مقاله پژوهشی
مریم اسماعیلی فرد؛ هومان لیاقتی؛ احمد ساعی؛ حمیدرضا ملک محمدی
دوره 15، شماره 3 ، مهر 1396، صفحه 1-18
چکیده
سابقه و هدف: با وجود قدمت اقدامات تقنینی در حوزه محیط زیست ایران، وضعیت محیطزیست کشور به گواهی «شاخص عملکرد زیست محیطی» ، «شبکه ردپای جهانی» و «بانک جهانی» با هدف «محیطزیست مطلوب» در سند چشم انداز 1404 فاصله قابل توجهای دارد. در جستجوی چرایی این نقصان این مقاله از منظر رشته سیاستگذاری عمومی به دنبال اولویتبندی ...
بیشتر
سابقه و هدف: با وجود قدمت اقدامات تقنینی در حوزه محیط زیست ایران، وضعیت محیطزیست کشور به گواهی «شاخص عملکرد زیست محیطی» ، «شبکه ردپای جهانی» و «بانک جهانی» با هدف «محیطزیست مطلوب» در سند چشم انداز 1404 فاصله قابل توجهای دارد. در جستجوی چرایی این نقصان این مقاله از منظر رشته سیاستگذاری عمومی به دنبال اولویتبندی و تبیین چالشهای سیاستگذاری محیطزیست در جمهوری اسلامی ایران در مرحله اول از مدل مرحلهای جونز میباشد.در مدل مرحله ای به صورت ایدهآل تیپیک عملکرد دولت و تصمیمگیران به پنج مرحله به هم وابسته ذیل تقسیم میشود: مرحله شناخت مشکل و قرار گرفتن آن در دستور کار حکومت، مرحله ارائه راه حلها، مرحله تصمیمگیری، مرحله اجرا و مرحله ارزیابی. مواد و روشها: تمرکز این مقاله بر آسیب شناسی مرحله شناخت مشکل و قرارگرفتن در دستورکار است. منظور از شناخت مسئله و قرار گرفتن در دستورکار، فرآیندی است که به کمک آن، اندیشهها و موضوعات از طریق مراجع مختلف سیاسی بالا میآیند تا از سوی یک نهاد سیاسی مانند نهاد قانونگذاری یا قضایی مورد توجه قرار گیرند. اگر چه مکانهای اندکی-مانند قوه مقننه، قضائیه یا کمیسیون تنظیمی- وجود دارد که قادر به وضع رسمی تقویمهای(دستورکارهای) سیاستگذاریاند؛ اما منابع بیشماری هستند که موضوعات این تقویمها، از آنها بیرون میآیند.با توجه به ماهیت و محدود بودن ادبیات موضوع در کشور از میان رویکردهای پژوهشی، رویکرد تلفیقی و طرح تحقیقاتی اکتشافی برگزیده شد. در این صورتبندی طرح پژهشی، گردآوری و تحلیل دادهها ابتدا به صورت کیفی و سپس کمی صورت میگیرد و در نهایت یکجا تفسیر میشود.کاربرد عمده این نوع طرح پژوهشی در خصوص بررسی عمیق و یا جدید موضوعاتی است که پژوهشگر در خصوص آنها فاقد چارچوب راهنما و ابزار سنجش است. نتایج و بحث: یافتههای پژوهش نشان داد؛ عمدهترین چالشهای سیاستگذاری محیطزیست در مرحله شناخت مشکل و قرارگرفتن در دستورکار که منجر به افت شاخصهای کمی و کیفی منابع حیاتی کشور شده است به ترتیب عبارتند از: اولویت دهی به مسائل پیش روی کشور بر مبنای ملاحظات اقتصادی، سیاسی و امنیتی (و نه زیست محیطی)، ضعف مشارکت شهروندان و گروههای ذینفع در تعیین و اولویتبندی نیازهای محلی، ضعف هماهنگی بین ارگان ها و سازمان های دولتی متولی و موثر بر محیط زیست، غفلت جوامع محلی از منافع توسعه پایدار و تمرکز بر مطالبات رشد محور و کوتاه مدت، فقدان مکانیزمهای پائین به بالا برای طرح مسائل عمومی واقعی در تقویم سیاستگذاری زیستمحیطی، فقدان اطلاعات و آمار دقیق از وضعیت موجود و روندهای آتی محیط زیست، کم توجهی به کانال های ارتباطی نظیر رسانه ها و مطبوعات برای انتقال مسائل به لایه های بالاتر جهت قرار گرفتن در دستور کار. نتیجه گیری: بهبود شاخصهای محیط زیست ایران بر اساس «شاخص عملکرد زیست محیطی» ، «شبکه ردپای جهانی» و «بانک جهانی» با هدف «محیطزیست مطلوب» در سند چشم انداز 1404نیازمند حل چالشهای دستورکارگذاری می باشد.
مقاله پژوهشی
مهدی پناهی؛ فرهاد میثاقی؛ فرید قنبری
دوره 15، شماره 3 ، مهر 1396، صفحه 19-38
چکیده
چکیده سابقه و هدف: آب زیرزمینی از دیرباز، مهمترین منبع آبی مورد اطمینان بشر برای استفاده در بخش کشاورزی و شرب بوده است. برای آگاهی از وضعیت منابع آب زیرزمینی و مدیریت بهینه آن، لازم است از نوسانات سطح آب زیرزمینی و تأثیرپذیری کیفیت آب زیرزمینی از عوامل متعدد، بهطور دقیقی بررسی شود. با پایش دقیق نوسانات و کیفیت آب زیرزمینی میتوانیم ...
بیشتر
چکیده سابقه و هدف: آب زیرزمینی از دیرباز، مهمترین منبع آبی مورد اطمینان بشر برای استفاده در بخش کشاورزی و شرب بوده است. برای آگاهی از وضعیت منابع آب زیرزمینی و مدیریت بهینه آن، لازم است از نوسانات سطح آب زیرزمینی و تأثیرپذیری کیفیت آب زیرزمینی از عوامل متعدد، بهطور دقیقی بررسی شود. با پایش دقیق نوسانات و کیفیت آب زیرزمینی میتوانیم برنامهریزی قابلاعتمادی در تأمین و مدیریت منابع آب داشته باشیم. بنابراین هدف از انجام این تحقیق تعیین روند تغییرات پارامترهای کیفی آبهای زیرزمینی دشت شبستر به منظور شناخت وضعیت کیفی آب زیرزمینی و مشخص کردن نحوه استفاده از آن است. مواد و روشها: در این پژوهش برای شناخت وضعیت کیفی آب زیرزمینی دشت شبستر و مشخص کردن نحوه استفاده از آن از نتایج شیمیایی 15 متغیر کیفی نمونههای آب زیرزمینی 13 ایستگاه واقع در منطقه مطالعاتی طی سالهای 91-1382 از آزمون ناپارامتری مان-کندال استفاده شد و اثر خود همبستگی مرتبه اول از سری دادهها حذف شد. شیب خط روند با روش سن محاسبه شد. پارامترهای کیفی مورد بررسی در این تحقیق عبارتند از: مجموع آنیونها، مجموع کاتیونها، EC، SAR، ، ، ، TH، Ph، TDS، ، Na%، ، و که در هر سال دوبار اندازهگیری شدند.ن تایج و بحث: نتایج نشان داد سریهای زمانی مربوط به متغیرهای کیفی در اغلب ایستگاهها (به جز ایستگاه علیشاه، سفیدکمر و ماه کمآب شبستر) روند صعودی داشته است. در ماه پرآب 36 سری (18 درصد) و در ماه کمآب 17 سری (9 درصد) روند مثبت معنیداری را در سطح پنج درصد از خود نشان دادند. همچنین در مجموع کل 390 سری موجود، تعداد 140 سری روند منفی و 250 سری روندی افزایشی یا بدون روند داشتند. همچنین در مورد بیشترین تعداد روند منفی، ایستگاههای علیشاه و سفیدکمر در هر دو ماه پرآب و کمآب در صدر قرار دارند. مقایسه نتایج بین ایستگاهها حاکی از آن است که کیفیت آبهای زیرزمینی دشت شبستر در قسمت جنوبی دشت وضعیت بحرانیتری دارد. در حالت کلی میتوان نتیجه گرفت که طی زمان کیفیت آب زیرزمینی منطقه مورد برسی افت داشته است. نتایج حاصل از بررسی مقادیر ضرایب همبستگی سریهای زمانی متغیرهای کیفی با بارش نرمال سالانه در دوره آماری (1388- 1382) نشان میدهد که هیچ یک از متغیرهای کیفی معنیداری خاصی در سطح پنج درصد با مقدار بارش سالانه ندارند. نتیجه کلی بهدستآمده در این بخش حاکی از عدم ارتباط بین بارشهای صورتگرفته در مقیاس سالانه و متغیرهای کیفی است. این در حالی است که تراز سطح ایستابی در طول سالهای مشترک آماری با متغیرهای کیفی (1391- 1382) تقریبا با شیب ثابتی افت داشته است. همچنین متغیرهای اقلیمی بارش، دما و تبخیر عامل تغییردهنده خصوصیات کیفی آبهای زیرزمینی دشت شبستر تشخیص داده نشدند و تغییرات نامطلوب آنها تحت تأثیر عوامل انسانی تشخیص داده شدند. نتیجهگیری: بر اساس نتایج بهدستآمده میتوان گفت که در صورت ادامه وضع موجود امکان استفاده پایدار از منابع آب زیرزمینی دشت شبستر غیرممکن خواهد بود. با عدم تصفیه فاضلابهای شهری و صنعتی و رها شدن زهآبهای کشاورزی در سطح دشت و همسایگی با دریاچه ارومیه و پیشرفت شورهزار، کیفیت آبها به طرز نامطلوبی تحتتأثیر قرار خواهد گرفت
مقاله پژوهشی
فهیمه بهرامی؛ محمدرضا نظری
دوره 15، شماره 3 ، مهر 1396، صفحه 39-54
چکیده
سابقه و هدف: سیاست ها و برنامه های تعیینشده در رابطه با مدیریت منابع آبی خصوصا در بخش کشاورزی در جهت تأمین اهدافی چون افزایش میزان خودکفایی، کاهش شکاف غذایی، کاهش سطح زیر کشت محصولات آببر و حداکثرسازی ارزش اقتصادی آب آبیاری میباشند. هدف اصلی این تحقیق نیز در راستای اهداف کلان اقتصادی در بخش کشاورزی، کاهش شکاف امنیت غذایی(در ...
بیشتر
سابقه و هدف: سیاست ها و برنامه های تعیینشده در رابطه با مدیریت منابع آبی خصوصا در بخش کشاورزی در جهت تأمین اهدافی چون افزایش میزان خودکفایی، کاهش شکاف غذایی، کاهش سطح زیر کشت محصولات آببر و حداکثرسازی ارزش اقتصادی آب آبیاری میباشند. هدف اصلی این تحقیق نیز در راستای اهداف کلان اقتصادی در بخش کشاورزی، کاهش شکاف امنیت غذایی(در بخش محصولات باغی) با تأکید بر بهینهسازی مصرف آب در بخش کشاورزی است. مواد و روشها: در راستای تحقق این هدف از حداکثر سازی ارزش اقتصادی آب برای تعیین سطح زیرکشت بهینه محصولات باغی عمده تولیدی در کشور و با رویکرد کاهش شکاف بین عرضه و تقاضای استفاده گردیده است. متدولوژی مورد استفاده در این بررسی مدل برنامه ریزی ریاضی خطی می باشد. دادههای موردنیاز از طریق پایگاه دادهای سازمان جهاد کشاورزی و ادارات ذیربط در ناحیه های مربوطه جمعآوری شد. نتایج و بحث: الگوی کشت پیشنهادی ارزش اقتصادی آب را به میزان 20 درصد افزایش میدهد و سطح زیرکشت محصولاتی چون خرما، سیب، مرکبات، انگور و پسته افزایش مییابد. تغییر سطح زیر کشت محصولات عمدهی باغی در برخی ناحیهها نظیر خراسان، مرکزی، زاگرس مرکزی و خوزستان موجب کاهش سود خالص شده اما در مجموع بازده خالص را به اندازه 19 در صد افزایش داده است و از همه مهمتر مقدار آب صرفهجوییشده در کل ناحیهها معادل رقم حدود 6869768 هزار مترمکعب است. نتیجهگیری: توجه به یافتههای تحقیق بر این مهم تأکید دارد که، توجه به ارزش اقتصادی آب در هر ناحیه بجای استفاده از یک مقدار ثابت کشوری در ارائه یک الگوی کشت بهینه مؤثر و ضروری است. الگوی کشت پیشنهادی شکاف غذایی و سطح زیر کشت محصولات آب بر را کاهش داده و موجب صرفهجویی در مصرف آب می گردد که این امر ضمن فراهم آوردن زمینهای جهت تخصیص این مقدار آب به کشت محصولات استراتژیک، میتواند تاثیر مثبتی بر پایداری منابع آبی در هر ناحیه داشته باشد.
مقاله پژوهشی
ناصر شفیعی ثابت؛ سوگند خاکسار
دوره 15، شماره 3 ، مهر 1396، صفحه 55-74
چکیده
سابقه و هدف: تحمیل کارکردهای جدید از سوی شهرها به فضاهای پیرامونی منجر به شکلگیری و بروز نابسامانی در عرصههای اجتماعی و اقتصادی مناطق پیرامونی شده است روندهای عمده جهانی که رقابت بر سر زمین را افزایش داده، موجب توسعه نامتوازن شهری شده است. بهدلیل تراکم جمیعت در شهرهایی که گسترش شتابان دارند، آسیبهای مخربی در محیط زیست و ...
بیشتر
سابقه و هدف: تحمیل کارکردهای جدید از سوی شهرها به فضاهای پیرامونی منجر به شکلگیری و بروز نابسامانی در عرصههای اجتماعی و اقتصادی مناطق پیرامونی شده است روندهای عمده جهانی که رقابت بر سر زمین را افزایش داده، موجب توسعه نامتوازن شهری شده است. بهدلیل تراکم جمیعت در شهرهایی که گسترش شتابان دارند، آسیبهای مخربی در محیط زیست و زمینهای ارزشمند کشاورزی ایجاد میشود. از دیدگاه (Karol (2012 «خزش شهری» در ابتدا مشکلات چشمگیری نداشت. اما جلوههای مثبت این پدیده از مدتها قبل کمرنگ شده است اتخاذ راهبرد صنعتی شدن، اقتصاد مناطق روستایی را به شدت تغییر داده و در نتیجه روستاها را به شهرهای بدون برنامه تبدیل کرده است این پدیده، در آغاز، در مادرشهرها و شهرهای بزرگ اتفاق افتاد، ولی بهتدریج بر اثر اتخاذ سیاستهای تمرکزگرایانه سکونتگاهی، به شهرهای متوسط و میانی نیز انتقال یافته است. از اینرو این تحقیق در نظر دارد با واکاوی و تحلیل دقیق پدیده خزش شهری و با ارائه راهحلهای علمی به کاهش آثار زیانبار ناشی از آن در ناحیه مورد بررسی کمک کند. مواد و روشها: برای سنجش دقیق پیامدهای پدیده خزش شهری در ناحیه مورد بررسی از روش توصیفی-تحلیلی استفاده شد. در این روش با استفاده از تصاویر ماهوارهای و به کمک علم سنجش از دور و تحلیلهای حاصل از سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) روند تغییرات کاربری اراضی طی سال های ۱۳۶۹، ۱۳۸۵ و ۱۳۹۴ به تفکیک کاربری اراضی در ۷ نوع کاربری (ساختوساز مسکونی، ساختوساز غیرمسکونی، زمین بایر درحال تبدیل، اراضی زراعی، اراضی باغی، مراتع و راه) بررسی شد. از گردآوری دادهها شامل بررسی تصاویر ماهوارهای لندست TM سال۱۹۹۰ و ETM+سال ۲۰۰۶، HRVIR ۲۰۱۵ و نقشه 50000 :1 ناحیه همدان برای تشخیص بهتر پدیدهها و مقایسه آن با تغییرات کاربری اراضی طی دورههای بعد، استفاده شده است. نتایج و بحث: محاسبات انجامشده حاکی از آن است که در ناحیه همدان بر اثر رشد خزنده شهر به شکل گسسته، بیشترین میزان تغییر کاربری زمین در یک دوره ۲۵ ساله یعنی از سال ۱۹۹۰ میلادی تا سال ۲۰۱۵ در اراضی زراعی بوده است. بهطوری که این اراضی به میزان ۱۰۱۷ هکتار در این دوره کاهش یافته است. در همین دوره اراضی مرتعی نیز حدود ۱۸۹ هکتار کاهش داشته است. در مقابل، ساختوساز مسکونی، در سال ۲۰۱۵ میلادی نسبت به سال ۱۹۹۰ میلادی به میزان ۸۰۵ هکتار افزایش یافته است. پس از آن ساختوساز غیرمسکونی با میزان ۳۴۶ هکتار، اراضی باغی با مقدار ۱۶۹ هکتار و راه با حدود ۲۰ هکتار به ترتیب بیشترین میزان افزایش را به خود اختصاص دادهاند. همچنین، میزان ۳۰۷ هکتار از مجموع ۶۴۴۶ هکتار از کل اراضی ناحیه مورد بررسی به صورت زمین بایر درآمده است که در حال تبدیل شدن به ساختوسازهای مختلف است. مقایسه آمارهای بهدستآمده بیانگر آن است که ساختوساز مسکونی همچنان روند افزایشی دارد. با توجه به نتایج بهدستآمده مشاهده میشود که در شرایط کشور ایران، تحقیق حاضر که پیرامون شهر همدان انجام شده است با پژوهشهای 2010 Jaeger, و Ewing, 2008 و Morote band Hernández, 2016 و دیگر پژوهشگران که در اروپا به بحث مسائل زیستمحیطی و نبود سیاستهای حمایتی برای جلوگیری از گسترش این ساختوسازها اشاره کردهاند، منطبق بوده است. نتیجه گیری: در بررسیهای مربوط به تحولات فضایی و تغییر کاربری اراضی کشاورزی توجه به این نکته که کدام عناصر به آرامی و کدام عناصر با سرعت بیشتری تغییر میکنند، از اهمیت شایانی برخوردار است. در این تحقیق نمایان شد که در مورد بررسی اراضی کشاورزی (زراعی و باغی) نسبت به سایر اراضی بیشترین میزان تغییر را داشتهاند. بنابراین، اگر سیاستگذاری و اقدامات لازم برای جلوگیری از ادامه این روند صورت نگیرد، به دلیل فشار بر منابع، تبدیل و تغییر کاربری اراضی و در نتیجه نابودی زمینهای ارزشمند کشاورزی آثار زیانبار زیستمحیطی در پی خواهد داشت.
مقاله پژوهشی
روشنک ترابی؛ شاهرخ پاشائی راد؛ محمدرضا شکری
دوره 15، شماره 3 ، مهر 1396، صفحه 75-92
چکیده
سابقه و هدف:
مورچهها، شناختهشدهترین حشرات اجتماعی هستند که تأثیر قابلتوجهی بر اکوسیستمهای محل زندگی خود میگذارند. نقش این حشرات در تغییرات فیزیکی و شیمیایی خاک و متقابلا اثر آنها بر گیاهان، میکروارگانیسمها و دیگر موجودات زنده خاک انکارناپذیر است. شرایط اقلیمی گسترده و تنوع بالای زیستگاهها در ایران باعث حضور گونههای ...
بیشتر
سابقه و هدف:
مورچهها، شناختهشدهترین حشرات اجتماعی هستند که تأثیر قابلتوجهی بر اکوسیستمهای محل زندگی خود میگذارند. نقش این حشرات در تغییرات فیزیکی و شیمیایی خاک و متقابلا اثر آنها بر گیاهان، میکروارگانیسمها و دیگر موجودات زنده خاک انکارناپذیر است. شرایط اقلیمی گسترده و تنوع بالای زیستگاهها در ایران باعث حضور گونههای گیاهی و جانوری بسیار متنوعی در این منطقه شده است. فون خانواده Formicidae در ایران تا کامل شدن فاصلهی زیادی دارد و تاکنون تعداد 213 گونه از 32 جنس و 4 زیرخانواده گزارش شده است.
مواد و روشها:
در این تحقیق برای بررسی فونستیک مورچههای شهر شیراز، این شهر را به 18 ایستگاه مطالعاتی با شرایط اکولوژیکی متفاوت تقسیم کرده و نمونهبرداری از ایستگاهها در زمانها و دفعات برابر و در سه فصل بهار، تابستان و پاییز انجام شد. نمونههای جمعآوریشده، پس از انتقال به شیشههای حاوی الکل 70%، با استفاده از استریومیکروسکوپ و کلیدهای شناسایی معتبر تا حد جنس و گونه شناسایی شدند. گونههای شناساییشده مورد تائید برایان تیلور از انجمن حشرهشناسی سلطنتی لندن قرار گرفت. اثرات عوامل محیطی (ارتفاع، درصد مواد آلی خاک (TOM)، دما، رطوبت هوا، رطوبت خاک، pH خاک و دانهبندی خاک) بر غنای گونهای در ایستگاههای مطالعاتی ثبت و در محیط نرمافزار SPSS22 مورد آزمون رگرسیون خطی قرار گرفتند.
نتایج و بحث: نتایج شناسایی منجر به معرفی 19 گونه از 13 جنس و 3 زیرخانواده به شرح زیر شد:Subfamily 1,Dolichoderinae: Tapinoma simrothi Krausse, 1911 Subfamily 2,Formicinae: Camponotus (Tanaemyrmex) xerxes Forel, 1904; Camponotus (Myrmosericus) armenaicus Arnol'di, 1967; Camponotus (Tanaemyrmex) aethiops (Latreille, 1798); Camponotus (Tanaemyrmex) sanctus Forel, 1904; Cataglyphis nodus (Brullé, 1833); Cataglyphis frigidus subspecies persicus (Emery, 1906); Lepisiota semenovi (Ruzky, 1905); Lasius turcicus Santschi, 1921; Paratrechina vividula (Nylander, 1846)Subfamily 3,Myrmicinae: Cardiocondyla persiana Seifert, 2003; Crematogaster sp. (sp undet cf Safariyan, 2014); Messor melancholicus Arnol’di, 1977; Messor syriacus Thomé, G., 1969; Messor rufotestaceus (Foerster, 1850); Monomorium kusnezowi Santschi, 1928; Pheidole pallidula (Nylander, 1849); Pheidole teneriffana Forel, 1893; Tetramorium davidi Forel, 1911نتیجه گیری: جز گونههای T.simrothi، C.frigidus، C.persiana،M.rufotestaceus و P.teneriffana سایر آن ها برای اولین بار از استان فارس و همچنین گونههای T.simrothi و P.teneriffana برای اولین بار از شهرستان شیراز گزارش میشوند.
نتیجه گیری:
بررسی دادههای آماری آزمون رگرسیون خطی در محیط نرمافزار SPSS22 بیانگر ارتباط معنیدار pH خاک با غنای گونهای جوامع مورچهها است.
مقاله پژوهشی
حمیدرضا عکافی؛ حمید اجتهادی؛ عادل سپهری
دوره 15، شماره 3 ، مهر 1396، صفحه 93-108
چکیده
سابقه و هدف: بررسی تنوع گونهای و تنوع عملکردی، نقشی مهم در شناخت عملکرد و خدمات اکوسیستم دارد و نوع پاسخ به تغییرات محیطی را نشان میدهد. تنوع عملکردی به محدوده و ارزش صفاتی از موجودات اشاره میکند که روی خصوصیات اکوسیستم تاثیر دارد و به شکلهای مختلف از جمله تعداد و فراوانی نسبی گروههای عملکردی معرفی میشود. این مطالعه با هدف ...
بیشتر
سابقه و هدف: بررسی تنوع گونهای و تنوع عملکردی، نقشی مهم در شناخت عملکرد و خدمات اکوسیستم دارد و نوع پاسخ به تغییرات محیطی را نشان میدهد. تنوع عملکردی به محدوده و ارزش صفاتی از موجودات اشاره میکند که روی خصوصیات اکوسیستم تاثیر دارد و به شکلهای مختلف از جمله تعداد و فراوانی نسبی گروههای عملکردی معرفی میشود. این مطالعه با هدف شناخت عملکرد اکوسیستم و ارزیابی تنوع عملکردی بین مناطق و بر اساس تعیین گروههای عملکردی موجود در مناطق امن پارک ملی قمیشلو (باغک، آغلجنی، کورلیاس، کهوک، تنگ نجفآبادی، و تنگ ورپشت) انجام شد. مواد و روش ها: برای این منظور، ۸ صفت کمی و ۴ صفت کیفی انتخاب گردید. به منظور تعیین گروههای عملکردی، ابتدا ماتریس صفت در گونه تهیه شد و تجزیه و تحلیل خوشهای به روش Ward و فاصله تشابه گاور۱ در نرمافزار InfoStat انجام گرفت. پس از تعیین غنای گروههای عملکردی، تنوع گروههای عملکردی با کمک نرمافزارهایSDR۴ و FDiversity آنالیز گردید. نتایج و بحث: گروههای عملکردی عمده مناطق عبارت بودند از: گیاهان کامهفیت که بیشتر عناصر غذایی برگ را به ساختار دفاعی اختصاص داده اند، همیکریپتوفیتها که سطح برگ بالایی داشته و در کسب نور موفقترند و تروفیتها که برگهایی با طول عمر کوتاه دارند. نتایج نشان داد که غنای گروههای عملکردی در شش منطقه یکسان است (سه گروه عملکردی) ولی به دلیل تفاوت در ترکیب گونهای و صفات غالب گروهها، تنوع عملکردی منطقه کهوک بالاتر بود. طبق نتایج بدستآمده، چون بیشتر شاخص های تنوع عملکردی از بیش از یک صفت استفاده میکنند تا کارکردهای مختلف گیاهان را توصیف کنند، شاخصهایی که عموماً برای اندازهگیری تنوع گونه ای استفاده می شوند (سیمپسون، شانن واینر و ...) کاربرد ندارند. نتیجه گیری: در تعیین تنوع عملکردی، بهتر است علاوهبر تعیین غنای گروههای عملکردی، از شاخصهای عددی تنوع عملکردی (شاخص میانگین وزنی جامعه و ...) استفاده شود تا نسبت به عملکرد اکوسیستم مورد مطالعه، اطلاعات مفیدی بهدست آید.
مقاله پژوهشی
شهرام نام جویان؛ حسین کرمانیان؛ علی ابوالحسنی سورکی؛ صدیقه مدرس طباطبایی؛ نازلی الیاسی
دوره 15، شماره 3 ، مهر 1396، صفحه 109-122
چکیده
سابقه و هدف:
استفاده از مولکولهای سیگنال نظیر سدیم نیتروپروساید، بهعنوان دهنده نیتریک اکساید، افزایش پتانسیل گیاه پالایی را در برخی از گونههای گیاهی افزایش میدهد. بنابراین مطالعه پیش رو با هدف بررسی نقش سدیم نیتروپروساید در افزایش پتانسیل گیاهپالایی و پاسخ های فیزیولوژیک ریشه گیاه گلرنگ تحت تنش عنصر روی انجام شد.
مواد ...
بیشتر
سابقه و هدف:
استفاده از مولکولهای سیگنال نظیر سدیم نیتروپروساید، بهعنوان دهنده نیتریک اکساید، افزایش پتانسیل گیاه پالایی را در برخی از گونههای گیاهی افزایش میدهد. بنابراین مطالعه پیش رو با هدف بررسی نقش سدیم نیتروپروساید در افزایش پتانسیل گیاهپالایی و پاسخ های فیزیولوژیک ریشه گیاه گلرنگ تحت تنش عنصر روی انجام شد.
مواد و روشها:
تیمارها در قالب طرح کاملاً تصادفی با 5 تکرار اعمال گردیدند. پس از 10 روز، سطح نشانگرهای تنش اکسیداتیو (نظیر پراکسید هیدروژن و پراکسیداسیون لیپید) و مقدار ترکیبات آنتیاکسیدانت (نظیر گلوتاتیون، آسکوربات و فیتوکلاتین)، مورد ارزیابی قرار گرفت.
نتایج و بحث:
بهکارگیری سدیم نیتروپروساید منجر به تخفیف ممانعت از رشد ناشی از زیادی عنصر روی در ریشه گیاهان گردید که این امر احتمالاًبه واسطه القاء برخی از ترکیبات آنتیاکسیدانت میباشد. در قیاس با گیاهانی که تنها در معرض عنصر روی قرار گرفته بودند، استفاده از سدیم نیتروپروساید منجر به کاهش مقدار نشانگرهای تنش اکسیداتیو و همچنین فعالیت آنزیم سوپراکساید دیسموتاز شد. هیچگونه ارتباط آماری معنیداری بین استفاده از سدیم نیتروپروساید و مقدار آسکوربات و گلوتاتیون مشاهده نشد درحالیکه تحت بهکارگیری سدیم نیتروپروساید، میزان فیتوکلاتین ها بهطورمعنیداری افزایش یافت.
نتیجهگیری:
نتایج بهدستآمده از این تحقیق نشان میدهند که بهکارگیری سدیم نیتروپروساید منجر به افزایش مقاومت نسبت به سمیت ناشی از عنصر روی میشود که این امراحتمالاً بهواسطه کلات شدن بیشتر روی از طریق تحریک تولید فیتوکلاتین انجام میشود.
مقاله پژوهشی
محمد یوسفی؛ محمود خرمی وفا؛ عبدالمجید مهدوی دامغانی؛ غلامرضا محمدی؛ علی بهشتی آل آقا
دوره 15، شماره 3 ، مهر 1396، صفحه 123-134
چکیده
سابقه و هدف:
انتشار گازهای گلخانه ای و به دنبال آن پدیده های محیطزیستی مخرب همچون گرمایش زمین و تغییر اقلیم پیامدهای دست ورزی بشر در اکوسیستم های طبیعی در قرن حاضر هستند. پیرو این مساله، ترسیب کربن رهیافتی برد برد برای تعدیل اثرات مخرب فعالیت بشر در حل مشکلات افزایش انتشار گازهای گلخانه ای است. بر همین اساس پژوهش ...
بیشتر
سابقه و هدف:
انتشار گازهای گلخانه ای و به دنبال آن پدیده های محیطزیستی مخرب همچون گرمایش زمین و تغییر اقلیم پیامدهای دست ورزی بشر در اکوسیستم های طبیعی در قرن حاضر هستند. پیرو این مساله، ترسیب کربن رهیافتی برد برد برای تعدیل اثرات مخرب فعالیت بشر در حل مشکلات افزایش انتشار گازهای گلخانه ای است. بر همین اساس پژوهش حاضر به منظور بررسی وضعیت ترسیب کربن در اکوسیستم های طبیعی جنگل بلوط و همچنین ارزیابی ارزش اقتصادی آن در استان کرمانشاه در سال 1394-1395 انجام شد.
مواد و روش ها:
داده های لازم برای این پژوهش به روش دادهبرداری مستقیم میدانی و نمونه برداری تصادفی در منطقۀ مورد بررسی جمع آوری شد. برای این منظور در منطقۀ حفاظتشده بیستون بهعنوان منطقۀ بررسی درختان بلوط از لحاظ تیپ رویشی در دو گروه گونه های شاخه زاد و تک پایه تقسیم بندی شدند و اطلاعات مورد نیاز از آن ها برداشت شد. سپس با استفاده از داده های برداشت شده و کاربرد رابطه های ریاضی مقدار ترسیب کربن و ارزش اقتصادی آن در جنگل های فوق محاسبه شدند.
نتایج و بحث:
بر اساس تجزیهوتحلیل نتایج این پژوهش توان ترسیب کربن توسط زیست توده درختان در گونه های شاخه زاد 67/1622 کیلوگرم در هکتار در سال بود. این مقدار در گونه های تکپایه 47/1786 کیلوگرم در هکتار در هر سال بود. با توجه به این نتایج مقدار دی اکسید کربن ترسیب و ذخیره شده در بافت چوبی و همچنین بقایای آلی موجود در زیر اشکوب توسط این دو تیپ درخت بلوط ایرانی به ترتیب 61/58411 و 29/6431 کیلوگرم در هکتار در سال بود. از طرفی با توجه به نرخ مالیات اعمال شده برای انتشار هر تن کربن ارزش اقتصادی سالانه هر هکتار از این جنگل ها بهطور میانگین مبلغی بالغ بر 1780856ریال برآورد شد.
نتیجه گیری:
مدیریت صحیح اکوسیستم های جنگلی بلوط در این منطقه و به دنبال آن در سطح کشور به منظور کاهش مخاطرات محیط زیستی از جمله کاهش انتشار گازهای گلخانه ای و پدیدۀ تغییر اقلیم اهمیت بسزایی دارد. از طرفی با توجه به اهمیت موضوع تجارت کربن و مسائل بین المللی پیرامون آن، می توان از این موضوع در راستای احیاء و نگهداری پایدار این اکوسیستم های طبیعی بهره مند شد.
مقاله پژوهشی
راضیه برژندی؛ حسن اسماعیل زاده؛ رومینا سیاح نیا
دوره 15، شماره 3 ، مهر 1396، صفحه 135-152
چکیده
سابقه و هدف:
رشد ساخت و سازها و استفاده های بی رویه از دامنه های جنوبی اکوسیستم البرز و حوزه آبخیز دارآباد منجر به رشد ناپایداری در این محدوده شده، به طوری که تداوم این روند، نابودی اکوسیستم یاد شده را به دنبال خواهد داشت. هدف تحقیق حاضر، تعیین تغییرات کاربری اراضی و ناپایداری در حوزه آبخیز دارآباد می باشد تا با شناخت این ویژگی ها به ...
بیشتر
سابقه و هدف:
رشد ساخت و سازها و استفاده های بی رویه از دامنه های جنوبی اکوسیستم البرز و حوزه آبخیز دارآباد منجر به رشد ناپایداری در این محدوده شده، به طوری که تداوم این روند، نابودی اکوسیستم یاد شده را به دنبال خواهد داشت. هدف تحقیق حاضر، تعیین تغییرات کاربری اراضی و ناپایداری در حوزه آبخیز دارآباد می باشد تا با شناخت این ویژگی ها به بررسی روند ناپایداری در اکوسیستم محدوده مورد نظر پرداخته شود.
مواد و روش ها:
روش تحقیق مبتنی بر روش توصیفی- تحلیلی است. در گردآوری داده ها از روش کتابخانه ای و در تحلیل اطالعات از روش فضایی )تحلیل روند تغییرات کاربری اراضی بر اساس تصاویرماهواره ای( و تکنیک دلفی بهره گیری شده است. به منظور تعیین تغییرات کاربری اراضی و ناپایداری در محدوده مورد مطالعه، از تصاویر ماهواره ای سری های زمانی مختلف TM1990 ،2004+ ETM و IRS2014 در 1 9 کالس پوشش گیاهی، اراضی ساخته شده، اراضی بایر و شبکه معابر استفاده شده است. با استفاده از تصاویر ماهواره ای و الگوریتم براوی و 2 حداکثر شباهت نیز به طبقه بندی نظارت شده و بارزسازی تصاویر ماهواره ای اقدام شده است. قلمرو تحقیق شامل محدوده دارآباد و جامعه آماری متشکل از 31 نفر از گروه خبرگان )متخصصان حوزه های جغرافیا، منابع طبیعی، و علوم محیطی( بوده است.
نتایج و بحث:
یافته های پژوهش نشان می دهد که از سال 9111 تا سال 2191 ،پوشش گیاهی در محدوده مورد نظر روند کاهشی داشته و در مقابل بر اراضی ساخته شده، شبکه معابر و اراضی بایر افزوده شده است. در سال 9111 ،بیش از 12 درصد منطقه به پوشش گیاهی اختصاص داشت. این در حالی است که در سال 2191 ،به کمتر از 21 درصد کاهش یافته است. اراضی ساخته شده و معابر نیز که در سال 9111 ،حدود 11 درصد از کل منطقه را شامل می شدند، در سال 2191 به 1/69 درصد افزایش یافته است. این روند نشان دهنده افزایش ناپایداری در سطح اکوسیستم منطقه می باشد.
نتیجه گیری:
نتایج نشان می دهد که عوامل متعددی در ناپایداری حوضه آبخیز دارآباد تاثیرگذار بوده اند. این عوامل در سه مولفه اکولوژیکی- جغرافیایی، اقتصادی- نهادی و اجتماعی- فرهنگی قابل دسته بندی هستند. مولفه های اقتصادی- نهادی با ضریب 1821/1 بیشترین تاثیرگذاری را در این زمینه داشته اند. از جمله عوامل موثر در این زمینه می توان به بهره برداری بی رویه اکوتوریستی، فقدان یا ضعف سازوکارهای نظارتی و استفاده از رانت های سیاسی و اقتصادی در ساخت و ساز اشاره نمود.
مقاله پژوهشی
مجید حمامی؛ سید احمد میرباقری؛ سید مهدی برقعی؛ مجید عباسپور
دوره 15، شماره 3 ، مهر 1396، صفحه 153-172
چکیده
سابقه و هدف:
رودخانه ها از مهمترین منابع آبی و اکوسیستمهای مهم و آسیبپذیر داخل خشکی به حساب میآیند. امروزه به علت مصرف بیرویه آب و آلوده شدن آب رودخانهها توسط منابع غیرطبیعی و انسانی، کیفیت این نوع منابع آبی تهدید شده است. رودخانه پیربازار و تالاب انزلی در دو دهه گذشته دچار یوتروفیکاسیون شدید شده است؛ به همین دلیل ...
بیشتر
سابقه و هدف:
رودخانه ها از مهمترین منابع آبی و اکوسیستمهای مهم و آسیبپذیر داخل خشکی به حساب میآیند. امروزه به علت مصرف بیرویه آب و آلوده شدن آب رودخانهها توسط منابع غیرطبیعی و انسانی، کیفیت این نوع منابع آبی تهدید شده است. رودخانه پیربازار و تالاب انزلی در دو دهه گذشته دچار یوتروفیکاسیون شدید شده است؛ به همین دلیل ارزیابی و برآورد تغییرات کیفیت آب مصب رودخانه اصلی تغذیهکننده تالاب انزلی (رودخانه پیربازار)، در اولویت قرار دارد.
مواد و روشها:
این پژوهش وضعیت یوتریفیکاسیون و پیشبینی تغییرات زمانی-مکانی غلظت مواد مغذی مانند آمونیاک- نیتروژن (NH۳-N)، نیترات (NO۳-N) یا بهطورکلی نیتروژن کل (TN)، فسفر (PO۴-۳) و یا TP، اکسیژن محلول (DO) را در رودخانه پیربازار بررسی و ارزیابی میکند. نمونهگیری از ۱۰ نقطه حوضه آبریز طی مدت ۱۸ ماه از دی ۱۳۹۳ تا پایان خرداد ۱۳۹۵ انجام شد. هدف این پژوهش تهیه نقشه پهنهبندی و برآورد دقیق وضعیت پارامترهای کیفی موجود و آینده حوضه آبی با استفاده از نقشههای پهنهبندی و نرمافزار تحقیقاتی توسعهیافته توسط نگارندگان و بهرهگیری از پنج روش درونیابی کریجینگ، اسپلاس، رگرسیون چندجملهای، عکس فاصله، چندجملهای موضعی و انتخاب روش بهینه است. انتخاب بهترین روش با استفاده از روش اعتبارسنجی متقابل و بر اساس معیار ارزیابی جذر میانگین مجموع مربعات خطا (RMSE) صورت گرفت.
نتایج و بحث:
نتایج نشان داد که در این حوضه آبریز روش رگرسیون چندجملهای مرتبه ۲ (با میانگین ۲۰۷۵/۰ RMSE = برای نیتروژن کل و ۱۴۷۵/۰RMSE = برای فسفر کل) برای برآورد غلظت نیترات و فسفات در حوضه آبریز، بهترین روش بوده و روش چندجملهای موضعی با توان ۱۰ از مرتبه ۳ (با میانگین ۳۳۱/۰RMSE = برای نیتروژن کل و ۲۲/۰RMSE = برای فسفر کل) بدترین روش در مقایسه با سایر روشها است. برای تهیه نقشه پهنهبندی، ابتداء نقشههای ماهانه و سپس نقشههای فصلی توزیع مکانی غلظت نیترات و فسفات ایجاد شدند و تغییرات زمانی (فصلی) مواد مغذی در دهانه ورودی به تالاب (مصب رودخانه پیربازار) بیان شد. نتایج نشان داد که میانگین غلظت مواد مغذی آب رودخانه پیربازار (۶۱۶/۰ میلیگرم در لیتر برای نیتروژن کل و ۳۲۵/۰ میلیگرم در لیتر برای فسفر کل)، طبق دستورعمل اروپایی ۸۰/۷۷۸/EEC و استاندارد OECD بالاتر از حد مجاز هستند (حد مجاز این ماده در حالت عادی و در بیشتر آبهای شیرین ۱/۰ تا ۵/۰ میلیگرم در لیتر برای نیتروژن کل و ۰۱/۰ تا ۱/۰ میلیگرم در لیتر برای فسفر کل است). همچنین طبق نتایج بهدستآمده از این نرمافزار، متوسط نسبت نیتروژن کل به فسفر کل (TN/TP) در ورودی تالاب، ماکزیمم مقدار (۷/۳۳) بوده که بالاتر از حد مجاز ۱۶ است. بنابراین آب منطقه در شرایط نوع یوتروفیک پیشرفته و بحرانی قرار دارد. با توجه به مقدار مثبت و بالای ضریب همبستگی برای فسفر کل و نیتروژن کل که بین ۸۷/۰ تا ۹۱۸/۰ (میانگین ۸۹۴/۰) به دست آمد، میتوان استدلال کرد که فسفر و نیتروژن در این حوضه آبی به احتمال زیاد دارای منشاء یکسان و مشترکی هستند؛ ضمن اینکه مقدار ضریب عملکرد نیز بین ۱۸۷/۰ تا ۷۲۱/۰ متغیر بوده که به ترتیب برای نیترات و فسفات بهترین عملکرد را نشان داده است.
نتیجهگیری:
با استفاده از نقشههای پهنهبندی و بهرهگیری از تکنیک بهترین روش درونیابی میتوان تغییرات پارامترهای کیفیت آب را با دقت زیاد ارزیابی و برآورد کرد. پیشبینیهای حاصل از این تحقیق نشان میدهد متوسط غلظت سالیانه آمونیوم، نیترات، نیتریت، فسفات و املاح محلول در آب رودخانه پیربازار در سال ۱۴۰۰ و ۱۴۱۰ به ترتیب حدود ۲/۱%، ۲/۳%، ۳۲%، ۵%، ۷% و ۴/۳%، ۹%، ۸۷%، ۱۴%، ۵/۱۶% نسبت به وضعیت کنونی، افزایش رشد خواهند داشت که در نوع خود یک یافته جدید محسوب میشود که در مدیریت کیفی حوضه آبریز یک نوآوری قابل اعتماد است.
مقاله پژوهشی
زهرا سلیمان نژاد؛ احمد عبدل زاده؛ حمیدرضا صادقی پور
دوره 15، شماره 3 ، مهر 1396، صفحه 173-186
چکیده
سابقه و هدف:
فلزات سنگین از جمله مهمترین آلایندههای محیط زیست به شمار میآیند که در چند دهه اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفتهاند. تجمع عناصر در خاک بهویژه در زمینهای کشاورزی، امری تدریجی بوده و غلظت عناصر سنگین میتواند به سطحی برسد که امنیت غذایی انسان را تهدید کند. در میان عناصر سنگین، کادمیوم به علت تحرک بالا در سیستمهای ...
بیشتر
سابقه و هدف:
فلزات سنگین از جمله مهمترین آلایندههای محیط زیست به شمار میآیند که در چند دهه اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفتهاند. تجمع عناصر در خاک بهویژه در زمینهای کشاورزی، امری تدریجی بوده و غلظت عناصر سنگین میتواند به سطحی برسد که امنیت غذایی انسان را تهدید کند. در میان عناصر سنگین، کادمیوم به علت تحرک بالا در سیستمهای بیولوژیک، سمیت بالا، حلالیت زیاد در آب و جذب سریع توسط سیستم ریشهای بسیاری از گونههای گیاهی، یکی از خطرناکترین عناصر سنگین است. در این تحقیق رشد، انباشتگی و توان گیاهپالایی کادمیوم در دو گونه خردل اتیوپی (Brassica carinata) و خردل هندی (Brassica juncea) بررسی شده است.
مواد و روشها:
گیاهان در خاکهای آلوده با غلظتهای ۰، ۷۵ و ۱۵۰ میلیگرم بر کیلوگرم کادمیوم رشد کردند و پس از ۷ هفته کشت در گلخانه، برای سنجش برخی خصوصیات رشدی برداشت شدند.
نتایج و بحث:
نتایج پژوهش نشان داد که تیمارهای کادمیوم بر صفات رشد و میزان کلروفیل دو گیاه اثر معنیداری نداشت. هر دو گیاه شاخص تحمل تنش بالایی را نسبت به فلز کادمیوم نشان دادند. با افزایش آلودگی فلز در خاک، غلظت کادمیوم در ریشه و بخش هوایی هر دو گیاه خردل اتیوپی و خردل هندی بهطور معنیداری افزایش یافت. فاکتور انتقال گیاه خردل هندی حدوداً ۷۰٪ بیشتر از خردل اتیوپی بوده است و بیشترین میزان فاکتور انتقال در تیمار ۷۵ میلیگرم بر کیلوگرم کادمیوم در گیاه خردل هندی مشاهده شد.
نتیجهگیری:
مقایسه دو گیاه خردل اتیوپی و خردل هندی نشان میدهد که هر دو گونه قادر به تحمل و تجمع کادمیوم بوده، ولی فاکتور انتقال و میزان جذب و تجمع کادمیوم در گیاه خردل هندی بیشتر از خردل اتیوپی بوده است، درنتیجه به نظر میرسد گیاه خردل هندی عملکرد بهتری برای استفاده در فرایند گیاهپالایی کادمیوم داشته باشد.
مقاله پژوهشی
آذر فاریابی؛ حمیدرضا متین فر
دوره 15، شماره 3 ، مهر 1396، صفحه 187-202
چکیده
سابقه و هدف:
کیفیت خاک یکی از شاخصهای مهم کشاورزی و محیطزیست پایدار محسوب میشود. در راستای اهداف کشاورزی پایدار و حفظ سلامت محیطزیست کیفیت خاک را به این طور تعریف میکنند: «ظرفیت نوع خاصی از خاک برای عملکرد در محدوده اکوسیستم طبیعی یا مدیریت، برای حفظ بهرهوری گیاه و حیوانات، حفظ یا افزایش کیفیت آبوهوا، و حمایت از سلامت ...
بیشتر
سابقه و هدف:
کیفیت خاک یکی از شاخصهای مهم کشاورزی و محیطزیست پایدار محسوب میشود. در راستای اهداف کشاورزی پایدار و حفظ سلامت محیطزیست کیفیت خاک را به این طور تعریف میکنند: «ظرفیت نوع خاصی از خاک برای عملکرد در محدوده اکوسیستم طبیعی یا مدیریت، برای حفظ بهرهوری گیاه و حیوانات، حفظ یا افزایش کیفیت آبوهوا، و حمایت از سلامت انسان و زندگی.» هدف از این تحقیق استفاده از تحلیل سلسلهمراتبی و سامانه منطق فازی برای ارزیابی کیفیت خاک بر اساس خصوصیات فیزیکی، شیمیایی خاک و ویژگیهای توپوگرافی (شیب، ارتفاع و جهت شیب) منطقه تلوبین استان سمنان است.
مواد و روشها:
منطقه مورد بررسی به وسعت 4236 هکتار در 85 کیلومتری شمال شرقی شهر شاهرود واقع شده است. رژیمهای رطوبتی و حرارتی خاک این منطقه به ترتیب زریک[i] و مزیک[ii] هستند. سیوشش خاک رخ در منطقهی تلوبین حفر شد. در این پژوهش با توجه به حفظ بهرهوری گیاه و نظرات کارشناسان علوم خاک و علوم زراعی شاخصهای کیفیت فیزیکی، شیمیایی خاک و توپوگرافی منطقه انتخاب شدند. توزیع مکانی شاخصها با استفاده از روش درونیابی وزندهی عکس فاصله (IDW) برای میانیابی نقاط قرارگرفته بین نقاط نمونهبرداریشده و ایجاد یک سطح پیوسته، برای هر یک از پارامترهای فوق تهیه شد. سپس نقشه اولیه برای تهیه نقشههای فازی برای سه شاخص مذکور بهکار گرفته شد و شاخصهای ذکرشده با استفاده از روش فرآیند تحلیل سلسلهمراتبی وزندهی شد.
نتایج و بحث:
نتایج این تحقیق نشان میدهد از لحاظ کیفیت خاک 01/3 درصد در دسته خیلی ضعیف، 57/49 درصد (87/2099 هکتار) در دسته ضعیف، 33/44 درصد (33/1877 هکتار) در دسته متوسط و 10/3 درصد (50/131 هکتار) در دسته خوب قرار گرفتهاند. کیفیت خاک با استفاده از تمام شاخصها تعیین شد، اما همیشه چند شاخص مهم و دارای وزن بالاتر بهعنوان شاخصهای کلیدی مشخص میشوند که در این تحقیق از شاخصهای فیزیکی شاخص عمق خاک، از شاخصهای شیمیایی شاخص کربن آلی و از شاخصهای توپوگرافی شاخص شیب، دارای وزن بالاتری هستند. بنابراین مشخص میشود که استفاده از تحلیل سلسلهمراتبی-منطق فازی برای تعیین کیفیت خاک در منطقه مورد بررسی از صحت خوبی برخوردار است. بازدیدهای میدانی منطقه نشان میدهد در محدودههایی که کیفیت خاک متوسط است کاربری آن جنگل و مرتع است. در منطقهای که کیفیت خاک در دسته خوب قرارگرفته مقدار کربن آلی و پتاسیم دارای مقادیر بالایی است و pH در دامنه 7-6 قرار دارد که در این محدوده قابلیت جذب عناصر غذایی بالا است. اما در مناطقی که کیفیت خاک در دسته ضعیف یا خیلی ضعیف است، مقدار کربن آلی کم یا ناچیز است و شیبهای منطقه بیشتر از 30 درصد است.
نتیجهگیری:
نتایج این تحقیق نشان داد که کربن آلی خاک بیشترین تأثیر و سهم را در کیفیت خاک منطقه مورد بررسی دارد و از لحاظ کیفیت خاک بیشتر وسعت منطقه در دسته ضعیف کیفیت خاک قرار دارد. بنابراین میتوان بیان کرد که استفاده از روش تلفیقی فازی و AHP در محیط سامانه اطلاعات جغرافیایی، میتواند وضعیت کیفیت خاک را در منطقه بهصورت کمی در قالب گروههای مختلف طبقهبندی کند. با استفاده از تکنیک فازی میتوان اظهارات کارشناسان را بهعنوان پایگاه داده در اختیار داشت. بهطورکلی، رویکرد منطق فازی بهعنوان ابزار بسیار مناسبی برای مدلسازی کیفیت فیزیکی، شیمیایی و توپوگرافی منطقه که به پارامترهای ورودی در نظر گرفتهشده وابستگی دارد، قلمداد میشود.
مقاله پژوهشی
ناصر مقدسی؛ شراره پورابراهیم؛ حسین آذرنیوند
دوره 15، شماره 3 ، مهر 1396، صفحه 203-220
چکیده
سابقه و هدف:
شناسایی کامل مخاطرات و اولویت بندی آن ها در جهت عدم آسیب بینی از اولین گام های مدیریت محیط زیست می باشد. تعریف یک سیستم جامع از شاخص های موثر در ایجاد یا تشدید مخاطرات محیط زیست که قابل ارزیابی، درک و ارزشیابی باشد ضروری است. این سیستم جامع میتواند اطلاعات سطح بندی شده را در سطوح مختلف تصمیم گیری و برنامه ریزی ...
بیشتر
سابقه و هدف:
شناسایی کامل مخاطرات و اولویت بندی آن ها در جهت عدم آسیب بینی از اولین گام های مدیریت محیط زیست می باشد. تعریف یک سیستم جامع از شاخص های موثر در ایجاد یا تشدید مخاطرات محیط زیست که قابل ارزیابی، درک و ارزشیابی باشد ضروری است. این سیستم جامع میتواند اطلاعات سطح بندی شده را در سطوح مختلف تصمیم گیری و برنامه ریزی تامین کند. تحقیق حاضر با هدف اولویت بندی، پهنه بندی و ارزیابی آسیب پذیری جهت کاهش مخاطرات محیط زیست انجام گرفته است.
مواد و روش ها:
با استفاده از مطالعات کتابخانه ای، اسناد فرادستی ، مطالعات آمایش سرزمین، مطالعات منطقه ای و همچنین از طریق نشست های تخصصی با سازمان های مختلف لیست اولیه مخاطرات زیست محیطی تهیه شد. این لیست شامل تمامی عواملی است که به طور بالفعل یا بالقوه قابلیت تبدیل به مخاطره دارند. این لیست در جلسات تخصصی با حضورنمایندگان سازمان های دولتی و غیردولتی و با استفاده از شاخص های متعدد غربال و نهایی شد. سپس با استفاده از روش تصمیم گیری چند معیاره تلفیقی آنتروپی- تاپسیس اولویت بندی مخاطرات محیط زیست صورت گرفت. از بین لیست مخاطرات متعدد مواردی شامل توسعه خارج از توان زیستی، فرسایش آبی، آتش سوزی، تغییر کاربری اراضی و آسیب پذیری تنوع زیستی دارای اولویت شناخته شد. در هریک از اولویت های شناخته شده با توجه به شاخص های متعدد تاثیرگذار در ایجاد هر یک از این مخاطرات ، پهنه بندی آسیب پذیری صورت گرفت و درنهایت با استفاده از ترکیب خطی وزندار نقشه آسیب پذیری استان البرز به دست آمد.
نتایج و بحث:
نتایج این تحقیق نشان می دهد که تغییر کاربری اراضی مهمترین خطر محیط زیستی است که به واسطه گسترش شدید مناطق شهری و روستایی و تخریب باغ های شهری صورت گرفته است. همچنین بخشی از زیستگاه های مطلوب تنوع زیستی تحت مدیریت حفاظت قرار ندارند که این امر موجب کاهش تنوع زیستی در زیستگاه های مطلوب می شود. از طرفی خطر فرسایش خصوصا در مناطق پرشیب شمالی که از لحاظ تنوع زیستی غنی هستند موجب تخریب پوشش گیاهی خصوصا مرتعی و نیز آب شویی خاک سطحی و ایجاد رسوب خواهد شد. در دشتهای جنوب استان به دلیل عدم تناسب توسعه صنعتی با ظرفیت و توان اکولوژیکی خطر تجمع و افزایش آلودگی ها و گردو غبار وجود دارد. همچنین استان البرز در مناطق شمال غربی و شرقی از احتمال وقوع آتش سوزی برخوردار است . این مناطق بیشتر در محدوده مناطق تحت مدیریت حفاظت قرار دارند که لزوم توجه جدی را می طلبد. در کل نتایج نشان میدهد که کیفیت محیط اکولوژیکی استان البرز در سالهای اخیر به طور معنی داری در نتیجه فعالیت های انسانی، مانند ساخت و ساز کارخانه ها و شهرک های صنعتی متعدد، فرسایش و تخریب خاک، خشکسالی و افت سفره های آب زیرزمینی، از دست دادن منابع آبی در دسترس، الگوهای کشت نادرست، افزایش جمعیت ناشی از مهاجرت از دیگر استان های کشور و تغییرات اقلیمی کاهش یافته است. نتایج آسیب پذیری نشان می دهد که فشار بسیار زیادی بر استفاده پایدار از محیط زیست توسط متغیرهای انسانی تاثیرگذار ایجاد شده است.
نتیجه گیری:
مخاطرات محیط زیست استان البرز تهدید بزرگی در جهت تخریب و رو به زوال گذاشتن منابع و خدمات اکوسیستمی است که می بایست آن را کنترل و پیشگیری نمود. شناخت کامل از فرآیندهای گذشته و تحلیل مکانی وقوع مخاطرات در تعیین استراتژی های حفاظتی برای پهنه های آسیبپذیر کمک می کند.