مریم حسن بیگی؛ مریم مروتی؛ پیمان کرمی؛ مهدی الهی
چکیده
سابقه و هدف: استحصال عسل از کندوهای زنبوران عسل یکی از فعالیت های اقتصادی برای جوامع محلی محسوب می شود که در اشتغال مستقیم و غیر مستقیم روستاییان و در نتیجه توسعه پایدار این مناطق موثر است. از میان حشرات گرده افشان زنبوران نقش بسیار بارزتری دارند و معمولا محل استقرار کندوها می تواند تعیین کننده گستره بهره ور از این خدمت اکوسیستمی باشد. ...
بیشتر
سابقه و هدف: استحصال عسل از کندوهای زنبوران عسل یکی از فعالیت های اقتصادی برای جوامع محلی محسوب می شود که در اشتغال مستقیم و غیر مستقیم روستاییان و در نتیجه توسعه پایدار این مناطق موثر است. از میان حشرات گرده افشان زنبوران نقش بسیار بارزتری دارند و معمولا محل استقرار کندوها می تواند تعیین کننده گستره بهره ور از این خدمت اکوسیستمی باشد. در میان زنبوران ایران هیبرید کارنیکا دارای جایگاه ویژهای در استحصال عسل است. علیرغم مطالعات مختلف انجام گرفته بر روی این هیبرید تا کنون مطالعه به بررسی شرایط مناسب برای جانمایی کندوهای این گونه نپرداخته لذا این مطالعه به دنبال آن است که مناطق مناسب برای استقرار کندوها و همچنین کاربری/پوشش های که از این خدمات استفاده می کنند را شناسایی کنند. آگاهی به مناطقی که مستعد جانمایی کندو میتواند یکی از اولویتهای برنامهریزان حوزه کشاورزی و دامپروری استان مرکزی باشد. مواد و روش ها: در این مطالعه به منظور مدلسازی مناطقی که مستعد گرده افشانی هستند، متغیرهای محیطی که به نحوی بر روی کیفیت و کمیت گرده افشانی مؤثر هستند شناسایی شدند، در این راستا از متغیرهایی مانند تراکم چشمه، ارتفاع، رطوبت توپوگرافی، سایه روشن، میانگین اندازه لکه، کاربری/پوشش، تنوع سیمای سرزمین، تراکم حاشیه، فاصله از زمین های کشاورزی، میانگین سرعت باد تا ارتفاع 10 متر، زبری پوششگیاهی و تراکم پوششگیاهی استفاده شد. و پس از جمعآوری نقاط کندوها و پیشپردازش آنها برای ورود به مدلسازی آماده شدند. از آنجایی که در فرآیند مدلسازی دسترسی به تمام مناطقی که برای استقرار کندوها مناسب نیستند مشکل است لذا از روشهای جایگزین مانند روشهای شبه عدمحضور استفاده شد اما شناسایی مناطق مناسب برای ثبت نقاط شبه عدم حضور نیز می تواند تحلیل را با خطا موجه کند لذا ابتدا با استفاده از خروجی مدل های فقط حضور، مطلوبیت گردهافشانی محاسبه گردید. سپس با کسر مناطق مطلوب از کل سیمای سرزمین در مناطق باقی مانده، نقاط شبه عدم حضور به صورت تصادفی ایجاد شد. پس از آماده شدن این دسته از نقاط مدلهای حضور/ شبه عدم حضور آماده اجرا شدند. به منظور ارزیابی مدلهای توزیع از متغیرهای TPR و شاخص کاپا استفاده شد. TPR که از آن به عنوان حساسیت نیز نامبرده میشود مقدار عددی است که درصد نقاط حضوری که مجددا بعد از اعمال حدآستانه نقطه حضور شناسایی شده اند را شناسایی میکنند. همچنین برای محاسبه تأثیرپذیری این مجموعه داده از تغییرات محیطی از مدل جنگل تصادفی استفاده شد.نتایج و بحث: مدل های فقط حضور در این مطالعه با قدرت مناسبی اجرا شدند. مقدار AUC به ترتیب برای مدل های Bioclim، Domian و ماشین بردار پشتیبان تک کلاسه به ترتیب برابر 89/0، 90/0 و 76/0 محاسبه گردید. نتایج حاصل از ارزیابی مدل-های مورد استفاده نشان داد تمام مدلها به خوبی نقاط حضور کندو را از مناطق شبه عدمحضور کندوها پیشبینی کردهاند و شاخص کاپا برای این دسته از مدلها حداقل برابر 83/0 محاسبه شده است. از طرفی بر اساس معیار TPRبخش زیادی از نقاط کندو مجددا بعد از اعمال حد آستانه کندو، شناسایی شدهاند که این مقدار میتواند نشان دهنده سطح خوب پیش بینی مدل های مورد استفاده باشد. همچنین یافته ها نشان داد که تنوع در سیمای سرزمین به نسبت نزدیکی به زمین های کشاورزی در کیفیت گرده افشانی تأثیر بیشتری دارد و ارتفاع تا 1813 متر از سطح دریا و همچنین سرعت باد 47/3 متر بر ثانیه بهترین شرایط برای حضور کندوها است. از میان شهرستان های مختلف اراک، فراهان، خنداب، شازند و خمین بالاترین مقدار مطلوبیت را برای گرده افشانی دارند. نتیجه گیری: برنامه ریزی برای حفاظت از عرصه های طبیعی و همچنین مناطق مستعد برای استقرار کندوها می تواند با تاکید بر موقعیت شهرستان های اراک، فراهان، خنداب، شازند و خمین باشد. یافته های این مطالعه نشان می دهد که استفاده از مدل های توزیع گونه می تواند برای شناسایی مناطق مناسب جهت استقرار کندو و فعالیت گرده افشانی مؤثر باشد. از طرفی تلفیق یافته های این دسته مطالعات با سایر داده های فضایی که الگوی های سیمای سرزمین را مشخص می کنند می تواند دید روشنی برای در خصوص تاثیرپذیری سیمای سرزمین در اختیار قرار دهد.
جواد بیات؛ سید حسین هاشمی؛ کورس خوشبخت؛ رضا دیهیم فرد
دوره 14، شماره 2 ، تیر 1395، ، صفحه 1-12
چکیده
در این پژوهش در 83 موقعیت، تعداد 166 نمونه خاک به روش سیستماتیک-تصادفی در دو عمق صفر تا 30 و 60-30 سانتیمتری گرفته و غلظت نیترات، فسفات، هدایت الکتریکی، کربن آلی و pH آن اندازهگیری و از روش وزندهی عکس فاصله برای تهیه نقشه پهنهبندی پارامترها استفاده شد. نقشههای پهنهبندی نشان داد که در عمق یک پارامترهای فسفات، هدایت الکتریکی و کربن ...
بیشتر
در این پژوهش در 83 موقعیت، تعداد 166 نمونه خاک به روش سیستماتیک-تصادفی در دو عمق صفر تا 30 و 60-30 سانتیمتری گرفته و غلظت نیترات، فسفات، هدایت الکتریکی، کربن آلی و pH آن اندازهگیری و از روش وزندهی عکس فاصله برای تهیه نقشه پهنهبندی پارامترها استفاده شد. نقشههای پهنهبندی نشان داد که در عمق یک پارامترهای فسفات، هدایت الکتریکی و کربن آلی در شمال و پارامترهای نیترات در جنوب منطقه و در عمق دو پارامتر فسفات در شمال و پارامترهای نیترات و هدایت الکتریکی در جنوب منطقه بیشترین غلظت را دارند و میزان کربن آلی در این عمق در سراسر منطقه یکنواخت به نظر میرسد. نتایج حاصل همچنین نشان داد که میزان نیترات و فسفات در زمینهای کشاورزی به دلیل استفاده از فاضلاب تصفیهنشده و کودهای شیمیایی توسط کشاورزان بسیار بالا است و با افزایش عمق، غلظت آنها کاهش مییابد. همچنین نتایج مربوط به اندازهگیری کربن آلی در خاک نشان داد که اراضی منطقه شرایط مناسبی از لحاظ میزان ماده آلی دارند. pH خاک در کل منطقه در هر دو عمق حالت قلیایی داشت و هدایت الکتریکی نیز با افزایش عمق کاهش یافت. نتایج آزمون همبستگی اسپیرمن بین پارامترها نشان داد که میزان هدایت الکتریکی خاک در هر دو عمق همبستگی مثبت و معناداری با نیترات و همبستگی معکوسی با میزان فسفات دارد. همچنین میزان فسفات همبستگی مثبت و معناداری با محتوای کربن آلی خاک در لایه سطحی دارد.