شیده عطری؛ مصطفی پناهی؛ رضا ارجمندی؛ علیرضا قراگوزلو
چکیده
سابقه و هدف: بررﺳﯽﻋﻤﻠﮑﺮد ﺑﺴﯿﺎری از ﻧﻬﺎدﻫﺎی دﺳﺖ اﻧﺪرﮐﺎر ﺣﻔﺎﻇﺖ از ﻣﺤﯿﻂزﯾﺴﺖ ﺟﻬﺎن، ﻃﯽ دﻫﻪﻫﺎی اﺧﯿﺮ و از ﺟﻤﻠﻪ در اﯾﺮان، نشان میدهد ﺗﻤﺮﮐﺰ ﺟﻬﺖﮔﯿﺮیﻫﺎ و ﺳﯿﺎﺳﺖﻫﺎی ﺣﻔﺎﻇﺖ از ﻣﺤﯿﻂزﯾﺴﺖ، به دلیل فقدان اطلاعات دقیق و قابل اتکا، ﺑﯿﺸﺘﺮ متکی ﺑﺮ استفاده از روشهای دﺳﺘﻮری و ارﺷﺎدی ﺑﻮده و ﮐﻤﺘﺮ از ...
بیشتر
سابقه و هدف: بررﺳﯽﻋﻤﻠﮑﺮد ﺑﺴﯿﺎری از ﻧﻬﺎدﻫﺎی دﺳﺖ اﻧﺪرﮐﺎر ﺣﻔﺎﻇﺖ از ﻣﺤﯿﻂزﯾﺴﺖ ﺟﻬﺎن، ﻃﯽ دﻫﻪﻫﺎی اﺧﯿﺮ و از ﺟﻤﻠﻪ در اﯾﺮان، نشان میدهد ﺗﻤﺮﮐﺰ ﺟﻬﺖﮔﯿﺮیﻫﺎ و ﺳﯿﺎﺳﺖﻫﺎی ﺣﻔﺎﻇﺖ از ﻣﺤﯿﻂزﯾﺴﺖ، به دلیل فقدان اطلاعات دقیق و قابل اتکا، ﺑﯿﺸﺘﺮ متکی ﺑﺮ استفاده از روشهای دﺳﺘﻮری و ارﺷﺎدی ﺑﻮده و ﮐﻤﺘﺮ از روﯾﮑﺮدﻫﺎی مدیریتی مبتنی بر اطلاعات کمی دقیق استفاده ﺷﺪه اﺳﺖ. در نتیجه، این مطالعه برای درک بهتر روند تغییرات کاربری در بازه زمانی سی سال گذشته (1397-1366) و پیش بینی وضعیت آینده با فرض تداوم روند کنونی و عدم مداخله مدیریت مناسب برای تغییر روند موجود، انجام شده و برای این منظور از چارچوب مدل سازی نرم افزار InVEST جهت تحلیل وضعیت حال و ترسیم شرایط آتی بهره گیری شده است. نقشه های حاصله، امکان خوبی را برای استنباط روند تغییرات آتی و اصلاح الگوهای مدیریتی برای بهبود شرایط، از سوی مدیران و تصمیم گیران فراهم می سازد.مواد و روش ها: در این بررسی، با استفاده از تصاویر ماهوارهای لندست 5، 7 و 8 به ترتیب در سال های 1366، 1379 و 1397 نقشه کاربری اراضی مجموعه حفاظت شده جاجرود، در محیط نرم افزار سنجش از دور ENVI 5.3 و ArcGIS 10.3 استخراج شده است. درستی و صحت طبقه بندیها مورد ارزیابی قرار گرفته است. طبقات کاربری با توجه به هدف مطالعه به 10 واحد کاربری جداگانه، شامل مراتع فقیر، مراتع غنی، جنگل دست کاشت، اراضی کشاورزی، اراضی بایر، سد، مناطق مسکونی، رود، جاده خاکی و آسفالته تقسیم، سپس وضعیت و مساحت هریک از کاربری ها مورد بررسی قرار گرفته است.در نهایت، به منظور دستیابی به وضعیت آتی منطقه، از ابزار سناریو ساز مجموعه نرم افزاری InVEST نسخه 3.6.0 استفاده شده است. این نرم افزار با رویکردی کاملاً جدید و متفاوت، به کمی سازی و تهیه نقشه کاربری اراضی پرداخته، وضعیت آینده نقشه سازی شده و پیش بینی های مربوطه در اختیار قرار گرفته است.نتایج و بحث: براساس نتایج به دست آمده در 30 سال گذشته، وسعت مناطق مسکونی، جاده ها و نیز جنگل های دست کاشت افزایش، و وسعت پراکنش رودها کاهش داشته است، درنتیجه سطح مراتع فقیر افزایش و مراتع غنی کاهش داشته همچنین تغییرات در اراضی بایر به وضوح قابل مشاهده است. به طوری که وسعت اراضی بایر به دلیل تبدیل شدن به کاربری های انسانی در نقاط مجاور سکونتگاه های انسانی و نیز تبدیل شدن به مراتع فقیر به دلیل وضعیت مطلوب آب و هوایی ازجمله بارش های مناسب، تا سال 1379کاهش یافته است. اما وضعیت اراضی بایر در دوره منتهی به سال 1397، به دلیل وضعیت نامناسب آب و هوایی(خشکسالی) و چرای بی رویه دام و تبدیل شدن مراتع فقیر به اراضی بایر افزایش نشان داده است. اراضی کشاورزی به دلیل مجاورت با سکونتگاه های انسانی، روند افزایشی نشان داده است و سپس به علت افزایش ارزش زمین، به کاربری سکونتگاهی تبدیل و روند کاهشی در پیش گرفته است. احداث و بهره برداری سد ماملو از دیگرکاربری های انسانی دهه گذشته در منطقه بوده است. در واقع به دلیل همجورای منطقه با شهر بزرگ تهران و افزایش روزافزون جمعیت، نیاز به خدمات اکوسیستمی منطقه افزایش داشته در نتیجه کاربری های انسان ساخت جایگزین کاربری های طبیعی شده اند.بررسی وضعیت آینده نیز نشان داد وسعت برخی از کاربری های انسانی، ازجمله مناطق مسکونی و جنگل های دست کاشت، افزایش و به تبع آن مساحت مراتع و اراضی کشاورزی کاهش خواهد داشت. اراضی بایر نیز روند افزایشی نشان داد که حاصل مناسب نبودن الگوی مدیریتی موجود و در نتیجه تبدیل مراتع به زمین های بایر است. درمجموع در بازه زمانی این مطالعه، بیشترین کاهش مساحت را مراتع غنی و بیشترین افزایش در وسعت کاربری را مناطق مسکونی به خود اختصاص داده است.نتیجه گیری: منطقه حفاظت شده جاجرود طی 30 سال گذشته، به دلیل مداخلات انسانی، دستخوش تغییرات مهمی از نظر کاربری اراضی شده است. چنین تغییراتی عمدتاً ریشه در دگرگونی های اقتصادی و اجتماعی داشته و با فراز و نشیب های مدیریتی در رعایت موازین حفاظتی محدوده و تلاش برای دستیابی به اهداف تعریف شده برای چنین مناطقی همراه بوده است. به گونه ای که تغییرات همیشگی کاربری اراضی طبیعی و جایگزین شدن کاربری های انسانی در سایه اقدامات توسعه ای بی هدف و بی ضابطه، سیمای طبیعی منطقه حفاظت شده جاجرود را مخدوش ساخته است. این مطالعه نشان داد تغییرات خدمات چندگانه اکوسیستم به واسطه تغییرات در پوشش/کاربری اراضی به عنوان محرکه های اصلی تغییرات انسانی عمل خواهد کرد. همچنین با پیش بینی تغییر کاربری اراضی، می توان علاوه بر شناسایی نواحی مناسب برای حفاظت سرمایه های طبیعی، توسعه کاربری های انسانی و بهره برداری پایدار از سرزمین، برنامه ریزی توسعه فضایی را نیز به نحوی پیش برد که ضمن کاهش عدم قطعیت های آتی به تصمیم گیری های آگاهانه و تقویت هم افزایی ها در هر یک از دو بخش محیط زیست و توسعه کمک نماید.
حسین رفیعی مهر؛ لطفعلی کوزه گر کالجی
چکیده
سابقه و هدف: آب زیرزمینی به عنوان مهمترین منبع است ;کاربری های گوناگون در مناطق خشک و نیمه خشک محسوب میشود. بنابراین ارزیابی اثرات فعالیتهای انسانی (به عنوان مثال، تغییرات کاربری و پوشش اراضی) بر منابع آبهای زیرزمینی، نقش اساسی در مدیریت پایدار آب و در نتیجه برنامه ریزی فضایی دارد. بنابراین نیاز به یکپارچه ...
بیشتر
سابقه و هدف: آب زیرزمینی به عنوان مهمترین منبع است ;کاربری های گوناگون در مناطق خشک و نیمه خشک محسوب میشود. بنابراین ارزیابی اثرات فعالیتهای انسانی (به عنوان مثال، تغییرات کاربری و پوشش اراضی) بر منابع آبهای زیرزمینی، نقش اساسی در مدیریت پایدار آب و در نتیجه برنامه ریزی فضایی دارد. بنابراین نیاز به یکپارچه سازی برنامه ریزی کاربری اراضی و مدیریت منابع آب بصورت گسترده ای مورد تاکید می باشد و درک ارتباط مکانی فضایی تغییرات کاربری اراضی و منابع آب زیرزمینی، نقش حیاتی در مدیریت پایدار دشت های کشور دارد. این پژوهش با هدف بررسی ارتباط فضایی زمانی میان تغییرات کاربری اراضی و منابع اب زیرزمینی در دشت همدان بهار انجام شده است.موارد و روش ها:نقشههای کاربری زمین برای سالهای 1989، 1997، 2005 ،2013 و 2018 از تصاویر ماهوراهای لندست استخراج و طبقهبندی شد و سپس مورد ارزیابی صحت قرار گرفت. شش کاربری شامل اراضی کشاورزی آبی، دیمی، مراتع و ارتفاعات، اراضی انسانساخت، منابع آب سطحی و باغات استخراج و طبقه بندی شدند. همچنین نقشههای پراکنش عمق آب زیرزمینی با روش کریجینگ برای پنج سال از دادههای پیزومتری تهیه شد. همبستگی و ارتباط بین تغییرات کاربری زمین و نوسانات عمق آب زیرزمینی توسط روشREGRESS صورت پذیرفت.نتایج و بحث: نتایج نقشه های کاربری اراضی نشانگر کاهش سهم اراضی مرتعی و ارتفاعات وتبدیل به اراضی دیمی می باشد به گونه ای که سهم این اراضی از 9.68 درصد در سال 1989 به 40.85 درصد در سال 2018 رسیده است. سهم باغات کم و سهم اراضی انسانساخت از 1.27 درصد در سال 1989 به 2.45 درصد در سال 2018 رسیده است. سهم اراضی کشاورزی آبی از 5.32 درصد در سال 1989 به 6.25 درصد در سال 2018 رسیده است. روند تغییرات تراز آب زیرزمینی نیز در بستر هموار دشت مورد مطالعه که تقریبا تراز آب در آن ها کمتر 1800 متر بوده است و نقاط سکونتگاهی مهم و اراضی کشاورزی ابی نیز در ان ها هستند، بیشتر نمایان می باشد. میانگین سالانه بلند مدت افت سطح آب زیرزمینی برای دوره ی 29 ساله، 0.91 می باشد بر اساس روش رگرسیون، مقدار R برای پنج دورهی مطالعاتی، حداقل 0.36 و حداکثر 0.40 بدست امد. در کنار ارتباط نسبی تغییرات سطح آب زیرزمینی و کاربری اراضی، نقش عوامل مدیریتی نیز باید مد نظر قرار گیرد. به گونه ای که همبستگی میان کاهش تغییرات سطح آب زیرمینی و کاربری اراضی در هر دوره نسبت به دروه ی قبل خود افزایش نسبی داشته است. مقدار R بین تغییرات سطح اب زیرزمینی و کاربری اراضی برای سال های 1368 تا 1389 به میزان 0.40 بدست امد که بر اساس آن، 0.16 درصد از تغییرات این دو متغیر در ارتباط باهم قابل تبیین می،باشد. بدلیل کمبود منابع آب؛ برنامه ریزی کاربری اراضی برای آینده باید در ارتباط با مقیاس، توان و محدوده دشتها و حوضه های آبخیز انجام گیرد تا بتوان به سیستم پایدار آب منطقه ای دست یافت.نتیجه گیری: نتایج تحقیق حاضر میتواند نقش مهمی در درک اهمیت منابع اب زیرزمینی در مناطق خشک و نیمه خشک داشته باشد و بر لزوم توجه بیشتر بر تاثیرات کاربری اراضی و تغییرات آن بر آب های زیرزمینی در این مناطق تاکید کند. این امر در کنار توجه به سایر عوامل مدیریتی می تواند منجر به توسعه پایدار در مقیاس دشت ها و حوضه های آبخیز شود.
محمد تقی رضویان؛ علی رحیمی
چکیده
سابقه و هدف: پدیده پراکنده رویی شهری امروزه به یکی از مهمترین دغدغه های برنامه ریزان و سیاستگذاران تبدیل شده است؛ بطوریکه عدم توجه به آن، پیامدهای جبران ناپذیری همچون تهدید منابع طبیعی، محدودیت ها و زیان های اجتماعی، اقتصادی، کالبدی و محیطی را بدنبال داشته است. برای درک بهتر چنین الگویی، لازم به ارزیابی و ...
بیشتر
سابقه و هدف: پدیده پراکنده رویی شهری امروزه به یکی از مهمترین دغدغه های برنامه ریزان و سیاستگذاران تبدیل شده است؛ بطوریکه عدم توجه به آن، پیامدهای جبران ناپذیری همچون تهدید منابع طبیعی، محدودیت ها و زیان های اجتماعی، اقتصادی، کالبدی و محیطی را بدنبال داشته است. برای درک بهتر چنین الگویی، لازم به ارزیابی و شناخت عوامل اجتماعی- اقتصادی موثر بر آن می باشد. مواد و روش ها : روش تحقیق در این پژوهش، بهصورت ترکیبی از پژوهش توصیفی و تبیینی بوده و نوع تحقیق، کاربردی و رویکرد آن، به دو صورت کمی و کیفی لحاظ می شود. همچنین جمع آوری داده ها با استفاده از دو روش کتابخانه ای و میدانی، صورت پذیرفته و از تکنیک سنجش از دور و از تصاویر ماهوارهای لندست منطقه، برای گرفتن تصاویر ماهوارهای محدوده مورد مطالعه در دوره زمانی مذکور، استفاده شده است. همچنین از روش طبقهبندی نظارت شده، طبقهبندی کاربری اراضی و مدل کراس تب، میزان تغییرات انواع کاربریها به کاربری اراضی ساختهشده، و از مدل هلدرن، پراکنده رویی شهر زنجان، مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. برای پیشبینی روند تغییرات و بررسی تغییرات احتمالی، کاربری اراضی برای افق زمانی سال 1405، از روش زنجیرههای مارکوف استفاده شده است.نتایج و بحث: در منطقه مورد پژوهش (زنجان) نتایج بدست آمده از تحقیق بیانگر این مطلب می باشند که در سه دهه گذشته با توسعه ناموزون شهر زنجان مساحت شهر بیش از 3 برابر شده است. بررسی تئوریکی پراکنده رویی شهر زنجان بر اساس مدل هلدرن، مبین نقش قابل توجه پراکندهرویی شهری در گسترش فیزیکی شهر زنجان می باشد که همواره اثر آن بیش از عامل رشد جمعیت بوده است. مساحت شهر زنجان در طی سال های مورد مطالعه افزایش چند برابری را داشته که در مقابل این گسترش، اراضی باغی و کشاورزی کاهش قابل توجهی داشت اند. در این میان آنچه که این مسئله را مهم می نماید تغییر اراضی باغی و کشاورزی به اراضی ساخته شده می باشد. در این میان عوامل پیدا و پنهان بسیاری در این امر دخیل بوده اند که مهم ترین آنها عامل رشد جمعیت و پراکتده رویی شهری بوده است.نتیجه گیری: با توجه به پیش بینی صورت گرفته برای سال 1405 احتمال تغییر کاربری اراضی به شهر در طی 10 سال قابل توجه است که در این میان میزان اراضی ساخته شده شهر زنجان به 6311.88هکتار خواهد رسید و اراضی کشاورزی و باغی در مجموع 23.56 درصد احتمال تبدیل به شهر را دارند که اقدامات لازم در این زمینه را می طلبد تا از گسترش بی رویه شهر به این اراضی جلوگیری شود. در کشورهای توسعه یافته با توجه به اهمیت بالای توسعه پایدار، حفظ محیط زیست و استفاده کارا از منابع مختلف، مباحثی چون رشد هوشمند و توسعه درونزای شهری بسیار مدنظر بوده و هست. از این گذشته جلوگیری از اقزایش بی رویه محدوده شهر ، در دستور کار قرار دادن بلند مرتبه سازی و استفاده از الگوی شهر فشرده و همچنین هدایت جهت گسترش شهر به سمت زمین های بایر و رها شده با هدف جلوگیری از ساخت و ساز در زمین های کشاورزی را می توان در نظر داشت.
وحید نصیری؛ علی اصغر درویش صفت
دوره 16، شماره 3 ، مهر 1397، ، صفحه 101-118
چکیده
سابقه و هدف: منظر، منطقه ای ناهمگن و گسترده می باشد که از مجموعه ای از لکه ها، زیستگاه ها و عنصرهای محیطی تکرار شونده تشکیل شده است. در سال های گذشته در بررسی های بوم شناسی منظر، از سنجه های گوناگونی برای بررسی ساختار، عملکرد و تغییرپذیری های الگوی سرزمین استفاده شده است. این سنجه ها، شاخص هایی هستند ...
بیشتر
سابقه و هدف: منظر، منطقه ای ناهمگن و گسترده می باشد که از مجموعه ای از لکه ها، زیستگاه ها و عنصرهای محیطی تکرار شونده تشکیل شده است. در سال های گذشته در بررسی های بوم شناسی منظر، از سنجه های گوناگونی برای بررسی ساختار، عملکرد و تغییرپذیری های الگوی سرزمین استفاده شده است. این سنجه ها، شاخص هایی هستند که ویژگی های ساختاری و مکانی اجزای ساختاری سرزمین را معین و با کمی سازی آنها، امکان مقایسه و تفسیر پویایی منظر را فراهم می کنند. هدف این تحقیق، بررسی و تحلیل پیچیدگی های رابطه های بین کاربری های مختلف و کسب اطلاعات در مورد وضعیت فعلی کاربری ها با استفاده از سنجه های سیمای سرزمین در منطقه ارسباران است. مواد و روش ها: نقشه کاربری دقیق به روش تفسیر تلفیقی تصاویر ماهواره لندست 8، با بهره گیری از داده های جانبی و با در نظر گرفتن کاربری های کشاورزی، جنگل متراکم، جنگل کمتراکم، شهری، مرتع، بدون پوشش و آب تهیه شد. در این تحقیق، 18 سنجه منظر شامل: سنجه های مساحت (مساحت کل، درصد از سیمای سرزمین، تعداد لکه، تراکم لکه، بزرگترین لکه، کل حاشیه، تراکم حاشیه و سنجه شکل سیمای سرزمین نرمال شده) شکل (شاخص میانگین شکل و شاخص نسبت محیط به مساحت)، مجاورت و پراکندگی (سنجه پراکندگی و مجاورت، اندازه متوسط شبکه، سنجه تکه تکه شدگی و متوسط فاصله اقلیدسی) و تنوع (سنجه های تنوع و یکنواختی شانون و سیمپسون) بر اساس پژوهش های انجام شده و نظر متخصصان انتخاب شدند. این سنجه ها در سطح کلاس و منظر برای کاربری های مختلف محاسبه و بر اساس میزان آنها وضعیت فعلی منظر منطقه و رابطه های بین کاربری های تحلیل شد. نتایج و بحث: نتایج بررسی نشان داد که جنگل متراکم و مرتع به ترتیب با 76/30 و 03/30 درصد از سطح سرزمین، عنصرهای اصلی منظر منطقه ارسباران را تشکیل میدهند. نتایج محاسبه سنجه های تعداد و تراکم لکه نشان داد که پوششهای مرتعی و جنگل کمتراکم بیشترین تعداد لکه را در بین دیگر کاربری ها دارند و به عبارتی ریزدانه ترین کاربری ها در منظر منطقه هستند. شاخص بزرگترین لکه نیز نشان داد که 76/4 درصد منظر منطقه توسط بزرگترین لکه جنگل متراکم اشغال شده است. همچنین میزان سنجه های حاشیه کل و تراکم حاشیه نیز نشان داد که جنگل متراکم بیشترین بخش منطقه را تشکیل داده و طولانی ترین مرز مشترک را با دیگر کاربری ها دارد. بر اساس نتایج سنجه میانگین شکل می توان گفت که کاربری شهری و بدون پوشش بیشترین پراکندگی را در بین دیگر کاربری ها دارند. همچنین کاربری شهری از همگسسته ترین کاربری و در مقابل جنگل متراکم، پیوسته ترین کاربری در سطح منظر منطقه به شمار میروند. با محاسبه سنجه متوسط فاصله اقلیدسی مشخص شد که کمترین فاصله بین لکه های متناظر در کاربری جنگل متراکم و بیشترین فاصله، بین لکه های منطقه های شهری وجود دارد. نتایج محاسبه سنجه ها در سطح منظر نشان داد که منطقه از 802 لکه با کاربری های مختلف تشکیل شده است و بر اساس سنجه های تنوع و یکنواختی شانون و سیمپسون، منظر منطقه مورد بررسی از نوع گوناگون و ناهمگن است. نتیجه گیری: بر اساس نتایج با توجه به ریزدانه بودن پوششهای طبیعی مرتعی و جنگلی و گسستگی بالای این عرصه ها و همچنین در نظر گرفتن پراکندگی زمین های شهری و گستردگی زمین های کشاورزی، امکان وقوع تغییرات کاربری با نرخ بالا در آینده وجود دارد و تغییر پذیری های آینده در راستای زدودن لکه های کوچک مرتعی و جنگلی و گسترش کاربری های شهری و کشاورزی خواهد بود.
فاطمه رضایی؛ سامره فلاحتکار؛ هاشم داداش پور
دوره 16، شماره 2 ، تیر 1397، ، صفحه 31-48
چکیده
سابقه و هدف: گرمایش جهانی یک حقیقت مسلم و تهدیدی اجتنابناپذیر برای زندگی در محیط زیست است. با توجه به اینکه مناطق شهری عامل مهمی در افزایش انتشار گاز CO2 هستند، جامعه نیازمند انجام اقداماتی در راستای کاهش انتشار گازهای گلخانهای است. از آنجا که افزایش جمعیت زمینهساز افزایش تقاضا برای سکونت و گسترش سریع مراکز فعالیت در حومهها است ...
بیشتر
سابقه و هدف: گرمایش جهانی یک حقیقت مسلم و تهدیدی اجتنابناپذیر برای زندگی در محیط زیست است. با توجه به اینکه مناطق شهری عامل مهمی در افزایش انتشار گاز CO2 هستند، جامعه نیازمند انجام اقداماتی در راستای کاهش انتشار گازهای گلخانهای است. از آنجا که افزایش جمعیت زمینهساز افزایش تقاضا برای سکونت و گسترش سریع مراکز فعالیت در حومهها است و با توجه به رشد سریع شهرهای ایران، اهمیت سوخت در توسعه پایدار و نقش بالقوه و مهم شناخت شکل شهری در توسعه پایدار شهری، ضرورت کمیسازی ارتباط بعد فشردگی شکل شهر و انتشار CO2 ناشی از مصرف سوخت فسیلی را آشکار میسازد. مواد و روشها: این پژوهش در دو مرحله طراحی شد. در مرحله اول به بررسی تغییرات شکل 15 شهر دو استان گیلان و مازندران از جنبه بعد فشردگی با استفاده از سنجههای سیمای سرزمین (AI، PLADJ،PROXIM ، COHESION) پرداخته شد. برای تهیه نقشه مناطق شهری از تصاویر سنجش از دور سنجندههای TMو OLI ماهواره لندست متعلق به سالهای 2001 و 2015 استفاده شد. همچنین برای طبقهبندی تصاویر از روش نظارتشده بر اساس الگوریتم حداکثر احتمال استفاده شده است. روش مقایسه پس از طبقهبندی برای آشکارسازی تغییرات استفاده شد. در فاز دوم بعد از محاسبه انتشار CO2 ازآنالیز داده پانل برای کمیسازی رابطه بین متغیرهای سری زمانی دیاکسید کربن و متغیرهای مقطعی سنجههای سیمای سرزمین استفاده شد. نتایج و بحث: نتایج حاصل از سنجهها برای تمامی مناطق بررسیشده در فاصله زمانی 1380 تا 1394 نشان میدهد فشردگی در سطح سیمای تمامی شهرهای استان گیلان غیر از بندرانزلی نسبت به استان مازندران روند کاهشی در پیش داشته، اما برای استان مازندران در سه شهر رامسر، بهشهر و آمل افزایش فشردگی در سطح کلاس شهر مشاهده میشود. بنابراین میتوان گفت که شهرهای استان مازندران فشردهتر از شهرهای استان گیلان است. مطابق با نتایج بهدستآمده، این چهار متغیر معرف فشردگی (AI، PLADJ،PROXIM ، COHESION)، همبستگی منفی را با انتشار CO2 ناشی از مجموع فراوردههای نفتی بنزین و گازوئیل در سطح کلاس شهری نشان دادند. در میان سنجههای مورد استفاده، سنجه COHESION، بالاترین همبستگی را به ترتیب ( 79/8- و -17/10) با دیاکسید کربن ناشی از مصرف بنزین و گازوئیل نشان داد. بر اساس نتایج آنالیز داده پانل به ازای افزایش یک درصدی سنجه COHESION نزدیک به نه درصد انتشار CO2 ناشی از مصرف بنزین کاهش مییابد، در حالی که افزایش یک درصدی سنجه COHESION سبب کاهش 10 درصدی انتشار CO2 ناشی از مصرف گازوئیل میشود. بهطور مثال، با توجه به اینکه میزان انتشار ناشی از بنزین در سال 1394 برای شهر آمل معادل 36/133 تن CO2 در هر هکتار است و همچنین مطابق با نتایج بهدست آمده از سنجه COHESION که گویای آن است که اگر فشردگی شکل شهر یک درصد افزایش پیدا کند میزان انتشار CO2 در آن 8/8 درصد کاهش خواهد یافت، این میزان درصد کاهش برابر 73/11 تن CO2 در هکتار است. نتیجهگیری: بر این اساس در نظر گرفتن فرم شهری در برنامهریزی آتی توسعه شهرهای شمالی ایران برای شکلگیری شهرهای کمکربن توصیه میشود.
مریم شریفی سده؛ مژگان احمدی ندوشن
دوره 16، شماره 2 ، تیر 1397، ، صفحه 203-216
چکیده
سابقه و هدف: یکی از معضلات مهم کلانشهرها، ازجمله شهر اصفهان، آلودگی هوا است و مهمترین آلایندهها PM، O3، SO2، CO و NOx هستند. بررسیهای متعددی نشان دادهاند که مدل رگرسیون کاربری اراضی را میتوان برای برآورد غلظتهای آلاینده بهطور دقیق بدون پایش مستمر آلودگی مورد استفاده قرار داد. هدف مدلهای رگرسیون کاربری اراضی نشان دادن توزیع ...
بیشتر
سابقه و هدف: یکی از معضلات مهم کلانشهرها، ازجمله شهر اصفهان، آلودگی هوا است و مهمترین آلایندهها PM، O3، SO2، CO و NOx هستند. بررسیهای متعددی نشان دادهاند که مدل رگرسیون کاربری اراضی را میتوان برای برآورد غلظتهای آلاینده بهطور دقیق بدون پایش مستمر آلودگی مورد استفاده قرار داد. هدف مدلهای رگرسیون کاربری اراضی نشان دادن توزیع مکانی غلظتهای آلایندهها است. هدف کلی این پژوهش، استفاده از مدل رگرسیون کاربری اراضی بهمنظور درک بهتر توزیع و پراکنش مکانی آلایندههای NOX، PM10، CO، O3 و SO2 و بررسی تاثیر کاربری اراضی و سایر عوامل تاثیرگذار از جمله ترافیک بر کیفیت هوای شهر اصفهان است. مواد و روشها: مدلسازی رگرسیون کاربری اراضی بهعنوان روش مفیدی برای برآورد تغییرات غلظت آلایندهها در شهرها استفاده میشود. این روش از الگوهای ترافیک، حملونقل و کاربری اراضی بهعنوان پیشبینیکننده تغییرات آلودگی استفاده میکند. از آنجاکه آلودگی هوا با عوامل متعددی از قبیل جمعیت، ترافیک، کاربری اراضی، ارتفاع، طول جادهها، حجم سواری شخصی و حجم حملونقل عمومی در ارتباط است، نقشهها و دادههای مربوط به این عوامل با استفاده از نرمافزار ArcGIS 10.2 تهیه و با استفاده از روش رگرسیون کاربری اراضی، مهمترین عوامل موثر در تولید هر یک از آلایندهها تعیین شد. برای تهیه نقشه کاربری اراضی منطقه اصفهان از تصویر سنجندهTM ماهواره لندست و روش طبقهبندی نظارتشده حداکثر احتمال استفاده شد و بعد از آن صحت طبقهبندی ارزیابی شد. بهمنظور مدلسازی در ابتدا دو بافر دایرهای شکل در اطراف ایستگاههای سنجش آلایندهها (500-1000 متر) تعریف شد. سپس مساحت کاربریهای اراضی، طول معابر، ترافیک، جمعیت و ارتفاع بهصورت جداگانه توسط نرمافزار ArcGIS10.2 استخراج شد. پس از استخراج متغیرهای مورد نظر این دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS 19 تجزیهوتحلیل آماری شد. برای آشکارسازی تاثیرات کاربری اراضی بر آلایندهها، از رابطه رگرسیون خطی استفاده شد. نتایج و بحث: نتایج ارزیابی صحت طبقهبندی نشاندهنده قابلیت بالای روش طبقهبندی نظارتشده حداکثر احتمال در تهیه نقشه کاربری اراضی با صحت بالا است زیرا نقشه کاربری اراضی تهیهشده دارای صحت 95 درصد بود. نتایج مدل رگرسیون کاربری اراضی نشان داد از بین انواع گوناگون کاربری اراضی، مناطق مسکونی و صنعتی بیشترین تاثیر را در آلودگی هوا دارد و نتایج همچنین نشان داد که مهمترین عوامل موثر بر آلایندهها حجم ترافیک، جمعیت و کاربری اراضی است. نتیجهگیری: براساس بررسیها و تحلیلهای صورتگرفته و با توجه به آنالیز همبستگی بین دادههای واقعی و دادههای پیشبینیشده آلایندهها و برآورد ضریب همبستگی بالاتر از 90 درصد، مدل رگرسیون کاربری اراضی قابلیت بالایی برای پیشبینی آلایندهها دارد و جمعیت، ترافیک و کاربری اراضی جز متغیرهای اصلی هستند که بر پراکنش آلایندهها تاثیرگذارند.
وجیهه قربان نیا خیبری؛ میرمهرداد میرسنجری؛ هومان لیاقتی؛ محسن آرمین
دوره 15، شماره 2 ، تیر 1396، ، صفحه 55-74
چکیده
سابقه و هدف:
دمای سطح زمین (LST) بهعنوان متغیر مهم ریزاقلیم و تشعشع انتقالی داخل جو، یکی از معیارهای مهم در برنامهریزی ناحیهای و منطقهای است از اینرو عامل مهمی در کنترل فرایندهای زیستی، شیمیایی و فیزیکی زمین است. فعالیتهای طبیعی و انسانساز بهویژه نوع کاربری اراضی و پوشش زمین با تغییر شرایط فیزیکی و زیستی یک منطقه پارامتر ...
بیشتر
سابقه و هدف:
دمای سطح زمین (LST) بهعنوان متغیر مهم ریزاقلیم و تشعشع انتقالی داخل جو، یکی از معیارهای مهم در برنامهریزی ناحیهای و منطقهای است از اینرو عامل مهمی در کنترل فرایندهای زیستی، شیمیایی و فیزیکی زمین است. فعالیتهای طبیعی و انسانساز بهویژه نوع کاربری اراضی و پوشش زمین با تغییر شرایط فیزیکی و زیستی یک منطقه پارامتر مهمی در مقدار دمای سطح زمین است.
مواد و روشها:
در این پژوهش رابطه بین دمای سطح زمین و پوشش زمین مرتبط با الگوهای کاربریهای اراضی و پوشش زمین شهرستان دنا در سال 2016 با استفاده از الگوریتم پنجره مجزا روی مجموعه دادههای ماهواره لندست 8 بررسی شده است. الگوریتم پنجره مجزا یک ابزار ریاضی است که با استفاده از اطلاعات زمینی، دمای روشنایی سنجنده حرارتی (TIRS)، قابلیت گسیلندگی زمین (LSE) و عامل پوشش گیاهی سبز جزء به جزء (FVC) بهدستآمده از باند چند طیفی سنجنده OLI و دمای سطح زمین را برآورد میکند.
نتایج و بحث:
بر اساس طبقهبندی تصویر سنجنده OLI ماهواره لندست 8 سال 2016 با درستی کل حدود 80 درصد و ضریب کاپای 90/0، کاربری مرتع و مناطق مسکونی با 67/50 و 3/0 درصد، به ترتیب بیشترین و کمترین مساحت را در شهرستان دنا به خود اختصاص دادهاند. میانگین دمای سطح زمین در شهرستان دنا حدوداً 32 درجه سانتیگراد و میانگین شاخص پوشش گیاهی نیز حدوداً 14/0 است. در تجزیهوتحلیل رابطه بین LST و شاخص پوشش گیاهی (NDVI) در کل شهرستان دنا و در هر طبقه کاربری اراضی و پوشش زمین، نتایج روند متفاوتی را نشان داد بهطوریکه رابطه مثبت و معنیداری بین NDVI و LST در کل شهرستان دنا و کاربری مرتع وجود دارد. در صورتیکه در سایر کاربریهای جنگل، زراعت و باغ و مناطق مسکونی رابطه معنیداری یافت نشد.
نتیجهگیری:
عوامل مختلفی بر نوع و شکل رابطه بین NDVI و LST اثرگذار است که از جمله میتوان به نوع کاربری اراضی و پوشش زمین، مقدار پوشش گیاهی، فصل سال، زمان روز، نوع اکوسیستم، عرض جغرافیایی و عوامل محدودهکننده و محرک رشد پوشش گیاهی مثل مقدار آب و انرژی خورشیدی اشاره کرد. عامل تعیینکننده مقدار دما در شهرستان دنا افزایش یا کاهش پوشش گیاهی نیست بلکه تغییرات ارتفاع از سطح دریا است. به عبارتی دیگر اثر تغییرات ارتفاع از سطح دریا بر دمای سطح زمین از اثر پوشش گیاهی بر دما مهمتر است. در ارتفاعات پایینتر شهرستان دنا که دمای نسبتاً زیاد برای رشد پوشش گیاهی کافی وجود داشته است، پوشش گیاهی متراکمتر و فراوانتر بوده است و به همین دلیل رابطه مثبتی بین دمای سطح زمین (LST) و شاخص پوشش گیاهی (NDVI) وجود دارد. بنابراین تأثیرگذاری پوشش گیاهی در کاهش دمای سطح زمین بستگی به مقدار پوشش گیاهی دارد.
محمود احمدی؛ مهدی نارنگی فرد
دوره 13، شماره 2 ، تیر 1394، ، صفحه 111-120
چکیده
آشکارسازی بهنگام و دقیق تغییرات ویژگیهای سطح زمین، برای درک بهتر روابط و برهمکنشهای بین پدیدههای انسانی و طبیعی، برای اتخاذ تصمیمهای مناسب در مدیریت شهری بسیار اهمیت دارد. برای آشکارسازی این تغییرات در دهههای اخیر به طور گستردهای از دادههای ماهوارهای به عنوان منابع اولیه استفاده شده است. در این پژوهش، تغییرات صورت گرفته ...
بیشتر
آشکارسازی بهنگام و دقیق تغییرات ویژگیهای سطح زمین، برای درک بهتر روابط و برهمکنشهای بین پدیدههای انسانی و طبیعی، برای اتخاذ تصمیمهای مناسب در مدیریت شهری بسیار اهمیت دارد. برای آشکارسازی این تغییرات در دهههای اخیر به طور گستردهای از دادههای ماهوارهای به عنوان منابع اولیه استفاده شده است. در این پژوهش، تغییرات صورت گرفته در کاربری و درصد نمایه بهنجار شده پوشش گیاهی و تاثیر آن بر الگوهای دمایی در دوره زمانی 25 ساله در محدوده منطقه یک شهر شیراز بررسی شده است. بدین برای دو مورد از تصاویر سنجنده TM ماهواره لندست به تاریخ 2 نوامبر سال 1986 و 7 آگوست سال 2011 انتخاب و با استفاده از نرمافزار ERDAS IMAGINE 9.2 دمای سطح زمین و میزان شاخص پوشش گیاهی و همچنین طبقهبندی نظارت شده با اعمال خوارزمیک بیشترین شباهت، کاربریهای شهری استخراج شد. یافتههای پژوهش نشان داد طی دورهای که پژوهش انجام میشد 4 کیلومتر مربع از کاربری پوشش گیاهی و63/8 کیلومتر مربع بایر در منطقه دچار کاهش مساحت و 17/13 کیلومترمربع از کاربری شهری با افزایش مساحت همراه بوده است. بیشترین کاهش سطح مربوط به کلاس پوشش گیاهی بسیار قوی و بیشترین افزایش سطح مربوط به سطوح فاقد پوشش است. همچنین یافتههای پژوهش آشکار کرد با تغییرات کاربری بهوجود آمده الگوهای دمایی دچار پراکنش بیشتر و تغییر دامنههای دمایی شده است.
قربانعلی رسام؛ اصغر خوشنود یزدی؛ محمود قربانزاده؛ علیرضا دادخواه
دوره 12، شماره 1 ، فروردین 1393
چکیده
ماکروفونهای خاک از اجزای مهم تنوعزیستی زیستگاهها بهشمار میروند. این تحقیق به منظور بررسی تاثیر اقلیم و کاربری اراضی بر تنوعزیستی ماکروفون خاک در سال 1389 در استان خراسان شمالی انجام گرفت. تاثیر اقلیم با انتخاب دو منطقه شیروان با اقلیمی نیمه خشک و جاجرم با اقلیمی خشک اعمال گردید. در هر منطقه دو کاربری متفاوت شامل مراتع و اراضی ...
بیشتر
ماکروفونهای خاک از اجزای مهم تنوعزیستی زیستگاهها بهشمار میروند. این تحقیق به منظور بررسی تاثیر اقلیم و کاربری اراضی بر تنوعزیستی ماکروفون خاک در سال 1389 در استان خراسان شمالی انجام گرفت. تاثیر اقلیم با انتخاب دو منطقه شیروان با اقلیمی نیمه خشک و جاجرم با اقلیمی خشک اعمال گردید. در هر منطقه دو کاربری متفاوت شامل مراتع و اراضی کشاورزی در نظر گرفته شد. در واحدهای نمونهگیری ماکروفونهای خاک به روش تلههای چالهای جمعآوری و به تفکیک خانواده شمارش شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون t- استیودنت، آنالیز تشابه و تجزیه به مولفههای اصلی انجام گرفت. نتایج نشان داد که در هر دو منطقه تفاوت کاربری اراضی تاثیر معنیداری برجای گذاشت به نحوی که غنای تاکسونومیک و شاخص تنوع شانون در اراضی مرتعی کمتر از اراضی کشاورزی بود. این کاهش به دو عامل پایین بودن تنوع گیاهی و فشار چرا نسبت داده شد. همچنین ترکیب متفاوتی از ماکروفونها در دو کاربری شکل گرفت. تاثیر اقلیم بر شاخص های تنوع و ترکیب ماکرفون ها محسوس بود به نحوی که شرایط اقلیمی مساعدتر در منطقه شیروان در قیاس با منطقه جاجرم با بهبود تنوعزیستی ماکروفونهای خاک همراه شد.