شهلا لجم اورک رمه چری؛ دکتر عبدالمجید مهدوی دامغانی؛ هومان لیاقتی
چکیده
سابقه و هدف: گندم یکی از مهم ترین محصولات مورد استفاده در کشور است و اساس امنیت غذایی ایرانیان را تشکیل می دهد. کشت گندم در ایران قدمتی طولانی و بیش از 8000 سال دارد. از سوی دیگر، با رشد جمعیت کشورها، موضوع امنیت غذایی هر روز اهمیت بیشتری پیدا کرده تا جایی که به یکی از مهم ترین مسائل کشور تبدیل شده و تلاش می شود تا در تولید این محصول استراتژیک ...
بیشتر
سابقه و هدف: گندم یکی از مهم ترین محصولات مورد استفاده در کشور است و اساس امنیت غذایی ایرانیان را تشکیل می دهد. کشت گندم در ایران قدمتی طولانی و بیش از 8000 سال دارد. از سوی دیگر، با رشد جمعیت کشورها، موضوع امنیت غذایی هر روز اهمیت بیشتری پیدا کرده تا جایی که به یکی از مهم ترین مسائل کشور تبدیل شده و تلاش می شود تا در تولید این محصول استراتژیک به خودکفایی دست یافت. همچنین سطح زیر کشت همواره یکی از عوامل اصلی محدودکننده تولید در دنیا بوده است و امروزه در تمامی کشورها مسئولان و محققین در تلاش هستند تا بدون تکیه بر افزایش سطح زیر کشت به تولید بیشتر دست بیابند. تاریخ کشاورزی صنعتی و پیامدهای کشاورزی سبز در قالب کشاورزی رایج نشان می دهد که راه تامین محصولات زراعی از این طریق نیست، به ناچار اهمیت مطالعه تاریخ کشاورزی کشور هر روز اهمیت بیشتری می یابد تا با تحلیل رویدادها دلیل موفقیت یا شکست برنامه ها را در طول زمان مورد بررسی قرار گرفته، از اشتباهات آن اجتناب کرده و نقاط قوت آن را مکرر شود.مواد و روش ها: از این رو مطالعه ای در قالب سری های زمانی و بررسی روندهای کمی جهت تحلیل و بررسی تغییرات سطح زیر کشت، تولید گندم و تغییرات جمعیتی در یک دوره 60 ساله صورت گرفته است. به منظور انجام این کار، از نرم افزار Minitab® 17.1.0 استفاده شده است.نتایج و بحث: نتایج تحقیق نشان دهنده رشد خطی جمعیت از سال 1340 تا 1399 (1961 تا 2020) است. در همین مدت، کل تولید گندم کشور از 5/3 میلیون تن در هکتار به 7/11 میلیون تن در هکتار افزایش یافته است که رشد 234 درصدی را در این بخش نشان می دهد. سطح زیر کشت گندم در این سال ها نسبت به میزان تولید و رشد جمعیت تغییرات کمتری داشته و از 5/4 میلیون هکتار در سال 1340 (1961) به 4/6 میلیون هکتار در سال 1399 (2020) رسیده است.نتیجه گیری: به نظر میرسد وقایع سالهای 1340 تا 1350 در ساختار اجتماعی و صنعتی شدن کشور، تحولات بین دو انقلاب سالهای 1350 تا 1360، وقوع جنگ تحمیلی در سالهای 1360 تا 1370 همگی از اهمیت ویژهای در تغییر کشاورزی ایران برخوردار باشند. این پدیده متابولیسم اجتماعی نامیده می شود که منعکس کننده تأثیراتی است که محیط طبیعی (اکوسیستم زراعی) از محیط اجتماعی خود دریافت کرده و در مقابل تأثیراتی که تغییر در ساختار و عملکرد اکوسیستم های کشاورزی بر دسترسی به غذا در جامعه بر جای می گذارد، را در معرض نمایش قرار می دهد.
مریم اکبرپور؛ هادی ویسی؛ عبدالمجید مهدوی دامغانی؛ محمدرضا نظری
چکیده
سابقه و هدف: بومی سازی سیستم غذایی به دلیل هایی همچون فواید اکولوژیک، مزیت های اقتصادی و ملاحظات اجتماعی در مسیر کشاورزی پایدار قرار گرفته است. ولی پرسش این است که غذا تا چه اندازه و محدودهای می تواند به صورت بومی تولید شود. بمنظور پاسخ به این پرسش، مفهوم حوزه غذایی راهگشا است. این مفهوم چارچوبی را برای تحلیل میزان ...
بیشتر
سابقه و هدف: بومی سازی سیستم غذایی به دلیل هایی همچون فواید اکولوژیک، مزیت های اقتصادی و ملاحظات اجتماعی در مسیر کشاورزی پایدار قرار گرفته است. ولی پرسش این است که غذا تا چه اندازه و محدودهای می تواند به صورت بومی تولید شود. بمنظور پاسخ به این پرسش، مفهوم حوزه غذایی راهگشا است. این مفهوم چارچوبی را برای تحلیل میزان تولید غذای بومی در هر مقیاس مشخص فراهم می کند. حوزه غذایی، زمینی است که می تواند همه یا بخشی از نیازهای غذایی یک جمعیت را در یک محدوده جغرافیایی تأمین کند. در کشور ما تا کنون مطالعه ای در مورد بررسی حوزه های غذایی انجام نشده است، از این روی، این پژوهش پیشنهاد دهنده الگویی برای بررسی حوزه های غذایی است. این پژوهش با رویکرد حرکت در راستای سیستم غذایی پایدار، ضمن شناساندن مفهوم حوزه غذایی، وضعیت تولید و مصرف غذا در حوزه غذایی استان تهران و ظرفیت این استان در تأمین نیازهای غذایی خویش را بررسی کرده است. مواد و روش ها: این تحقیق در استان تهران انجام شد. برای محاسبه میزان غذای تولیدی زمین های منطقه مورد مطالعه و میزان نیاز غذایی جمعیت مربوطه و مقایسه آن ها با یکدیگر از واحدی یکسان به نام «معادل گیاهی» استفاده گردید. تولید هر معادل گیاهی در هر منطقه از طریق ضرب سطح زیرکشت محصول در عملکرد محصول محاسبه شد. میزان نیاز به هر معادل گیاهی در هر منطقه نیز از ضرب جمعیت آن منطقه در وزن معادل گیاهی مورد نیاز یک فرد در یک سال برآورد شد. سپس با فرمول های مربوط به خودکفایی، محاسبه گردید که تولید موجود، چند درصد از نیازهای جمعیت مربوطه را تأمین می کند. برای محاسبه خودکفایی از مفهومی به نام تولید آستانه استفاده شد، محاسبه تولید آستانه به کمک برنامه نویسی و کد نویسی شرطی با نرم افزار متلب انجام گردید. برای انجام پژوهش، نرم افزارهای اکسل، متلب و جی آی اس مورد استفاده قرار گرفتند. نتایج و بحث: تبیین الگویی بمنظور بررسی حوزه غذایی با توجه به چالش افزایش جمعیت استان تهران و تأمین امنیت غذایی این استان از مهمترین دستاورهای تحقیق حاضر بوده است. در پژوهش حاضر که در مقیاس استانی صورت گرفته است، میزان خودکفایی در تأمین سبد غذایی مطلوب برای جمعیت استان تهران ۲۲ درصد و بیشترین و کمترین میزان خودکفایی در تأمین سبد غذایی مطلوب برای جمعیت هر شهرستان به ترتیب در شهرستان پیشوا و شهرستان تهران برآورد شده است. میزان نیاز تأمین شده یا خودکفایی در تأمین سبد غذایی مطلوب در استان تهران در محصول های معادل سبد غذایی مطلوب به ترتیب از بیشترین در ذرت علوفه ای با ۱۰۰ درصد خودکفایی، سبزی و صیفی ۷۹، میوه ۵۶، کاه جو ۵۳، کاه گندم ۴۵، دانه جو ۱۶، سبوس گندم ۸، دانه گندم ۵، نباتات علوفه ای به جز ذرت ۴، کنجاله کلزا 0.1، دانه کلزا 0.06 و در حبوبات، شلتوک، ریشه و تفاله خشک و ملاس چغندرقند، دانه ذرت و کنجاله سویا عدم خودکفایی و وابستگی کامل یعنی صفر درصد برآورد شده است. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش بیان داشت که پتانسیل واقعی استان تهران در تأمین سبد غذایی مطلوب برای جمعیت استان تهران ۲۲ درصد است. هرچند بومی سازی مزیت هایی دارد، به نظر می رسد با توجه به مساحت کم و جمعیت بیش از ظرفیت استان تهران و مسئله های محیط زیستی پیش رو (کمبود آب و فرسایش خاک)، باید مرزهای حوزه غذایی استان تهران گسترده تر و شعاع حوزه غذایی افزایش یابد.
ریحانه سادات قاضی مرعشی؛ امید نوری؛ رضا دیهیم فرد؛ امیر سالمی
دوره 15، شماره 4 ، دی 1396، ، صفحه 113-124
چکیده
سابقه و هدف:
افزایش رشد جمعیت و شهرنشینی و گسترش روزافزون آن در سراسر جهان، تقاضا برای امنیت غذایی و خودکفایی برای تولید غذا در شهرها را افزایش داده است. در این موقعیت فعالیتهایی در حوزه کشاورزی در محیط شهر به شیوههای مختلف سنتی (کشت در سطح زمین و بستر خاک) و جدید (کشت در پشتبام و بستر آبی) ظهور پیداکرده و پژوهشهای زیادی در اینباره ...
بیشتر
سابقه و هدف:
افزایش رشد جمعیت و شهرنشینی و گسترش روزافزون آن در سراسر جهان، تقاضا برای امنیت غذایی و خودکفایی برای تولید غذا در شهرها را افزایش داده است. در این موقعیت فعالیتهایی در حوزه کشاورزی در محیط شهر به شیوههای مختلف سنتی (کشت در سطح زمین و بستر خاک) و جدید (کشت در پشتبام و بستر آبی) ظهور پیداکرده و پژوهشهای زیادی در اینباره انجام شده و مزارع بسیاری در سطح شهر و به شیوههای مختلف در سراسر جهان به وجود آمده است. با این حال هنوز چالشهایی برای گسترش این نوع کشاورزی وجود دارد و تحقیقهای اندکی بهمنظور بررسی سلامت محصولات پرورشیافته در این مکانها بهویژه تجمع آلایندههای هوا در این محصولات انجام شده است. هدف این تحقیق بررسی سلامت گیاهان پرورشیافته در محیط شهری (در دو قسمت پشتبام و حیاط یک ساختمان مسکونی) و ارزیابی تجمع غلظت آلایندهها در میوه بادمجان (Solanum melongena var. Depressum L.) و فلفل دلمهای (Capsicum frutescens var. Grossum (Mill.)) بود.
مواد و روشها:
دو نمونه سبزی فلفل دلمهای و بادمجان در پشت بام و حیاط یک ساختمان مسکونی با ارتفاع 15 متر در منطقه 7 شهر تهران در قالب طرح کاملا تصادفی با شش تکرار کشت شدند. همچنین بهمنظور مقایسه سلامت میوه این محصولات با محصولات پرورشیافته در خارج شهر، نمونههایی از همین محصولات، از مزرعههای حومه ورامین و کرج، تهیه شدند. غلظت فلزات سنگین مولیبدن، کروم، مس و منگنز (Mo, Cr, Cu, Mn) در میوه فلفل دلمهای و بادمجان پرورشیافته در داخل شهر تهران بررسی و با محصولات پرورشیافته در مزرعههای خارج از شهر مقایسه شدند. همچنین مقدار غلظت فلز سنگین سرب و کادمیوم (Pb و Cd) در نمونههای کشتشده در شهر با استاندارد اتحادیه اروپا و استاندارد ملی ایران مقایسه شدند. هضم نمونهها توسط مایکروویو و پردازش و خوانش نتایج توسط دستگاه ICP-MS انجام شد. دادهها توسط نرمافزار SASو Excel با استفاده از آزمون دانکن تجزیه شدند.
نتایج و بحث:
نتایج بهدستآمده نشان داد که غلظت فلزات سنگین در اکثر میوههای پرورشیافته در شهر بهصورت معنیدار در سطح 5 درصد بالاتر از نمونههای پرورشیافته در خارج از شهر هستند، به جز فلز سنگین Cr در بادمجان که نمونه خارج از شهر غلظت بالاتری را نسبت به بادمجان پرورش یافته در هر دو محل کشت شهری، نشان داد و فلز سنگین Cu که در هر دو گیاه بادمجان و فلفل دلمهای، نمونه خارج از شهر غلظت بیشتری نسبت به نمونه پشتبام داشت. کروم در بادمجان مزرعه 56/1 برابر بادمجان حیاط و 58/1 برابر بادمجان پشت بام بود و غلظت مس در بادمجان و فلفل دلمهای مزرعه 22/1 و 24/1 برابر بیشتر از نمونه پشت بام بود. همچنین جز سرب (Pb) که در برخی از نمونههای بادمجان پشتبام، فلفل دلمهای پشتبام و فلفل دلمهای حیاط؛ به ترتیب 18/0، 63/0 و 14/0 میلیگرم در هر کیلوگرم ماده خشک (mg/kgDW) و بهصورت معنیدار (در سطح 5%) بالاتر از حد مجاز بود، سایر نمونهها غلظتی پایینتر از حد مجاز را برای سرب و کادمیوم بر طبق استاندارد اتحادیه اروپا و استاندارد ملی ایران نشان دادند و این اختلاف در سطح 5% معنیدار بود.
نتیجه گیری:
بهطورکلی میتوان نتیجه گرفت که تمام محصولات پرورشیافته در منطقه 7 شهر تهران ازنظر مقدار فلز سنگین Cd سالم و مطابق با استانداردهای بینالمللی و در سطح نمونههای پرورشیافته در خارج شهر بودند اما اکثر نمونهها دارای مقدار بالاتر از حد مجاز از نظر مقدار فلز سنگین سرب بودند. همچنین غلظت سایر فلزات سنگین در اکثر نمونههای پرورشیافته در داخل شهر بالاتر از نمونههای پرورشیافته در خارج از شهر بود که میتواند به دلیل ترافیک بالا، موقعیت جغرافیایی و شرایط آب و هوایی نامناسب باشد.
پرویز رضوانی مقدم؛ رضا قربانی؛ علیرضا کوچکی؛ لیلا علیمرادی؛ گلثومه عزیزی؛ آسیه سیاهمرگویی
دوره 6، شماره 3 ، فروردین 1388
چکیده
دیازینون به عنوان یک آفت کش شیمیایی به دلیل طیف اثر بخشی گسترده ای که دارد مورد توجه بسیاری ازتولید کنندگان محصولات کشاورزی قرار گرفته است، اما در صورت عدم رعایت دوره ماندگاری آن ، وجود بقایای سم در محصولات سلامت مصرف کنندگان را به شدت به مخاطره می اندازد. در این پژوهش ، جهت تعیین میزان بقایای سم دیازینون در گوجه فرنگی ، خیار و خربزه ...
بیشتر
دیازینون به عنوان یک آفت کش شیمیایی به دلیل طیف اثر بخشی گسترده ای که دارد مورد توجه بسیاری ازتولید کنندگان محصولات کشاورزی قرار گرفته است، اما در صورت عدم رعایت دوره ماندگاری آن ، وجود بقایای سم در محصولات سلامت مصرف کنندگان را به شدت به مخاطره می اندازد. در این پژوهش ، جهت تعیین میزان بقایای سم دیازینون در گوجه فرنگی ، خیار و خربزه ، نمونه های گوجه فرنگی از 2 منطقه ( شیروان و مشهد) ، خربزه از 2 منطقه ( شیروان و تربت جام ) و خیار از 6 منطقه (دزفول ، جیرفت ، کرمان ، شیروان ،مشهد و رفسنجان) تهیه شد. اندازه گیری بقایای سم دیازینون در نمونه ها توسط دستگاه کروماتوگرافی گازی (GC) انجام شد . تجزیه میزان سم در نمونه های خربزه مربوط به تربت جام و شیروان ، نشان داد که باقیمانده سم دیازینون در خربزه تربت جام 98/4 برابر حد مجاز و درخربزه شیروان 11/4 برابر حد مجاز بود. باقیمانده دیازینون در خیار به جز در خیار مشهد، بیش از حد مجاز بود. بطوری که میزان این سم ، در خیار دزفول 1/6 برابر ، در خیار رفسنجان 4/4 برابر ، در خیار جیرفت 2/4 برابر ، در خیار کرمان 2/1 برابر و درخیار شیروان 8/1 برابر حدمجاز بود ، اما میزان سم در گوجه فرنگی و خیار کشت شده در مشهد کمتر از حد مجاز تعیین شد.