دانشگاه شهید بهشتیفصلنامه علوم محیطی1735-132414120160320Intelligent optimization of common water treatment plant for the removal of organic carbonمطالعه بهینه سازی هوشمند تصفیه خانه های متداول آب شرب به منظور حذف کربن آلی کل1897653FAطاهر احمدزادهدکتری مهندسی محیط زیست، دانشکده تحصیلات تکمیلی محیط زیست، دانشگاه تهرانناصر مهردادیگروه مهندسی محیط زیست، دانشکده تحصیلات تکمیلی محیط زیست، دانشگاه تهرانمجتبی اردستانیگروه مهندسی محیط زیست، دانشکده تحصیلات تکمیلی محیط زیست، دانشگاه تهراناکبر باغوندگروه مهندسی محیط زیست، دانشکده تحصیلات تکمیلی محیط زیست، دانشگاه تهرانJournal Article20160222Intelligent model optimization is a key factor in water treatment improvement. In current study, we applied the artificial neural networks modelling for the optimization of coagulation and flocculation processes to get sufficient water quality control over the total organic carbon parameter. ANN network consisted of a multilayer feed forward structure with backpropagation learning algorithm with the output layer of ferric chloride and cationic polymer dosages. The results were simultaneously compared with the nonlinear multiple regression model. Model validation phase performed using 94 unknown samples for which the prediction result was in good agreement with the observed values. Analysis of the results showed a determination coefficient of 0.85 for cationic polymer and 0.97 for ferric chloride models. Mean absolute percentage error and root mean square errors were calculated consequently as 5.8% and 0.96 for polymer and 3.1% and 1.97 for ferric chloride models. According to the results, artificial neural networks showed to be very promising for the optimization of water treatment processes.بهینه سازی به کمک یک مدل هوشمند لازمه ی دست یابی به بالاترین کیفیت ممکن در تامین آب شرب و صنعتی می باشد. در این مطالعه، مدل شبکه عصبی مصنوعی به منظور بهینه سازی فرایند انعقاد و لخته سازی آب شرب با هدف کنترل کیفی آب خروجی نسبت به پارامتر کربن آلی کل مورد استفاده قرار گرفت. مدل شبکه عصبی با ساختار پیش خور چند لایه و با فرایند یادگیری پس انتشار خطا برای بهینه سازی غلظت فریک کلراید و پلیمر کاتیونی بکار رفت. نتایج به صورت همزمان با مدل رگرسیون غیر خطی چندگانه به منظور افزایش ضریب همبستگی و کاهش پارامترهای ورودی، مورد مقایسه قرار گرفت. آزمون صحت سنجی مدل با استفاده از 94 نمونه جدید و ناشناس کاملاً موفقیت آمیز بود. تحلیل نتایج نشان دهنده عملکرد قابل قبول مدل شبکه عصبی با ضریب تشخیص (R2) به ترتیب 0.85 برای مدل پلیمر کاتیونی و 0.97 برای مدل فریک کلراید می باشد. میزان درصد میانگین خطای مطلق و جذر میانگین مربعات خطا نیز به ترتیب به ترتیب 5.8 % و 0.96 برای مدل پلیمر کاتیونی و 3.1 % و 1.97 برای مدل فریک کلراید می باشد. نتایج نشان داد که مدل شبکه عصبی مصنوعی از دقت به مراتب بالاتری در بهینه سازی فرایند های پیچیده تصفیه آب برخوردار است.https://envs.sbu.ac.ir/article_97653_f4d1ebf13b2cd82fe5e74c3482fabbb7.pdfدانشگاه شهید بهشتیفصلنامه علوم محیطی1735-132414120160320Energy consumption pattern and sensitivity analysis of irrigated wheat production farms in Kermanshahتحلیل حساسیت الگوی مصرف انرژی در تولید گندم آبی شهرستان کرمانشاه91897686FAمحمدرضا اصغری پورگروه زراعت، دانشکده کشاورزی، دانشگاه زابلفریبرز صالحیگروه زراعت، دانشکده کشاورزی، دانشگاه زابلمحمود احمدپورگروه اقتصاد کشاورزی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه زابلJournal Article20150520The objectives of this study were to evaluate the energy consumption and to determine the inputs sensitivity for wheat production system in Kermanshah county of Iran. To achieve these objectives, data were collected from 120 irrigated wheat farms selected using a random sampling method during 2012. The sensitivity of energy inputs was estimated using the marginal physical productivity (MPP) method and partial regression coefficients on wheat yield. The results indicated that the total energy input was 41,921.8 MJ ha-1, and approximately 38% and 13% were from nitrogen fertilizer and diesel fuel, respectively. Approximately 57% of the total energy inputs used in wheat production was direct energy, while the remaining 43% was indirect. Econometric assessment results revealed that the energy inputs of human labor, machinery, diesel fuel, chemical fertilizers had significant influence on the yield. Sensitivity analysis indicated that the MPP value of energy inputs was between -2.8 and 11.31. Also the MPP value of human labor was the highest, followed by machinery, water for irrigation and phosphorous fertilizer energy inputs, respectively. However, the MPP of biocides energy was calculated to be -1.97 implying that the use of biocides energy is in excess for wheat production, causing an environmental risk problem in the region. Direct, indirect, renewable, and non-renewable energy forms had positive impacts on the output levelهدف از این مطالعه ارزیابی مصرف انرژی و تعیین حساسیت نهادهها برای تولید گندم آبی در شهرستان کرمانشاه است. دادههای مورد نیاز از 120 مزرعه گندم آبی در سال 1392 با استفاده از روش نمونه برداری تصادفی، جمعآوری گردید. حساسیت نهادههای انرژی با استفاده از روش بهرهوری فیزیکی نهائی (MPP) و ضرایب رگرسیون با مشتقات جزئی بر عملکرد گندم برآورد شد. نتایج نشان داد که کل انرژی ورودی حدود 8/41921 مگاژول در هکتار بوده و در بین نهادههای ورودی انرژی، کود نیتروژن با 38 درصد و پس از آن سوخت دیزل با 13 درصد بیشترین سهمها را دارا هستند. حدود 35 درصد از کل انرژی مصرفی در تولید گندم انرژی مستقیم و 65 درصد انرژی غیر مستقیم بود. نتایج حاصل از تخمین مدل رگرسیونی نشان داد که تاثیر انرژی نیروی کار، ماشین آلات، سوخت دیزل، کود نیتروژن، الکتریسیته و آب بر عملکرد مثبت است. تحلیل حساسیت نشان داد که مقدار MPP بین 29/0- تا 24/9 بود. همچنین نیروی کار بیشترین مقدار MPP را داشت و پس از آن ماشینآلات، آب و کود فسفر قرار داشتند. با این حال مقدار MPP برای سموم شیمیایی و کود پتاسیم به ترتیب 29/0- و 10/0- شد، که نشاندهنده استفاده مفرط این نهادهها برای تولید گندم است. مصرف تمام اشکال انرژی مستقیم، غیر مستقیم، تجدید پذیر و تجدید ناپذیر تاثیر مثبتی بر عملکرد داشت.https://envs.sbu.ac.ir/article_97686_a631e66ef96cdf4c99243f548de94201.pdfدانشگاه شهید بهشتیفصلنامه علوم محیطی1735-132414120160320Estimation of carbon footprint and global warming potential in rice production systemsتخمین ردپای کربن و پتانسیل گرمایش جهانی در نظامهای تولید برنج192897671FAسلمان دستانبخش کشت بافت و انتقال ژن، پژوهشکده بیوتکنولوژی کشاورزی ایران، کرجافشین سلطانیگروه زراعت، دانشکده تولیدات گیاهی، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی، گرگانقربان نورمحمدیگروه زراعت، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، تهرانحمید مدنیگروه زراعت، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد شهرقدس، اراکرضا یدیگروه کشاورزی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه پیامنور اراک، اراکJournal Article20150519Optimal management approaches can be adopted in order to increase crop productivity and lower the carbon footprint of grain products. The objective of this study was to estimate the carbon (C) footprint and global warming potential of rice production systems. In this experiment, rice production systems (including SRI, improved and conventional) were studied. All activities, field operations and data in production methods and at different input rates were monitored and recorded during 2012. Results showed that average GWP across production systems was equal to 2803.25 kg CO2-eq ha-1. The highest and least GWP were observed in the SRI and conventional systems, respectively. GWP per unit energy input was the least and most in SRI and conventional systems, respectively. Also, the SRI and conventional systems had the maximum and minimum GWP per unit energy output, respectively. SRI and conventional system had the greatest and least GWP per unit energy output, respectively. Therefore, the optimal management approach found in SRI resulted in a reduction in GHGs, GWP and the carbon footprint.مدیریت صحیح می تواند باعث افزایش بهره ری و کاهش ردپای کربنشود. هدف از ین پژوهش، تخمین ردپای کربن و گرمایش جهانی درنظامهای تولید برنج است. در این آزمایش نظام های کاشت فشرده( SRI )، بهبود یافته و رایج منطقه )سنتی( در مزرعه تولید برنج واقع درشهرستان نکا بررسی شدند. تمامی عملیات زراعی و اطلاعات مربوط بهروشهای تولیدی و مقادیر مختلف مصرف نهاده ها )ورودی ها( در سال1391 ثبت و بررسی شدند. نتایج نشان داد کاه متوسط پتانسیلگرمایش جهانی ) GWP 2083 کیلوگرم / ( در سه نظام کاشت برابر 25معادل 2CO در هکتار بود. بیشترین و کمترین GWP در نظام های کاشتفشرده و رایج منطقه مشاهده شد. GWP در واحد انرژی ورودی در نظامکاشت فشرده حداقل و در نظام کاشت رایج منطقه و حداکثر بود.نظام های کاشت رایج منطقه و فشرده به ترتیب بیشترین و کمترینGWP در واحد انرژی خروجی را داشتند. کمترین و بیشترین ردپایکربن در واحد وزن نیز در نظامهای کاشت فشرده و رایج منطقه به دستآمد. بنابراین، شیوه صحیح مدیریت مزرعه در نظام تولید فشرده بهکاهش انتشار گازهای گلخانه ای، پتانسیل گرمایش جهانی و ردپای کربنمنجر شد.https://envs.sbu.ac.ir/article_97671_ef02ae2cf67bf8ea468d27708c6bcd6f.pdfدانشگاه شهید بهشتیفصلنامه علوم محیطی1735-132414120160320Parametric Assessment of Perchloroethylene Hydraulic Behavior in Two-Phase Systemبررسی پارامتریک رفتار هیدرولیکی پرکلرواتیلن در سیستمهای دو فازی293897674FAمنصور چترنورکارشناسی ارشد خاکشناسی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران0000-0003-3259-9196مهدی هماییگروه خاکشناسی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه تربیت مدرس، تهرانصفورا اسدی کپورچالگروه علوم خاک، دانشکده علوم کشاورزی، دانشگاه گیلان، رشتمحمد محمودیان شوشتریگروه عمران، دانشکده مهندسی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهوازJournal Article20160614Quantitative description of soil hydraulic properties is crucial for preventing organic contaminations entering into the soil and groundwater. In order to assess hydraulic behavior of Perchloroethylene, as a toxic chlorinated contaminant in soil, retention curves of Perchloroethylene and water were determined. The Saturated hydraulic conductivity of both examined fluids was determined by constant head method. The Perchloroethylene and water hydraulic conductivities were obtained to be 492.84 and 450.27 cm day-1, respectively. The porous medium retention parameters is obtain based on van Genuchten, Brooks-Corey and Kosugi retention models. Further, the unsaturated hydraulic conductivity for both fluids were obtained based on Mualem-Brooks-Corey, Mualem-van Genuchten and Mualem-Kosugi models. The accuracy performance of models were assessed by some statistics including ME, RMSE, EF, CD and CRM. Results indicated that the van Genuchten model providing better estimations than other models when the studied fluid was Perchloroethylene. The results further indicated that the magnitudes of the pore-size distribution parameters and the bubbling pressure parameters are reduced in water-air system compares to Perchloroethylene -air system. This can be attributed to high viscosity of water and its considerable resistance against flow. This implies that more suction is needed to drain out water from porous medium than Perchloroethylene. Consequently, porous medium provides less retention for Perchloroethylene at a given quantity of fluid than water. Owing to less amount of Perchloroethylene viscosity, the saturated and unsaturated porous medium hydraulic conductivity of Perchloroethylene was more than that of water. Since Perchloroethylene has lower retention and larger hydraulic conductivity than water, its infiltration into porous medium would lead to faster movement towards groundwater.بیان کمّی ویژگی های هیدرولیکی خاک نقش مهمی در پیشگیری از ورود آلایندههای هیدروکربنی به خاک و آبهای زیر زمینی دارد. به منظور بررسی رفتار هیدرولیکی پرکلرواتیلن به عنوان یک آلایندهی سمّی کلردار در خاک، منحنیهای نگهداشت پرکلرواتیلن و آب در خاک بدست آمد. سپس هدایت هیدرولیکی اشباع برای این دو سیال به روش بار ثابت تعیین که مقدار آن برای آب و پرکلرواتیلن به ترتیب 27/395 و 84/410 سانتی متر بر روز بدست آمد سپس پارامترهای مدلهای نگهداشت ونگنوختن، بروکس-کوری و کوسوگی بدست آمد. هدایت هیدرولیکی غیر اشباع به عنوان تابعی از پتانسیل ماتریک خاک بر پایهی مدلهای معلم-ونگنوختن، معلم- بروکس-کوری و معلم-کوسوگی تعیین شد. دقت مدلها به وسیلهی آمارههای خطای ماکزیمم، ریشه میانگین مربعات خطا، ضریب تعیین، کارایی مدل و ضریب جرم باقیمانده مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که برای سیال پرکلرواتیلن، مدل ونگنوختن نسبت به دو مدل دیگر از دقتی بیشتر برخوردار است. مقدار پارامترهای توزیع تخلخل و نقطه ورود هوا در سیستم دو فازی آب-هوا نسبت به پرکلرواتیلن-هوا کاهش یافت. این رفتار به دلیل لزوجت و مقاومت بیشتر آب نسبت به پرکلرواتیلن در برابر جریان است. به این مفهوم که زهکشی آب نسبت به پرکلرواتیلن از محیط متخلخل به مکش بالاتری نیاز دارد. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که در یک مقدار معین از فاز مایع، آب نسبت به پرکلرواتیلن نگهداشت بیشتری دارد. به دلیل لزوجت کمتر پرکلرواتیلن، هدایت هیدرولیکی اشباع و غیراشباع محیط متخلخل برای پرکلرواتیلن بیشتر از آب است. سیال پرکلرواتیلن با توجه به هدایت هیدرولیکی بیشتر و نگهداشت کمتری که نسبت به آب دارد، در صورت ورود به محیط متخلخل حرکت سریعتری به سمت آبهای زیر زمینی خواهد داشت.https://envs.sbu.ac.ir/article_97674_3278100972b9d616c822eee72295e2cb.pdfدانشگاه شهید بهشتیفصلنامه علوم محیطی1735-132414120160320Study of agroecosystem heath in western provinces of Iranبررسی سلامت کشت بوم ها در استان های غربی ایران395097676FAعلیرضا کوچکیگروه زراعت، دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی، مشهدمهدی نصیری محلاتیگروه زراعت، دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی، مشهدمحسن جهانگروه زراعت، دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی، مشهدJournal Article20150520An agro-ecosystem could be defined as a special ecosystem with various functions which is usually used for production special crops. In recent years, due to unsuitable management and increasing pressures on agro-ecosystems, their functions and structures have been destroyed and so it is necessary to monitor the health of these ecosystems. In order to evaluate agro-ecosystem health in nine western provinces of Iran (i.e. Ardebil, East Azerbaijan, West Azerbaijan, Zanjan, Kermanshah, Kurdistan, Lorestan, Hamedan and Ilam Provinces) the current study was conducted during 2002-2011. Total agro-ecosystem health and its components (namely, structural health, functional health and organizational health) were determined by use of 13 indices for structural health, 11 indices for functional health and six indices for organizational health. Based on the results, agro-ecosystem health in all of the studied provinces was judged weak. The highest and lowest values of structural health were calculated for Kurdistan and Ilam Provinces, respectively. In the case of functional health, the results were different and the highest and lowest values were observed in Kermanshah and Ilam Provinces. For organizational health, the pattern was totally different with highest value calculated for East Azerbaijan Province whereas the lowest value was observed in Kurdistan Province. Finally, total agro-ecosystem health was calculated using the summation of structural, functional and organizational health values. Based on results, Hamedan Province has the best condition of total agro-ecosystem health and Ilam Province has the worst condition in this regard.کشت بوم ها، بوم نظام هایی با کارکردهای متعدد هستند که برای تولیدمحصولات خاص مدیریت میشوند. اما مدیریت نادرست و فشار بر آنهامنجر به تخریب ساختار و کارکرد کشت بوم ها شده و لزوم توجه و بررسیسلامت آنها را ضروری میسازد. در این پژوهش سلامت کشت بوم هایاستانهای غرب و شمال غربی ایران شامل اردبیل، آذربایجان شرقی،آذربایجان غربی، کردستان، زنجان، کرمانشاه، لرستان، همدان و ایلامطی سالهای 1331 تا 1391 از لحاظ ساختاری، کارکردی، سازمانی ودر نهایت سلامت کل بررسی شد. سلامت ساختاری با استفااده از 13سنجه، کارکردهای مختلف کشت بوم از طریق 11 سنجه و سازمانکشت بوم که نشاندهنده توانایی سیستم در حفظ ساختار و کارکرد خوداست، توسط 6 سنجه مؤثر و مرتبط ارزیابی شدند. نتایج به دست آمدهنشان داد که تمامی استانهای مورد بررسی از لحاظ سلامت کل درمرتبه ضعیف هستند. از لحاظ سلامت ساختاری استان کردستان دارایبیشترین امتیاز و استان ایلام دارای کمترین امتیاز بود. از نظر سلامتسازمانی بیشترین امتیاز مربوط ب استان آذربایجان شرقی و کمترینامتیاز مربوط ب استان کردستان بود. رتبه بندی استانهای مورد بررسیاز لحاظ سلامت کارکردی نیز متفاوت بود و بیشترین امتیاز برای سلامتکارکردی متعلق به استان کرمانشاه و کمترین امتیاز برای استان ایلاممحاسبه شد. نتایج حاصل از محاسبه شاخص سلامت کل (که حاصلجمع سلامت کارکردی، ساختاری و سازمانی است( نشان داد ک استانهمدان دارای بیشترین میزان سلامت کل کشت بوم بود و استان ایلام ازلحاظ سلامت کل کشت بوم در پایین ترین رتبه قرار گرفت.https://envs.sbu.ac.ir/article_97676_bc680f6b0aadf2a3865641302580bd7a.pdfدانشگاه شهید بهشتیفصلنامه علوم محیطی1735-132414120160320Suggestion a new model as EMOLUP to land capability evaluation (A case study: Jahrom Township)ارائه مدل پیشنهادیEMOLUP به منظور بررسی توان های اکولوژیک کاربری های مختلف (مطالعه موردی: شهرستان جهرم)516897679FAمسعود مسعودیگروه مهندسی منابع طبیعی و محیط زیست، دانشکده کشاورزی، دانشگاه شیراز، شیرازپرویز جوکارگروه مهندسی منابع طبیعی و محیط زیست، دانشکده کشاورزی، دانشگاه شیراز، شیرازJournal Article20151209Land use planning is a science that specifies the optimized use of land based on its ecological and socio-economic characteristics. Most assessment methods such as that used by FAO, the Iranian method of land capability survey of the environment and its components and also evaluation calculations without prejudice are all based solely on the inherent territory. However, these methods ignore socio-economic factors and estimate land capability incompletely. In this study, we survey the land capability evaluation using GIS and the EMOLUP (geometric mean and calibration methods) model. Then, comparison was undertaken between the different capability evaluation models, such as makhdoum, its revision and arithmetic method for different uses. The results showed that the proposed model (EMOLUP) has higher accuracy for estimating the real capability in the arid and semi-arid study area.آمایش سرزمین علمی است که با توجه به ویژگیهای اکولوژیک سرزمین و شرایط اقتصادی اجتماعی آن، نوع استفاده بهینه از سرزمین را مشخص می سازد. غالب روش های ارزیابی توان مورد بررسی مانند روش های ارائه شده توسط سازمان فائو و همچنین روش اکولوژیکی آمایش سرزمین در ایران با توجه به نوع نگرش به محیط و بررسی اجزای آن و نیز برآورد توان بدون پیش داوری و تنها بر اساس توان ذاتی سرزمین استوار است. لیکن این نگرش های محض به محیط، عوامل اقتصادی اجتماعی را نادیده گرفته و برآوردی ناقص در توان واقعی سرزمین بعمل می آورند. در این تحقیق به بررسی توان های اکولوژیک با استفاده از سامانه اطلاعات جغرافیایی و با مدل پیشنهادیEMOLUP (میانگین هندسی و کالیبره) پرداخته شده است. سپس مقایسه ای بین مدل های توان اکولوژیک (مخدوم)، اصلاح شده آن و میانگین حسابی برای کاربری های مختلف صورت گرفته است. نتایج نشان داد که مدل پیشنهادیEMOLUP از قابلیت بالاتری به منظور برآورد توان واقعی سرزمین در شهرستان جهرم با اقلیم خشک و نیمه خشک برخوردار است.https://envs.sbu.ac.ir/article_97679_f087e62199bb8c0996bb6b3a0de7c00d.pdfدانشگاه شهید بهشتیفصلنامه علوم محیطی1735-132414120160320Environmental pollutions of heavy metals in soil resources of Zakhur area: posed by geological processesآلودگی زیست محیطی رهش عناصر سنگین در خاک منطقه زاخور (مشگین شهر): تأکیدی بر نقش فرایندهای زمین شناسی698097682FAمهدیه جلیل زادهکارشناسی ارشد زمین شناسی زیست محیطی، دانشگاه تبریز، تبریزکمال سیاه چشمگروه علوم زمین، دانشکده علوم طبیعی، دانشگاه تبریز، تبریز0000-0001-5728-1374Journal Article20150828In order to assess soil pollution formed on the alteration zones of Zakhur District, we used 20 ICP-MS analyses. Argillic, argillic-phyllic, advanced argillic, silicic along with Cu, Fe, Pb, Zn, Co, Ni, Au and Ag are the most important decentralized natural resource contaminating agents that have formed extensive heavy/toxic metal haloes in this area. Diverse environmental pollution indices (e.g. geo-accumulation-Igeo, modified contamination degree- mCd and potential ecological risk- RI) show that the leve of environmental pollution risk of Pb is considerable and, as in different alteration zones, quaternary sediments are also very high. Soils highly contaminated with sulfur result in the high sulfide mineralization character of the alteration zones in Zakhur District. Calculations of the mass changes in argillic and silisic zones indicate enrichment by Cr, Ni, As, Pb and S and loss of Hg and Cd. Besides the positive correlation of heavy metals with each other, there are significant correlations between them and Mn and Al which may have occurred due to the adsorption processes by manganese, iron oxides and/or clay minerals.زون های دگرسانی گرمابی آرژیلیک، آرژیلیک فیلیک، آرژیلیک پیشرفتهو سیلیسی توأم با کانی سازی سولفیدی مس، آهن، سرب، روی، کبالت،نیکل، طلا و نقره، مهمترین منابع آلوده کننده زمین زاد غیرمتمرکز درمنطقه زاخور هستند که هاله های پراکندگی وسیعی از فلزات به صورتناحیه ای ایجاد کرده اند. برای ارزیابی میزان آلودگی خاک زراعی رویزون های دگرسان شده به فلزات سنگین/سمی از نتایج آنالیز چندعنصری20 نمونه خاک به روش ICP-MS استفاده شده است. تحلیل سه شاخصانباشت ژئوشیمیایی ) Igeo (، درجه آلودگی اصلاحشده ) mCd ( و شاخصریسک اکولوژیکی بالقوه ) RI ( نشان می دهند که خطر آلودگیزیست محیطی Pb در رده متوسط تا شدید و As در رده جدی )بسیارشدید( قرار دارند. رده آلودگی شدید سولفور حاکی از تیپ کانی سازیسولفید بالا ) HS ( در زون های دگرسانی گرمابی زاخور است. محاستاتتغییرات جرمی فلزات سنگین در دو زون آرژیلیکی و سیلیسی گویای آناست که عناصری چون Cr ، Ni ، As ، Pb و S غنی شدگی و عناصر Hg وCd تهی شدگی دارند. در زون آرژیلیک علاوه بر وجود همبستگی هایمثبت بین فلزات سنگین با یکدیگر، همبستگی معنی داری بتا Mn و Alنیز نشان می دهند که میتواند به واسطه عملکرد فرآیندهای جذبسطحی توسط اکسیدهای منگنز، آهن وکانی های رسی رخ داده باشد.https://envs.sbu.ac.ir/article_97682_8b885bef3a4b5b743e911d8443b83d94.pdfدانشگاه شهید بهشتیفصلنامه علوم محیطی1735-132414120160320Evaporation Pond Sludge Management in Combined Cycle Power Plants (Case Study: Damavand Combined Cycle Power Plant)مدیریت لجن حوضچه تبخیری در نیروگاه های سیکل ترکیبی (مطالعه موردی: نیروگاه سیکل ترکیبی دماوند)819097685FAزینب گل حسینیگروه فناورهای محیط زیست، پژوهشکده علوم محیطی، دانشگاه شهید بهشتی، تهرانمهدی جلیلی قاضی زادهگروه فناورهای محیط زیست، پژوهشکده علوم محیطی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران0000-0001-9154-2400سید حسین هاشمیگروه فناورهای محیط زیست، پژوهشکده علوم محیطی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران0000-0002-5351-3630Journal Article20151020Bottom sludge generated in evaporation ponds is one of the most important wastes in combined cycle power plants. Since previous studies show that wastewater incoming to evaporation ponds contains various contaminants, so the settled sludge can be mentioned as a hazardous waste. Waste characterization showed high concentration of heavy metals (i.e. Lead and Chromium) and Total Petroleum Hydrocarbons in the generated sludge. Regarding to classification criteria of the Basel Convention and other international instructions (such as EPA) revealed this waste can be categorized as a hazardous waste. Then all possible methods for sludge management was evaluated based on technical, economic and environmental aspects and land disposal was selected as preferred method. Finally various scenarios including landfill and surface impoundment were considered. To avoiding penetration of contaminants to the environment, IWEM model was used to design of bottom lining system where different environmental scenarios and leakage concentrations was evaluated.یکی از مهمترین پسماندهای تولید شده در نیروگاه های سیکل ترکیبی، لجن تولیدی در حوضچه تبخیری می باشد. بررسی فرایند تولید برق در این نوع نیروگاهها حاکی از آن است که پساب ورودی به حوضچه تبخیری حاوی آلایندههای مختلفی است که در حین فرایند تبخیر بهصورت لجن در کف حوضچه تبخیری رسوب میکند. بر این اساس شناسایی کمی و کیفی این پسماند و ارائه راهکارهای مدیریت آن در دستور کار قرار گرفته و بدین منظور نیروگاه سیکل ترکیبی دماوند بهعنوان مطالعه موردی انتخاب شده است. مطالعات صورت گرفته نشان می دهد که این پسماند حاوی فلزات سنگین (بهخصوص سرب و کرم) و آلایندههای نفتی میباشد. مقایسه خصوصیات فیزیکی و شیمیایی لجن حوضچه تبخیری با معیارها و طبقه بندی های کنوانسیون بازل و سایر منابع شناخته شده بین المللی مانند دستورالعمل های سازمان حفاظت محیط زیست آمریکا (EPA) بیانگر آن است که این پسماند در گروه پسماندهای ویژه طبقهبندی میشود. در ادامه کلیه روشهای محتمل جهت مدیریت لجن تولیدی بررسی شده و بر اساس معیارهای فنی، اقتصادی و زیستمحیطی روش دفن در زمین به عنوان روش برتر انتخاب شد. در نهایت جهت اجرای این روش، سناریوهای مختلف دفن در زمین شامل دفن سطحی و عمقی در نظر گرفته شده و ازآنجاکه در محلهای دفن پسماند، لاینر مهمترین عامل در جلوگیری از نفوذ آلایندهها به محیط میباشد، لذا با استفاده از مدل IWEM[1] سیستم لاینینگ مناسب جهت کارگذاری در کف محل دفن در سناریوهای مختلف محیطی و غلظتهای متفاوت نشت پیشنهاد شده است.[1]Industrial Waste Management Evaluation Modelhttps://envs.sbu.ac.ir/article_97685_8c11c05733d5a35f85b43096704ce3a0.pdfدانشگاه شهید بهشتیفصلنامه علوم محیطی1735-132414120160320Vulnerability assessment of Asadabad (Hamadan) plain groundwater by GISارزیابی آسیب پذیری آبخوان دشت اسدآباد همدان با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی9110497689FAبلال اروجیدکتری محیط زیست، دانشکده منابع طبیعی و محیط زیست، دانشگاه ملایرعیسی سلگیگروه محیط زیست، دانشکده منابع طبیعی و محیط زیست، دانشگاه ملایرJournal Article20160229It is more expensive to remove pollution from polluted groundwater than to prevent it; hence, tools are sought that help managers prevent groundwater pollution. One such tool is the aquifer vulnerability mapping which is used to specify the most vulnerable parts of an aquifer. In order to prepare the aquifer vulnerability map of Asadabad plain which is the water resource of agricultural and industry activities as well as rural consumptive waters of the region, the DRASTIC, SINTACS and SI models were used for exploration of Asadabad plain groundwater as following steps. First, by development, the initial layers of the models were prepared. The available nitrates layer of the groundwater was also prepared based on 24 measurements of wells during spring 2013. In order to evaluate the performance of the models, the correlation between the initial layers and available nitrates layer was calculated. Based on the calculated coefficient correlation and its significance, DRASTIC and SI models were calibrated and than theirs parameters were modified. The using overlap of correlated aquifer vulnerability maps, contamination danger map of plain which called agricultural DRASTIC map was produced. At last, by comparing the vulnerability potential map, modified SI map, modified DRASTIC model, agricultural DRASTIC model and neuro fuzzy inference map with the available nitrate layer, the best model was distinguished. The result illustrated that the agricultural DRASTIC method (r=0.79) is identified as the best method to evaluate the vulnerable points of Asadabad plain. According to this map, 26.24, 56.63 and 17.13% of the area are located in the less, medium and high vulnerable points, respectively.پهنه بندی پتانسیل آسیب پذیری آبخوان از روش های کنترل آلودگیآنهاست که در این پژوهش، برای آبخوان اسدآباد استفاده شد . در اینکار برای شناسایی نواحی آسیب پذیر آبخوان دشت اسدآباد در برابرآلودگی و تهیه نقشه آسیب پذیری آبخوان از سه روش دراستیک،SINTACS و SI استفاده شد. ابتدا نقشه حساسیت دشت برای هر یک ازمدل های مورد نظر، با توجه به لایه های اطلاعاتی تولید و سپس ، لایهنیترات با توجه به داده های نیترات اندازه گیری شده از 24 چاه منطشه طیبهار سال 1192 تهیه شد. برای اطمینان از درستی مدل های مورداستفاده، همبستگی بین لایه نیترات و نقشه های آسیب پذیری مدل هاییادشده محاسبه شد. با توجه به سطح معنادار ضریب همبستگیمحاسبه شده بین مدل های دراستیک، و SI ، واسنجی مدل های یادشدهصورت گرفت و ضرایب پارامترهای آنها اصلاح شدند. با هم پوشانی نقشهکاربری اراضی و نقشه آسیب پذیری دراستیک، اصلاحی، نقشه خطرآلودگی آب دراستیک، زیرزمینی بر اساس مدل کشاورزی تهیه شد. براساس 19 درصد / مدل دراستیک، اصلاحی، 11 از وسعت دشت درمحدوده آسیب پذیری کم 95 درصد / 19 در محدوده آسیب پذیری2 درصد / متوسط، 9 از منطقه در محدوده آسیب پذیری زیاد قرار میگیرد.در مد SI 13 درصد از منطقه / اصلاحی، 79 مورد بررسی، پتانسیل آلودهشدن کم 31 درصد / ، 73 متوسط 9 درصد پتانسویل / و 91 آلودگی زیاددارند. نتایج به دست آمده بیانگر آن است که مدل دراستیک، کشاورزی با،% ضریب همبستگی 79 بهترین مدل برای این کار است. بر این اساس17 درصد / 93/31 و 11 ،23/24 از وسعت دشت به ترتیب درمحدوده های آسیب پذیری کم ، متوسط و زیاد قرار میگیرد.https://envs.sbu.ac.ir/article_97689_bd6a0003300e57d28b71ccfa899a71a1.pdfدانشگاه شهید بهشتیفصلنامه علوم محیطی1735-132414120160320Resilience to impacts of dust crisis among Ahwaz county date palm orchardists:سازگاری با پیامدهای بحران ریزگردها در بین نخل داران شهرستان اهواز: کاربرد تحلیل مسیر10511697656FAساناز گلابوندکارشناسی ارشد توسعه روستایی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه یاسوج، یاسوجمریم شریف زادهگروه مدیریت توسعه روستایی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه یاسوج، یاسوجJournal Article20160221Dust storms as extreme weather events are recurrent feature of the climate that has contributed to severe damage to farmers’ population. Date palm sector in Khuzestan province is one of the dust- prone areas that had been affected seriously during recent dust storms. This study aims at investigating factors contributing to date palm orchardists’ resilience to cope with dust stress. Population for this study was 157 date palm orchardists resided in Ahwaz county. This study is based on primary sources of data collected from 100 orchardists following a structured questionnaire survey design. Questionnaire’s validity was confirmed by a panel of experts. The reliability of different scales was measured by alpha Cronbach’s coefficient which was ranged between 0.59-0.84. Results revealed that washing dates, using protecting nets, spraying toxins, cultivating other crops between palm trees and searching for other sources of income were known as resilience behaviors among orchardists. Path analysis results showed that date palm growers’ perception of resilience (β=0.43) and social motives (β=0.21) contributed positively and significantly to date orchardists’ resilience behavior. There was also significant positive indirect impact between social dialogue and resilience of date orchardists to dusty conditions.بحرانهای اقلیمی اثرات مخربی بر عملکرد محصولات کشاورزی در سالهای اخیر تحمیل نمودهاند. استان خوزستان در سالهای اخیر بیشترین آمار خسارت ناشی از طوفانهای گرد و غبار را در بخش کشاورزی بالاخص نخیلات به خود اختصاص داده است. هدف از این مطالعه واکاوی تبیین کنندههای رفتار سازگاری نخلداران با بحران ریزگردها میباشد. جامعه آماری پیمایش حاضر مشتمل 157 نفر از نخلداران شهرستان اهواز میباشد. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامهای ساختارمند بود که روایی آن توسط پانل متخصصان تأیید شد. برای محاسبه اعتبار ابزار سنجش، مطالعهای راهنما خارج از حوزه مطالعه ترتیب داده شد (آلفای کرونباخ 59/0 تا 84/0). یافتههای پژوهش نشان داد مهمترین اقدامات سازگاری با بحران ریزگردها در بین نخلداران شستشوی خرما، استفاده از تورهای حفاظتی، بهرهگیری از فرایند سمپاشی، کشت سایر محصولات زراعی در بین درختان نخل و جستجوی سایر منابع درآمدزا بوده است. یافتههای حاصل آزمون تحلیل مسیر نشان داد که ارزیابی ادراک سازگاری نخلداران با ضریب بتای 43/0 و انگیزه فرامادی با ضریب بتای 21/0 اثر مثبت، مستقیم و معناداری بر رفتار سازگاری نخلداران دارد. همچنین گفتمان اجتماعی اثر غیر مستقیم، مثبت و معناداری بر رفتار سازگاری نخلداران دارد.https://envs.sbu.ac.ir/article_97656_fb28a909ed608f84dec55696797524ee.pdfدانشگاه شهید بهشتیفصلنامه علوم محیطی1735-132414120160320The Effect of Technology Overflows on CO2 Emissions in Iranبررسی اثر سرریزهای تکنولوژی بر انتشار گاز CO2 در ایران11712497659FAالهه واثقیدکتری اقتصاد منابع طبیعی و محیط زیست، دانشکده کشاورزی، دانشگاه شهید باهنر، کرمانسید عبدالمجید جلایی اسفندآبادیگروه اقتصاد، دانشکده مدیریت و اقتصاد، دانشگاه شهید باهنر، کرمانJournal Article20160505Although economic growth is one of the most important objectives of governments, higher economic growth is mainly associated with an increase in environmental pollution. The experience of the developed countries and some developing countries shows that with increasing economic growth, first the environmental pollution is increased and then it is reduced due to the attention to the environment at the level of production per capita which can be shown in Kuznets environmental curve. The main objective of this study is to determine the level of per capita income which causes reduced emission of the pollution due to considering the environmental issues as well as studying the impact of technology overflow index on the turning point of the curve. In this regard, using the models of the demand of capital-intermediate goods import, technology overflow index was calculated and its effect on Kuznets environmental curve theory in the period of 1966 to 2013 was reviewed. The results showed that technology overflow variable not only had a positive impact and significant impact on carbon dioxide emissions, but it also made the Kuznets Environmental Curve's turning point possible in higher per capita income.هرچند افزایش رشد اقتصادییکی از مهمترین اهدف دولتها میباشد، اما رشد اقتصادی بالاتر عمدتا با افزایش آلودگیهای زیست محیطی همراه است. تجربه کشورهای توسعه یافته و بعضی از کشورهای درحال توسعه نشان میدهد با افزایش رشد اقتصادی، ابتدا آلودگی زیست محیطی افزایش و سپس در سطحی از تولید سرانه به علت توجه به محیط زیست، آلودگی کاهش مییابد که این موضوع را میتوان در منحنی زیست محیطی کوزنتس نشان داد. لذا اهدف اصلی این مطالعه تعیین سطح درآمد سرانهای است که به علت توجه به مسائل محیط زیست باعث کاهش انتشار آلودگی میشود و همچنین بررسی اثر شاخص سرریز تکنولوژی بر نقطه چرخش منحنی میباشد. در این راستا با استفاده از مدلهای تقاضای واردات کالاهای واسطهای و کالاهای سرمایه ای، شاخص سرریز تکنولوژی محاسبه و اثر آن در نظریه زیست محیطی کوزنتس در فاصله زمانی سالهای 1345 تا 1392 بررسی شد. نتایج مطالعه نشان داد که متغیر سرریز تکنولوژی نه تنها اثری مثبت و معنی دار بر انتشار گاز دی اکسید کربن دارد، بلکه نقطه چرخش منحنی زیست محیطی کوزنتس را نیز در درآمد سرانه بالاتر امکانپذیر میسازد. https://envs.sbu.ac.ir/article_97659_f6f3ec12dc9693276f8e9606de19623e.pdfدانشگاه شهید بهشتیفصلنامه علوم محیطی1735-132414120160320An Environmentally-friendly Approach for Producing Bio-superabsorbent Based on carboxymethyl celluloseروشی سازگار با محیط زیست در تهیه سوپرجاذب زیستی برپایه کربوکسی متیل سلولز12513697662FAفائزه عسکریکارشناسی ارشد مهندسی صنایع خمیر و کاغذ، دانشکده مهندسی فناوری های نوین، دانشگاه شهید بهشتی، زیرابامید رمضانیگروه مهندسی فناوری تولید سلولز و کاغذ، دانشکده مهندسی فناوری های نوین، دانشگاه شهید بهشتی، زیراباسماعیل رسولی گرمارودیگروه مهندسی فناوری تولید سلولز و کاغذ، دانشکده مهندسی فناوری های نوین، دانشگاه شهید بهشتی، زیرابسید رحمان جعفری پطرودیگروه مهندسی فناوری تولید سلولز و کاغذ، دانشکده مهندسی فناوری های نوین، دانشگاه شهید بهشتی، زیرابفرانک محمد کاظمیگروه مهندسی فناوری تولید سلولز و کاغذ، دانشکده مهندسی فناوری های نوین، دانشگاه شهید بهشتی، زیرابJournal Article20160227Contamination of environment by different pollutants is one of the most important concerns of environmental scientists in the last decade. Water insoluble hydrophilic polymers with the contaminants surface absorption potential are considered new materials in control and removal of pollutants. Carboxymethyl cellulose (CMC) powder with the purity of 87.7 % and 0.5 degree of substitution (DS) was utilized in the current research project. The aim was producing a superabsorbent by an environmentally-friendly approach based on bio-based materials. First, in order to insolubilize CMC powder, a wide range of temperature and time were experimented among which the combination of 165, 175 and 180 °C temperatures and 45, 60 and 90 minutes were selected respectively. Then, certain amount of heat-modified samples were weighted and dispersed in water and citric acid as cross-linking agent was added with 0.1, 0.3, 0.5, 2, 3.5, 5, 10, 15 and 20 addition levels based on polymer weight. The samples were evaluated through Tea Bag, Ionic Sensitivity, Absorption under Load (AUL), Deformability and Swelling Kinetic tests. The results showed that heat treatment reduced the consumption of cross-liking agent which the highest absorption capacity was observed in low cross-linker addition levels in all tests.آلوده شدن محیط زیست توسط انواع آلایندهها یکی از مهمترین دغدغههای دانشمندان عرصه محیطزیست در دهه اخیر است. پلیمرهای آبدوست غیر قابل حل در آب با قابلیت جذب سطحی آلایندهها، یکی از مواد نوین در کنترل و حذف آلایندهها محسوب میشوند. در این تحقیق، پودر کربوکسی متیل سلولز (CMC) دارای درصد خلوص 7/87 درصد و درجه استخلاف 5/0 مورد استفاده قرار گرفت. هدف تولید یک سوپرجاذب به روشی سازگار با محیط زیست و بر پایه مواد زیستی بود. ابتدا به منظور نامحلولسازی پودر CMC، بازههای گستردهای از دما و زمان مورد آزمون قرار گرفتند که از آن میان ترکیب دماهای 165، 175، 180 درجه سانتیگراد و به ترتیب زمانهای 90، 60 و 45 دقیقه انتخاب شدند. سپس، مقدار مشخصی از هر یک از شرایط اصلاح حرارتی توزین و با آب مخلوط گردید و عامل اتصال دهنده اسید سیتریک با مقادیر 1/0، 3/0، 5/0، 2، 5/3، 5، 10، 15 و 20 درصد نسبت به وزن پلیمر به نمونههای اصلاح نشده (شاهد) و اصلاح حرارتی شده اضافه شد. در ادامه نمونهها در شرایط مشخص زمان و دما خشک شدند. نمونههای تولید شده تحت آزمونهای کیسه چای، حساسیت یونی، جذب تحت بار، تغییر شکل و اندازهگیری زمان تورم قرار گرفته و ارزیابی شدند. نتایج نشان داد که انجام اصلاح حرارتی با موفقیت توانست نیاز به مصرف اتصال دهنده عرضی را مرتفع ساخته بطوریکه حداکثر مقادیر جذب در کلیه آزمونهای مورد بررسی در مقادیر اندک افزودن عامل اتصال دهنده عرضی مشاهده شد.https://envs.sbu.ac.ir/article_97662_ea9fd9959a166959da409a2135683da0.pdfدانشگاه شهید بهشتیفصلنامه علوم محیطی1735-132414120160320Economic valuation of soil nutrients in shimbar,s forest protected area using replacement costارزشگذاری اقتصادی عناصر غذایی خاک منطقه حفاظت شده شیمبار با روش هزینه جایگزین13714697663FAفرشاد کیوان بهجوگروه علوم و صنایع چوب وکاغذ، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیلاحمد هاشمیانکارشناسی ارشد اقتصاد محیط زیست، دانشکده محیط زیست و انرژی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات تهران، تهرانمصطفی پناهیگروه اقتصاد انرژی، دانشکده محیط زیست و انرژی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات تهران، تهرانالناز حسن زادهکارشناسی ارشد مرتعداری، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیلJournal Article20160422This research was done with the aim of valuation of main soil nutrients and emphasize on forest soil in Shimbar conservative forest in Khozestan province. At first, EPM method was applied for determining erosion and then the amount of soil waste of 3 main nutrients including nitrogene, phosphorus, and potassium based on differences of soil nutrients of control and eroded area, then valuation of forest soil nutrients based on replacement method was assessed. The results of present research showed that in study area including 3116ha, 468.5 ton of NPK eroded caused by erosion, that means 88202945491 Rials to environment. On the other hand, the results indicated that the studied forest can prevent eroding NPK equal to 28306465 Rial, that means the high value of canopy cover and forest.این تحقیق با هدف ارزشگذاری اقتصادی عناصر غذایی اصلی خاک و با تأکید بر خاک جنگلهای منتخب منطقه حفاظت شده شیمبار در استان خوزستان انجام شده است. در این پژوهش ابتدا با روش EPM، میزان فرسایش تعیین و سپس مقدار هدررفت سه عنصر غذایی مهم (نیتروژن، فسفر و پتاسیم) بر اساس اختلاف مقادیر عناصر غذایی دو تیمار شاهد و فرسایشیافته اندازهگیری شد؛ سپس ارزش پولی نگهداری عناصر غذایی خاک به وسیلة پوشش جنگلی، بر اساس روش اقتصادی هزینه جایگزینی محاسبه گردید. نتایج تحقیق نشان داد که در محدوده مورد مطالعه به مساحت 3116 هکتار سالانه حدود 468/5 تن عناصر غذایی NPK در اثر فرسایش خاک از بین میرود که به معنای ایجاد هزینهای معادل 88202945491 ریال به محیط زیست میباشد. همچنین مشخص گردید که هر هکتار از جنگلهای محدوده مطالعاتی قادر است که از خسارت ناشی از فرسایش خاک و نابودی تنها سه عنصر غذایی نیتروژن، فسفر و پتاسیم به میزان 28306465 ریال جلوگیری کند که نتایج، نشاندهنده ارزش اقتصادی حفظ پوشش گیاهی و جنگل برای جلوگیری از فرسایش خاک میباشد.https://envs.sbu.ac.ir/article_97663_30140259ee92ab60d1ffe04bf854e76c.pdfدانشگاه شهید بهشتیفصلنامه علوم محیطی1735-132414120160320Pathology of Wheat Cultivation by Dry Farming in Qazvin Province By Statistical Analysis of Raining Days Approachآسیب شناسی کشت گندم دیم استان قزوین با رویکرد تحلیل آماری روزهای بارندگی14715297668FAمهدی پناهیگروه مهندسی آب، دانشکده کشاورزی، دانشگاه زنجانمینا طاهریکارشناسی ارشد آبیاری و زهکشی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه زنجانJournal Article20160207Analysis of raining days is one of the most significant elements of weather forecasting concerning agricultural section, since rainfall is the most unstable factors and shortage or rainfall during growing season may create heavy damages on agricultural section, particularly on dry farming. Necessity of monitoring and analysis of this phenomenon could be demonstrated when we consider that a great part of agricultural lands depends on rainfall (amount and number of times) directly. Meanwhile, the significant performance of farming products will be related to raining method also in irrigation agriculture section. In the present study, number of raining days in Qazvin synoptic station, to analyze and study pathologically wheat cultivation by dry farming in the province, statistical models were used. Results of statistical analysis of number of raining days demonstrated that number of raining days in wet years in autumn cultivation season with recurrence interval of 5, 10, 25 and 50 year based on 29, 32, 39 and 44 days, respectively. Furthermore, in dry years, number of raining reliable days can be 8, 4, 0 and 1 day. In this regard, to investigate and study pathologically dry farming in the province, a statistical analysis was performed about raining days during growing season for wheat product. Findings of the analysis showed that in dry periods, dry farming is not appropriate and no reliable rainfall will be occurred during growing period.تحلیل روزهای قابل بارش از کلیدیترین عناصر هواشناسی مرتبط با بخش کشاورزی میباشد، چرا که کمبود یا بارندگی بارش در طول فصل رشد خسارات سنگینی بر بخش کشاورزی علی الخصوص کشت دیم بر جای میگذارد. لزوم پایش و تحلیل این پدیده هنگامی جلوهگر مینماید که توجه داشته باشیم بخش عمدهای از اراضی کشاورزی، وابستگی مستقیم به بارش (مقدار و دفعات بارش) دارد. در این تحقیق تعداد روزهای بارندگی در ایستگاه سینوپتیک قزوین، به منظور تجزیه و تحلیل و آسیبشناسی کشت محصول گندم دیم استان با استفاده از مدلهای آماری مبنای کار قرار گرفت. نتایج تحلیل آماری تعداد روزهای با بارندگی نشان دهنده آن است که در دورههای ترسالی تعداد روزهای بارندگی در فصل کشت پاییزه با دوره بازگشت 5، 10، 25 و 50 ساله به ترتیب برابر 29، 32، 39 و 44 روز میباشد. همچنین در دورههای خشکسالی، تعداد روزهای قابل اعتماد بارندگی به ترتیب برابر 8، 4، 0 و 1 روز میباشد. در این راستا به منظور بررسی و آسیبشناسی کشت دیم در استان، تحلیل آماری تعداد روزهای بارندگی در طول فصل رشد برای محصول گندم انجام گرفت. نتایج این تحلیل نشان دهنده آن است که در دورههای خشکسالی جهت کشت دیم مناسب نبوده و بارندگی قابل اعتمادی در طول دوره رشد به وقوع نخواهد پیوست.. https://envs.sbu.ac.ir/article_97668_4f17a4461c69e573a27a321ad07e0fc9.pdf