از آب و کاربران آب به کار میآید و الگوریتم ژنتیک نیز یکی از روشهای هوشمند تکاملی در بهینهسازی مسائل پیچیده غیرخطی است.
مواد و روشها:
چارچوب مفهومی مدل تخصیص آب پیشنهادی، تعامل عرضه و تقاضای آب با توجه به عوامل اقتصادی را در یکی از زیرحوضههای کویر مرکزی ارائه کرده است که مهمترین منابع آب آن را آبهای زیرزمینی تشکیل میدهند. از مهمترین وظایف تخصیصدهنده آب، تخصیص آب به شکل بهینه به بخشهای مختلف است. این کار با توجه به تقاضای آب موردنیاز هر یک از عاملهای مصرفکننده انجام میشود. عامل کشاورزی که بیشترین سهم آب را به خود اختصاص میدهد، به قسمتهای جزئیتری تقسیم میشود و در هر یک از محصولات به تنوع الگوی کشت، شرایط کم آبیاری و ... در جهت بهبود وضع اقتصادی و تخصیص بهینه منابع آب با توجه به دادهها و آمار در دسترس لحاظ میشود. در بخش صنعت، تولیدات و توابع آن در قالب یک تابع دربرگیرنده مجموع بنگاهها مطرح میشود و در بخش شرب نیز، بهدلیل اهمیت ویژه تأمین آب این بخش، کل مقدار آب مورد نیاز محاسبه و بهطور کامل به این بخش اختصاص مییابد.
نتایج و بحث:
در منطقه مورد بررسی، بر اساس معیار بیشینه کردن سود اقتصادی و با توجه به منابع آب در دسترس، کشت نباتات علوفهای و روغنی بهینه نیست. از سویی دیگر، در محصولات گروه غلات، بهدلیل کمآبیاری و در محصولات باغی نیز بهدلیل سودآوری بالای این محصولات سطح کشت بالا حفظ شده است و پس از غلات، درختان مثمر از قبیل: پسته، انار، انگور و خرما دارای بیشترین سطح هستند. بنابراین در بخش کشاورزی، بهرهگیری از کمآبیاری در محصولات خانواده غلات و تغییر الگوی کشت با حذف محصولات دو خانواده نباتات علوفهای و روغنی، منجر به بهینه شدن تخصیص آب میشود. در بخش صنعت، نکته حائز اهمیت، تأثیر تغییر تکنولوژی در کاهش تقاضای آب است و بهدلیل سودآوری اقتصادی بالاتر این بخش نسبت به بخش کشاورزی، تخصیص بهینه در راستای افزایش سودآوری اقتصادی منجر به تخصیص بیشتر آب در مقایسه با مصرف فعلی شده است. از دیدگاه مدل توسعهیافته نیز، ارزیابی نتایج بهینهسازی در الگوریتم ژنتیک نشان داد که سرعت همگرایی در تکرارهای اولیه زیاد و بهتدریج کاهش مییابد تا به همگرایی برسد و این همگرایی تابع بهینگی بهتدریج حاصل میشود. همچنین واریانس کم تغییرات جواب نهایی الگوریتم در بازه صفر و یک، حاکی از ثبات مناسب این الگوریتم است.
نتیجهگیری:
استفاده از چارچوب پیشنهادی در منطقه مورد بررسی در افزایش سودآوری اقتصادی حاصل از تخصیص بهینه منابع آب به بخشهای مختلف تأثیرگذار است و بر اساس آن، سطح زیرکشت و میزان تخصیص آب بهینه برای مصارف مختلف تعیین شده است. نتایج حاکی از گرایش به سمت تولید محصولات باغی پربازده به جای محصولات کشاورزی کمبازده و تخصیص بیشتر آب به بخش صنعت است.
مقاله پژوهشی
ضحی جعفری؛ علیرضا ایلدرومی؛ سید محسن حسینی؛ عبدالرسول سلمان ماهینی؛ جواد رضاییان زیدی
دوره 16، شماره 2 ، تیر 1397، صفحه 185-202
چکیده
سابقه و هدف: در دهههای اخیر، استفاده از روشهای برنامهریزی ریاضی با قابلیت بهینهسازی فرآیندهای تصمیم در شرایط محدودیت منابع و اهداف متضاد رواج یافتهاند. بر استفاده از این روشها در تخصیص زمین به گزینههای کاربری در مناطق جنگلی، برنامهریزی طرحهای کشاورزی-جنگلداری و در ارزیابی گزینههای سرمایهگذاری گردشگری تاکید ...
بیشتر
سابقه و هدف: در دهههای اخیر، استفاده از روشهای برنامهریزی ریاضی با قابلیت بهینهسازی فرآیندهای تصمیم در شرایط محدودیت منابع و اهداف متضاد رواج یافتهاند. بر استفاده از این روشها در تخصیص زمین به گزینههای کاربری در مناطق جنگلی، برنامهریزی طرحهای کشاورزی-جنگلداری و در ارزیابی گزینههای سرمایهگذاری گردشگری تاکید شده است. این پژوهش بر آن است تا با استفاده از روش برنامهریزی خطی چندهدفی سطح بهینه سرمایهگذاری و تخصیص زمین برای توسعه فعالیتهای گردشگری در محدوده پارک جنگلی زارع به وسعت 73 هکتار در استان مازندران، طبق سه هدف افزایش سود، کاهش فرسایش و افزایش میزان اشتغال را مورد ارزیابی قرار دهد. مواد و روشها: اطلاعات مورد نیاز، از نقشههای موجود، سازمانهای مربوط و تکمیل پرسشنامهها از 120 گردشگر گردآوری شد. دادههای فرسایش بر اساس معیارهای فرسایش در روش FAO طبق نظر کارشناسان از مقیاس 1 تا 100 لحاظ شد. محدودیتهای مرتبط با ویژگیهای فیزیولوژیکی با ایجاد 6 حوزه همگن برای تخصیص پنج کاربری سایت ورزشی، پارک کودکان، خورگشت، جنگلگردی و منطقه حفاظتشده اعمال شد. سایر اطلاعات بهعنوان ورودی توابع هدف و محدودیتها به مدل وارد شدند. با حل مدل در نرمافزار Lingo 11 ماتریس بازده (pay off matrix) از بهینهسازی جداگانه اهداف، بهمنظور ارزیابی تضاد میان آنها تشکیل شد. سپس بر اساس روش وزنی مجموعهای از جوابهای کارا (Efficient set) به دست آمد و در نهایت با روش برنامهریزی توافقی (compromise programming) بر اساس ترجیحهای تصمیمگیران و تنظیم وزن اهداف بهترین جواب انتخاب شد. نتایج و بحث: بر اساس نتایج، با هدف حداکثر کردن سود، درآمد سالانه حدودا برابر 6/5 میلیارد ریال و تعداد شغل 239 نفر و فاکتور شدت فرسایش 5/28 واحد تخمین زده میشود. با بهینهسازی جداگانه هدف حداقل کردن فرسایش، مقیاس شدت فرسایش به سبب تغییر سطح و حوزه تخصیصیافته به هر کاربری به 14 کاهش یافت. در این حالت کاهشی به میزان 1/3 میلیارد ریال در سودآوری و 19 نفر در اشتغال قابل مشاهده است. هنگامی که هدف حداکثر سازی میزان اشتغال است، درآمد سالانه تا 4/3 میلیارد ریال، از میزان بهینه خود فاصله میگیرد. با بهینهسازی همزمان سه هدف، تبادل میان اهداف در میان مجموعه جوابهای کارا مشاهده شد، به نوعی که تغییر در سطح بهینگی هر هدف بر میزان تحقق سایر اهداف تاثیر گذاشته است. از میان این مجموعه، الگوهای بهینه سرمایهگذاری با انجام روش برنامهریزی توافقی با لحاظ کردن ترکیبهای مختلف وزنی از دیدگاه سه گروه مدیران پارک، مسئولان گردشگری و متخصصان محیطزیست به دست آمد. بر اساس این نتایج، تغییر وزن اهداف بهطور چشمگیری موجب تغییر در میزان مساحت و مکان تخصیص یافته به هر کاربری و سطح سودآوری شد. در حالت افزایش وزن هدف سودآوری نسبت به سایر اهداف، بر اساس ترجیحهای فعلی مدیران پارک، میزان سود سالیانه به برآورد اقتصادی سالیانه موجود پارک که معادل 6/4 میلیارد ریال در مطالعات جامع آن پیشبینی شده است، منطبق میشود. همچنین مکان کاربریها به نقاط مورد تقاضای گردشگران، که در پرسشنامهها ارزیابی شد، تا حد زیادی مطابق است. با برقراری تعادل در اوزان اهداف، بر اساس ترجیحهای مسئولان گردشگری، اگرچه میزان درآمد از میزان تخمینی در مطالعات جامع پارک، کمتر میشود، اما سایر اهداف به سطح بهینه خود نزدیکتر میشوند. در نهایت با اعمال ترجیحهای متخصصان محیط زیست درصد تخصیصیافته به هر کاربری به نفع کاربریهای موافقتر با طبیعت مانند جنگلگردی و حفاظت تغییر میکند. نتیجهگیری: بهطور کلی از آنجاکه در مدیریت منابع طبیعی با اهداف متعدد و اغلب متضاد مواجه هستیم، روشهای بهینهسازی چندهدفی در تلفیق با روشهای برنامهریزی توافقی با قابلیت برقراری تبادل میان ترجیحهای مدیران و ذینفعان میتوانند، بهعنوان ابزاری کارآمد در تسهیل فرآیند سیاستگذاری و تصمیمگیری مورد استفاده قرار گیرند.
مقاله پژوهشی
مریم شریفی سده؛ مژگان احمدی ندوشن
دوره 16، شماره 2 ، تیر 1397، صفحه 203-216
چکیده
سابقه و هدف: یکی از معضلات مهم کلانشهرها، ازجمله شهر اصفهان، آلودگی هوا است و مهمترین آلایندهها PM، O3، SO2، CO و NOx هستند. بررسیهای متعددی نشان دادهاند که مدل رگرسیون کاربری اراضی را میتوان برای برآورد غلظتهای آلاینده بهطور دقیق بدون پایش مستمر آلودگی مورد استفاده قرار داد. هدف مدلهای رگرسیون کاربری اراضی نشان دادن توزیع ...
بیشتر
سابقه و هدف: یکی از معضلات مهم کلانشهرها، ازجمله شهر اصفهان، آلودگی هوا است و مهمترین آلایندهها PM، O3، SO2، CO و NOx هستند. بررسیهای متعددی نشان دادهاند که مدل رگرسیون کاربری اراضی را میتوان برای برآورد غلظتهای آلاینده بهطور دقیق بدون پایش مستمر آلودگی مورد استفاده قرار داد. هدف مدلهای رگرسیون کاربری اراضی نشان دادن توزیع مکانی غلظتهای آلایندهها است. هدف کلی این پژوهش، استفاده از مدل رگرسیون کاربری اراضی بهمنظور درک بهتر توزیع و پراکنش مکانی آلایندههای NOX، PM10، CO، O3 و SO2 و بررسی تاثیر کاربری اراضی و سایر عوامل تاثیرگذار از جمله ترافیک بر کیفیت هوای شهر اصفهان است. مواد و روشها: مدلسازی رگرسیون کاربری اراضی بهعنوان روش مفیدی برای برآورد تغییرات غلظت آلایندهها در شهرها استفاده میشود. این روش از الگوهای ترافیک، حملونقل و کاربری اراضی بهعنوان پیشبینیکننده تغییرات آلودگی استفاده میکند. از آنجاکه آلودگی هوا با عوامل متعددی از قبیل جمعیت، ترافیک، کاربری اراضی، ارتفاع، طول جادهها، حجم سواری شخصی و حجم حملونقل عمومی در ارتباط است، نقشهها و دادههای مربوط به این عوامل با استفاده از نرمافزار ArcGIS 10.2 تهیه و با استفاده از روش رگرسیون کاربری اراضی، مهمترین عوامل موثر در تولید هر یک از آلایندهها تعیین شد. برای تهیه نقشه کاربری اراضی منطقه اصفهان از تصویر سنجندهTM ماهواره لندست و روش طبقهبندی نظارتشده حداکثر احتمال استفاده شد و بعد از آن صحت طبقهبندی ارزیابی شد. بهمنظور مدلسازی در ابتدا دو بافر دایرهای شکل در اطراف ایستگاههای سنجش آلایندهها (500-1000 متر) تعریف شد. سپس مساحت کاربریهای اراضی، طول معابر، ترافیک، جمعیت و ارتفاع بهصورت جداگانه توسط نرمافزار ArcGIS10.2 استخراج شد. پس از استخراج متغیرهای مورد نظر این دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS 19 تجزیهوتحلیل آماری شد. برای آشکارسازی تاثیرات کاربری اراضی بر آلایندهها، از رابطه رگرسیون خطی استفاده شد. نتایج و بحث: نتایج ارزیابی صحت طبقهبندی نشاندهنده قابلیت بالای روش طبقهبندی نظارتشده حداکثر احتمال در تهیه نقشه کاربری اراضی با صحت بالا است زیرا نقشه کاربری اراضی تهیهشده دارای صحت 95 درصد بود. نتایج مدل رگرسیون کاربری اراضی نشان داد از بین انواع گوناگون کاربری اراضی، مناطق مسکونی و صنعتی بیشترین تاثیر را در آلودگی هوا دارد و نتایج همچنین نشان داد که مهمترین عوامل موثر بر آلایندهها حجم ترافیک، جمعیت و کاربری اراضی است. نتیجهگیری: براساس بررسیها و تحلیلهای صورتگرفته و با توجه به آنالیز همبستگی بین دادههای واقعی و دادههای پیشبینیشده آلایندهها و برآورد ضریب همبستگی بالاتر از 90 درصد، مدل رگرسیون کاربری اراضی قابلیت بالایی برای پیشبینی آلایندهها دارد و جمعیت، ترافیک و کاربری اراضی جز متغیرهای اصلی هستند که بر پراکنش آلایندهها تاثیرگذارند.
مقاله پژوهشی
فاطمه آقامیر؛ حسینعلی بهرامی
دوره 16، شماره 2 ، تیر 1397، صفحه 217-232
چکیده
سابقه و هدف: جمعیت روبهرشد به غذا و آب بیشتری نیاز دارد که با کاهش منابع آبی متعارف، افزایش بهرهوری عناصر غذایی در سامانههای متعارف ضروری خواهد بود. ایران در بخش میانی کمربند خشک کره زمین واقع شده، زمینهای خشک و نیمهخشک بیش از 60 درصد مساحت آن را پوشانده و در نتیجه آب مهمترین فاکتور محدودکننده در فعالیتهای کشاورزی و بیولوژیکی ...
بیشتر
سابقه و هدف: جمعیت روبهرشد به غذا و آب بیشتری نیاز دارد که با کاهش منابع آبی متعارف، افزایش بهرهوری عناصر غذایی در سامانههای متعارف ضروری خواهد بود. ایران در بخش میانی کمربند خشک کره زمین واقع شده، زمینهای خشک و نیمهخشک بیش از 60 درصد مساحت آن را پوشانده و در نتیجه آب مهمترین فاکتور محدودکننده در فعالیتهای کشاورزی و بیولوژیکی است. کاربرد آبهای نامتعارف در کشاورزی امری اجتنابناپذیر بوده و در شرایط کشور ما نیز اهمیت زیادی دارد. آبهای نامتعارف آبهایی هستند که قابلیت استفاده بهصورت عادی و مستقیم را نداشته و برای استفاده باید اصلاحاتی از جمله حذف آلایندههای زیستی، فلزات سنگین، اصلاح شوری و pH روی آنها انجام شود. هدف این پژوهش ارزیابی اثر آب مغناطیسی بر جذب عناصر غذایی ضروری به وسیله گیاه ذرت (Zea mays) در شرایط شور بود. مواد و روشها: برای تهیه آب مغناطیسی از دستگاه الکترومغناطیسی با شدت میدان 8 تا 10 میلیتسلا استفاده شد. این آزمایش به صورت فاکتوریل و در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با دو فاکتور آب و شوری اجرا شد. تیمارهای آزمایشی از ترکیب دو سطح آب، غیرمغناطیسی (نرمال) و مغناطیسی و سه سطح شوری، 800، 1300 و 2100 میلیگرم در لیتر NaCl، با سه تکرار تشکیل شد. ویژگیهای فیزیکیشیمیایی خاک از جمله بافت، کربن آلی، ظرفیت تبادل کاتیونی، قابلیت هدایت الکتریکی، pH، کلسیم، منیزیم، سدیم و پتاسیم محلول و تبادلی، نیترات، سولفات، کلر، فسفر، بُر، آهن، روی، منگنز و مس و همچنین عناصر موجود در گیاه از جمله نیتروژن کل، فسفر، بر، پتاسیم، سدیم، کلسیم، منیزیم، آهن، روی، منگنز و مس با استفاده از روشهای استاندارد اندازهگیری شد. نتایج و بحث: نتایج تجزیه شیمیایی آب نشان داد که میدان الکترومغناطیسی اثر معنیداری بر ویژگیهای شیمیایی آب ندارد. با توجه به ویژگیهای خاک پیش و پس از برداشت محصول، آب مغناطیسی فقط بر غلظتهای سدیم محلول و تبادلی، کلر، کلسیم و منیزیم محلول اثر معنیدار داشت. همچنین با افزایش شوری، جذب عناصر غذایی پرمصرف و درصد پروتئین کاهش و جذب عناصر غذایی کممصرف و سدیم افزایش یافته است. بررسی مقایسه میانگین تیمارهای آزمایشی نشان داد که آب مغناطیسی جذب تمامی عناصر غذایی و درصد پروتئین را در برگ و دانه ذرت افزایش داده اما در مورد ریشه تغییر معنیداری مشاهده نشد. نتایج این پژوهش نشان داد که آب مغناطیسی در گیاه ذرت سبب کاهش تجمع سدیم و در نتیجه پیامدهای مخرب آن در اندام زایشی شده و با تجمع سدیم در ریشه و ساقه افزایش مقاومت گیاه به تنش شوری را سبب شده است. نتیجهگیری: در نواحی خشک و نیمهخشک ایران، با کاهش کیفیت آب مناسب در بخش کشاورزی، به نظر میرسد استفاده از آب مغناطیسی میتواند منجر به بهبود عملکرد و بهرهوری آب شود؛ بنابراین انجام پژوهشهای بیشتری در این زمینه پیشنهاد میشود.