سولماز شمسایی؛ مژگان احمدی ندوشن؛ احمد جلالیان
چکیده
سابقه و هدف: امروزه صنعتی شدن و توسعه شهرنشینی باعث آلودگی هوا در اکثر کلانشهرهای جهان شده است و سالانه میلیون ها نفر به علت آلودگی هوا جان خود را از دست می دهند. ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻣﺤﺪود ﺑﻮدن ﺷﺒﻜﻪ اﻳﺴﺘﮕﺎهﻫﺎى ﭘﺎﻳﺶ آﻻﻳﻨﺪهﻫﺎى ﻫﻮا و ﻏﻴﺮ اﻗﺘﺼﺎدى ﺑﻮدن اﻓﺰاﻳﺶ ﺗﻌﺪاد این اﻳﺴــﺘﮕﺎهﻫا در سطح شهرها، دﺳﺖﻳﺎﺑﻰ ...
بیشتر
سابقه و هدف: امروزه صنعتی شدن و توسعه شهرنشینی باعث آلودگی هوا در اکثر کلانشهرهای جهان شده است و سالانه میلیون ها نفر به علت آلودگی هوا جان خود را از دست می دهند. ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻣﺤﺪود ﺑﻮدن ﺷﺒﻜﻪ اﻳﺴﺘﮕﺎهﻫﺎى ﭘﺎﻳﺶ آﻻﻳﻨﺪهﻫﺎى ﻫﻮا و ﻏﻴﺮ اﻗﺘﺼﺎدى ﺑﻮدن اﻓﺰاﻳﺶ ﺗﻌﺪاد این اﻳﺴــﺘﮕﺎهﻫا در سطح شهرها، دﺳﺖﻳﺎﺑﻰ ﺑﻪ ﭘﻮﺷــﺶ ﻣﻜﺎﻧﻰ و زﻣﺎﻧﻰ ﻣﻨﺎﺳــﺐ برای ﻧﺸﺎن دادن ﺗﻐﻴﻴﺮات ﻏﻠﻈﺖ ذرات آلاینده هوا ﺑﺴﻴﺎر دﺷﻮار اﺳﺖ. بر این اساس پژوهش حاضر با هدف تهیه نقشه های دو سالانه (سالهای 1397 و 1398 هجری شمسی) آلودگی هوای شهری در سطح شهر اصفهان بر اساس آلاینده CO و با استفاده از داده های زمینی و تصاویر ماهواره ای سنجنده MODIS انجام شد.مواد و روش ها: برای این مطالعه از دو الگوریتم ANFIS و RF استفاده شد. برای اجرای الگوریتم ANFIS، ابتدا داده های ایستگاه های زمینی پایش آلودگی هوا جمع آوری شد و بر اساس آن و با توجه به داده های عمق نوری هواویز حاصل از تصاویر سنجنده MODIS نسبت به استخراج قوانین نخستین فازی اقدام شد و در نهایت با ادغام قوانین فازی و الگوریتم شبکه عصبی مصنوعی، الگوریتم ANFIS برای مدل سازی پراکنش آلودگی هوا در سطح شهر اصفهان اجرا شد. در اجرای الگوریتم RF نیز از داده های ایستگاه های زمینی و داده های عمق نوری هواویز سنجنده MODIS استفاده شد. دو پارامتر مهم در اجرای الگوریتم RF تعداد درختان جنگل و تعداد متغیرهای موجود در هر گره است که برای بهینه سازی آنها از روش اعتبارسنجی متقابل 10 قسمتی استفاده شد.نتایج و بحث: نتایج مدل سازی آلاینده CO نشان داد الگوریتم RF نتایج بهتری را نسبت به الگوریتم ANFIS ارائه داده است، به طوری که مقدار خطای RMSE الگوریتم RF، 724/0 و مقدار خطای RMSE الگوریتم ANFIS، 809/0 پی پی ام است، همچنین مقدار خطای MAE الگوریتم RF، 636/0 و مقدار خطای MAE الگوریتم ANFIS، 792/0 پی پی ام است. بنابراین می توان گفت الگوریتم RF از کارایی و دقت بیشتری در مدل سازی آلاینده CO برخوردار است. نتایج پراکنش مکانی آلاینده CO با استفاده از الگوریتم ANFIS نشان داد میزان این آلاینده در سطح شهر اصفهان به صورت محلی تغییر می کند، به طوری که مناطق مرکزی و شمالی شهر اصفهان دارای بیشترین آلایندگی و مناطق شرقی و غربی اصفهان دارای کمترین آلایندگی هستند. بررسی مقادیر عددی به دست آمده از الگوریتم ANFIS نیز نشان داد کمترین میزان آلایندگی CO در سطح شهر اصفهان برابر با 43/1 پی پی ام و بیشترین مقدار آن برابر با 13/2 پی پی ام است. نتایج به دست آمده از الگوریتم RF نشان داد با حرکت از جنوب شرقی به سمت شمال غربی شهر اصفهان بر میزان آلاینده CO افزوده شده و مناطق شمال غربی شهر اصفهان از بیشترین آلایندگی CO برخوردار هستند، بررسی مقادیر عددی به دست آمده از میزان آلایندگی CO بر اساس الگوریتم RF نشان داد کمترین میزان آلاینده CO برابر با 57/0 پی پی ام و بیشترین مقدار آن برابر با 27/2 پی پی ام است.نتیجه گیری: در انتها می توان نتیجه گرفت الگوریتم های ANFIS و RF با داشتن ویژگی هایی همچون امکان مدل سازی غیر خطی، توانایی کاهش اثرات منفی داده های پرت و حساسیت کمتر به مساله کمینه محلی، روش هایی مناسب و دقیق در مدل سازی مسائل محیطی هستند. شایان ذکر است که بخش گستردهای از خطای مشاهده شده در نتایج روش های ANFIS و RF، مرتبط با ویژگی های ذاتی تصاویر سنجنده مودیس (همچون پوشش ابر و مختلط بودن بیش از حد پیکسل ها با توجه به ابعاد یک کیلومتری آنها) و نقطه ای بودن اندازه گیری های ایستگاه های زمینی و همچنین امکان خطا در داده های ثبت شده در ایستگاه های زمینی است.
عبدالحسین بوعلی؛ حمیدرضا عسگری؛ علی محمدیان بهبهانی؛ عبدالرسول سلمان ماهینی؛ بابک نعیمی
چکیده
سابقه و هدف: بیابان زایی مشتمل بر فرآیندهایی است که هم زائیده عوامل طبیعی بوده و هم به عملکرد نادرست انسان بر می گردد. پارامترهای ادافیکی و فرآیندهای موثر بر وضعیت خاک، اقلیم ، آب زیرزمینی، پوشش گیاهی و مدیریت از مهمترین عوامل تاثیرگذار بر پدیده بیابانزایی در بسیاری از مناطق خشک و نیمه خشک می باشند. این پارامترها با استفاده از مدلهای ...
بیشتر
سابقه و هدف: بیابان زایی مشتمل بر فرآیندهایی است که هم زائیده عوامل طبیعی بوده و هم به عملکرد نادرست انسان بر می گردد. پارامترهای ادافیکی و فرآیندهای موثر بر وضعیت خاک، اقلیم ، آب زیرزمینی، پوشش گیاهی و مدیریت از مهمترین عوامل تاثیرگذار بر پدیده بیابانزایی در بسیاری از مناطق خشک و نیمه خشک می باشند. این پارامترها با استفاده از مدلهای مختلف در مناطق مختلف بررسی می شوند . براین اساس این تحقیق با هدف ارزیابی شدت بیابانزایی با استفاده از مدل مدالوس و مبتنی بر معیار آب زیرزمینی و خاک در غرب استان گلستان انجام شد .مواد و روش ها: به منظور تعیین نقشه واحد کاری، از نقشه های توپوگرافی، زمین شناسی، تفسیر عکس های هوایی، باند پانکرومات یک و چند طیفی تصاویر ماهواره ای لندست و بازدیدهای صحرایی ا ستفاده شد. روش های زمین آمار مورد استفاده در این تحقیق شامل روش کریجینگ، روش تخمین گر موضعی ( GPI )، روش توابع شعاعی ( RBF ) و روش عکس فاصله ( IDW) بوده است. در مدل مدالوس از 6 معیار و 20 شاخص به منظور ارزیابی شدت بیابانزایی استفاده شد. امتیازدهی هر یک از شاخص ها در سطح واحد کاری تعیین گردید. نقشه هر یک از معیارها با استفاده از رابطه میانگین هندسی بین شاخص ها دست آمد . برای ارزیابی صحت نتایج مدل، کلاس بیابانزایی در هر یک از واحدهای کاری با توجه به شواهد میدانی، عمل ارزیابی مشاهده ای و بصری انجام و سپس اقدام به مقایسه آماری طبقه کلاس بیابانزایی مدل با نظر کارشناسی شد. برای صحت سنجی نتایج مدل ها، از نرم افزار SPSS و آزمون ناپارامتری من ویتنی استفاده شد .نتایج و بحث: در این تحقیق متوسط وزنی امتیاز شدت بیابانزایی منطقه 135 به دست آمد که بیانگر کلاس متوسط می باشد. از نظر پهنه بندی شدت بیابانزایی، منطقه در سه کلاس کم و ناچیز با درصد فراوان ی 27 و متوسط با درصد فراوانی 60 و شدید با درصد فراوانی 13 طبقه بندی گردید . از بین معیارهای بیابانزایی، معیار مدیریت و سیاست با متوسط وزنی ( 148 )، معیار غالب و موثر بیابانزایی بوده و پس از آن معیار پوشش گیاهی ( 145 )، معیار خاک ( 141 )، معیار فرسایش ( 138 )، معیار اقلیم ( 122) و معیار آب زیرزمینی ( 121 ) در رتبه بعدی معیارهای موثر بیابانزایی منطقه قرار گرفتند . همچنین مهمترین شاخص های بیابانزایی به ترتیب، شاخص های مقاومت در برابر خشکسالی، عملیات حفاظتی و شوری خاک است. این شاخص ها در واحدهای کاری اراضی رهاشده، اراضی شور و ماندابی و اراضی شور هزار واقع در قسمتهای شمال شرقی منطقه، باعث افزایش روند بیابانزایی شده اند. در پایان توزیع مکانی کلاسها به صورت مناطق دارای بیابانزایی کم و ناچیز در بخش جنوبی و شرقی منطقه، کلاس متوسط در بخش غربی، مرکزی و شمالی و نهایتاً کلاس شدید بیابانزایی در بخش شمال شرقی منطقه قرار توزیع داشتند .نتیجه گیری: با توجه به نتایج بدست آمده که نشان دهنده تبخیر و تعرق بالای منطقه، گسترش روند شوری اراضی، ایجاد جاده سازی غیر اصولی و زهکشی ناقص می باشد، به نظر می رسد مدیریت بیابانزایی غرب استان گلستان به عنوان یکی از قطبهای کشاورزی، باید در اولویت مدیریتی مسئولان و کارشناسان ادارات اجرایی قرار گیرد . بر این اساس پیشنهاد می شود به منظور کنترل روند بیابانزایی و رسیدن به توسعه پایدار در منطقه، تصفیه پسابهای صنعتی و خانگی برای استفاده مجدد مصارف مختلف، استفاده از سیستم های نوین آبیاری اراضی کشاورزی، قرار دادن محصولات زراعی کم نیاز از نظر مصرف آب در تناوب زراعی منطقه و همچنین آموزش های لاز م برای توجیه کشاورزان به منظور استفاد ه از سموم و کودهای شیمیایی در منطقه جهت کنترل بیابانزایی صورت گیرد .
اصغر مبارکی؛ ملیحه عرفانی؛ الهام آبتین؛ فرهاد عطایی
دوره 16، شماره 4 ، دی 1397، ، صفحه 47-62
چکیده
سابقه و هدف:
تمساح مردابی یکی از گونههای آسیبپذیر در ردهبندی اخیر IUCN است که در اکثر گستره پراکنش آن به دلیل تهدیدهای انسانی با کاهش جمعیت و حذف جمعیتهای محلی روبهرو شده است. امروزه توجه به مدلسازی پیشبینی توزیع گونه در مطالعات زیستشناسی حفاظت و بومشناختی رو به افزایش است، با این حال تا کنون برای این گونه چنین مطالعاتی ...
بیشتر
سابقه و هدف:
تمساح مردابی یکی از گونههای آسیبپذیر در ردهبندی اخیر IUCN است که در اکثر گستره پراکنش آن به دلیل تهدیدهای انسانی با کاهش جمعیت و حذف جمعیتهای محلی روبهرو شده است. امروزه توجه به مدلسازی پیشبینی توزیع گونه در مطالعات زیستشناسی حفاظت و بومشناختی رو به افزایش است، با این حال تا کنون برای این گونه چنین مطالعاتی در ایران صورت نگرفته است، بنابراین این مطالعه با هدف بررسی مطلوبیت زیستگاه تمساح انجام شد.
مواد و روشها:
حوزههای آبخیز رودخانههای سرباز و کاجو در منطقه مکران غربیترین بخش حوزه پراکنش تمساح مردابی است که در جنوب استان سیستان و بلوچستان واقع است. مدلسازی مطلوبیت زیستگاه تمساح مردابی در این منطقه به روش حداکثر بینظمی انجام شد. فاکتورهای محیط زیستی شامل ارتفاع، شاخص پوششگیاهی 1 NDVI، دما، بارندگی، فاصله از سکونتگاههای شهری، سکونتگاههای روستایی، جاده و رودخانهها بود. برای حذف متغیرهای با همبستگی بالا (۷0/۰< ) از آزمون همبستگی پیرسون استفاده شد و با استفاده از شاخص Moran (Levine, 2004) از نبود وجود همبستگی مکانی میان دادههای حضور گونه اطمینان حاصل شد. حساسیتسنجی و بررسی اهمیت نسبی هر یک از متغیرها با کمک درصد سهم مشارکت و اهمیت هر متغیر، منحنیهای پاسخ متغیرها به روش جکنایف محاسبه شد. حد آستانه برای طبقهبندی منطقه های مطلوب بر اساس میزان آموزش بیشترین حساسیت بهعلاوه ویژگی (MTSS) و آموزش برابر حساسیت و ویژگی (ETSS) انجام شد.
نتایج و بحث:
میزان مربوط به سطح زیرمنحنی ROC بیشتر از 80/0 بود که کارایی عالی مدل را نشان میدهد. بر اساس درصد سهم مشارکت، اهمیت نسبی و نتیجه آزمون جک نایف، مهمترین متغیرهای زیستگاهی، فاصله از رودخانه، دما و ارتفاع از سطح دریا شناسائی شدند. میزان آستانهای ETSS و MTSS به ترتیب 18/0 و 52/0 بهدست آمد که بر اساس این آستانهها نقشه مطلوبیت زیستگاه به دو طبقه مطلوب و نامطلوب طبقهبندی و به ترتیب مساحت منطقه مطلوب 1629 و 312 کیلومتر مربع برآورد شد. مقایسه آستانههای مورد نظر در طبقهبندی نشان داد که MTSS از درستی بالاتری برخوردار است. با توجه به اینکه بخش عمده منطقه مطلوب زیستگاهی خارج از منطقه حفاظت شده گاندو قرار دارد، به عنوان پیشنهاد مدیریتی برای حفاظت این گونه اصلاح مرز و افزایش محدوده ی منطقه حفاظت شده مطرح میشود. بررسی اثرهای سدها بر مطلوبیت زیستگاه تمساح نشان داد که سدها سبب افزایش مطلوبیت زیستگاه شدهاند، ولی باید توجه داشت که اگر چه احداث سدها موجب تامین زیستگاه و منبعهای غذایی شده و از این رو دارای کارکردهای مثبت هستند ولی تاثیرپذیری های منفی مانند از بینرفتن و کاهش محلهای مناسب تخمگذاری و کاهش میزان موفقیت تولیدمثل گونه را نیز موجب میشوند. همچنین تکهتکه بودن لکههای مطلوب زیستگاه بهدستآمده در این تحقیق و وجود رفتار مهاجرت در این گونه نشان داد که راهروهای ارتباطی را نیز باید مورد توجه قرار داد و برنامههای حفاظتی برای آنها نیز درنظرگرفت.
نتیجهگیری:
از آنجائی که فاصله از رودخانه به عنوان مهمترین عامل تعیینکننده مطلوبیت زیستگاه تمساح، تحت تاثیر نوسانان های شرایط اقلیمی و وجود آب قرار دارد، تضاد بین این گونه با بومیان (آب و غذا) و همین طور رفتار مهاجرت گونه از طریق کریدورهای ارتباطی بین لکههای زیستگاهی جدا از هم ادامه خواهد داشت که در فصل های گرم سال و شرایط خشکسالی شدیدتر نیز خواهد شد. بنابراین علاوه بر تجدید نظر در وسعت منطقه حفاظتی و نگهداری راهروهای ارتباطی بین زیستگاهها، افزایش پایش گونه، آموزش و همکاری جوامع بومی و محلی در امر حفاظت ضروری خواهد بود.
اردوان زرندیان؛ رویا موسی زاده؛ جلیل بادام فیروز؛ علیرضا رحمتی
دوره 16، شماره 2 ، تیر 1397، ، صفحه 111-132
چکیده
سابقه و هدف:
تغییرات در پوشش/کاربری زمین با عوامل اقتصادی-اجتماعی و فیزیکی-محیطی متعددی در ارتباط است. با توجه به تعدد و تنوع متغیرهای دخیل و همچنین گوناگونی محرکههایی که موجب بروز تغییرات پوشش/کاربری زمین میشوند، پیشبینی شرایط آتی آن، پیچیده و با عدمقطعیتهای زیادی مواجه است. این در حالی است که برنامهریزان محیط زیست و توسعه، ...
بیشتر
سابقه و هدف:
تغییرات در پوشش/کاربری زمین با عوامل اقتصادی-اجتماعی و فیزیکی-محیطی متعددی در ارتباط است. با توجه به تعدد و تنوع متغیرهای دخیل و همچنین گوناگونی محرکههایی که موجب بروز تغییرات پوشش/کاربری زمین میشوند، پیشبینی شرایط آتی آن، پیچیده و با عدمقطعیتهای زیادی مواجه است. این در حالی است که برنامهریزان محیط زیست و توسعه، باید بهطور شفافی در نظر بگیرند که چگونه تصمیمات امروزشان ممکن است به آینده سرزمین شکل بدهد. ازاینرو، در فرایند سیاستگذاری و طرحریزی، همواره این سؤال مطرح است که چگونه میتوان تغییرات پوشش/کاربری زمین را در زمان آینده پیشبینی کرد؟ در سالهای اخیر با پیشرفتهای حاصلشده در دانش سنجش از دور و تولید دادههای فضایی تولیدشده از تصاویر ماهوارهای و استفاده از این دادهها در فرایندهای در حال تکامل مدلسازی، امکان شبیهسازی نظامهای پیچیده طبیعی و سادهسازی آنها با تأکید بر متغیرهای مهمتر، فراهم شده است.
مواد و روشها:
در این پژوهش با انتخاب یک سیمای سرزمینی پایلوت از منطقه رویشی هیرکانی در استان مازندران، ضمن بررسی روند گذشته تا حال تغییرات پوشش/کاربری در دوره زمانی 95-1363، شرایط آینده سیمای سرزمین در افق زمانی 1427 بر اساس روش مدلسازی سناریویی با استفاده از مدل نرمافزاری (InVEST) پیشبینی و تحلیل شد. برای انجام فرایند مدلسازی در این تحقیق دو سناریوی محتمل آتی با عنوانهای «ادامه روند موجود» به مفهوم عدم دخالت مدیریتی و تداوم تغییرات جاری پوشش/کاربری تا افق آتی موردنظر و «توسعه متوازن» به مفهوم مداخله دولت از طریق حفاظت و احیاء پوشش جنگلی همراه با اجرای برنامه کنترلی توسعه سکونتگاههای انسانی برای متوقف کردن روند جاری تغییرات پوشش/کاربری تعریف شد و سپس با تهیه دادههای ورودی موردنیاز مدل، شرایط آینده سیمای سرزمین تحت هر یک از دو سناریوی مذکور شبیهسازی و مقایسه شد.
نتایج و بحث:
نتایج نشان داد که در صورت تحقق سناریوی ادامه وضع موجود، تغییرات شدیدی در ساختار سیمای سرزمین مورد بررسی روی خواهد داد که درمجموع به اتلاف چشمگیر پوشش طبیعی جنگل و از بین رفتن زمینهای زراعی و جایگزینی آنها با بافت سکونتگاهی منجر خواهد شد. برعکس، سناریوی توسعه متوازن، نشان داد که چگونه مدیریت زمین از طریق اجرای سیاستهای حفاظت و احیاء جنگل و تعدیل تبدیل زمین برای توسعه سکونتگاهها میتواند به یک راهبرد برد-برد برای توسعه متعادل آن مبدل شود. در این صورت، اجرای همزمان سیاستهای احیاء جنگل و توسعه کنترلشده سکونتگاهها، علاوه بر حفظ یکپارچگی ساختاری سیمای سرزمین مورد بررسی، شرایط را برای ارتقا شرایط فعلی پوشش جنگلی نیز مهیا کرد. در این پژوهش همچنین مدل سناریوسازی (InVEST) با برخی از مدلهای دیگر که برای شبیهسازی پوشش/کاربری مورد استفاده قرار گرفتهاند، مقایسه شد و مزیت ها و محدودیتهای آن مورد بحث قرار گرفت.
نتیجهگیری:
شبیهسازی سناریویی با روشی که در این پژوهش معرفی شد، میتواند در بررسیهای گوناگون ازجمله انواع ارزیابیهای محیط زیستی، ارزشگذاری اقتصادی و نظایر آن به کار گرفته شود تا نتیجه پیشبینیهای آتی را دقیقتر کند. ضمن آنکه این نوع مدلسازی میتواند راهنمایی برای برنامهریزان و تصمیمگیران توسعه، محیط زیست و برنامهریزی کاربری زمین باشد تا برنامهریزیهای آتی مبتنی برفرضهای منطقی و با عدم قطعیت کمتری انجام پذیرد.
بلال اروجی؛ عیسی سلگی؛ محمد صادق علیائی
دوره 14، شماره 4 ، دی 1395، ، صفحه 75-90
چکیده
سابقه و هدف: چاههای جذبی از رایجترین انواع تاسیسات بهداشتی در بیشتر کشورهای در حال توسعه هستند. این چاهها بهعنوان مکانیزمی برای جداسازی فاز مایع از جامد هستند، اما در بیشتر آنها شرایط برای نیتروژندهی محلول حاوی سرب فراهم بوده که میتواند حجم قابلتوجهی از آلودگی را وارد منابع آب زیرزمینی کند. ازاینرو برای بررسی نیترات ...
بیشتر
سابقه و هدف: چاههای جذبی از رایجترین انواع تاسیسات بهداشتی در بیشتر کشورهای در حال توسعه هستند. این چاهها بهعنوان مکانیزمی برای جداسازی فاز مایع از جامد هستند، اما در بیشتر آنها شرایط برای نیتروژندهی محلول حاوی سرب فراهم بوده که میتواند حجم قابلتوجهی از آلودگی را وارد منابع آب زیرزمینی کند. ازاینرو برای بررسی نیترات ورودی به آبهای زیرزمینی در نواحی استقرار چاههای جذبی از روش مدلسازی استفاده شده است.مواد و روشها: در این مدل یک آبخوان با ویژگیهای عادی یک آبخوان واقعی به صورت فرضی درنظر گرفته شد. فاصله سطح آب زیرزمینی تا کف (ته) چاه جذبی را 5، 10 یا 30 متر در نظر گرفته و این عمق به تمام سطح آب در آبخوان فرضی تعمیم داده شد. همچنین برای نیترات نیمهعمر 500 تا 1500 روز با مقیاس زمانی 6 ماه تا چند سال در نظر گرفته شد. سپس در نرمافزار MATLAB نمودار مربوط به تغییرات غلظت نیترات به عمق ترسیم شد.نتایج و بحث: نتایج از بالا بودن احتمال آلودگی نیترات در سطح آب زیرزمینی نسبت به استاندارد سازمان بهداشت جهانی (50 میلیگرم درلیتر) برای آشامیدن در چاههایی با فاصله 5 متر بین کف چاه جذب تا سطح آب در دوره 5 ساله با نیمهعمر متوسط تا طولانی نیترات حکایت داشت. مکانیابی نواحی دور از سطح آب زیرزمینی، تخلیه مکرر چاه، تعویض آن و تفکیک فاضلاب قبل از ورود به چاه از راهحلهای مؤثر برای کاهش ورود نیترات از چاههای فضولات انسانی به آب زیرزمینی است. هرچند راهکارهای فوق ممکن است به دلایل اجتماعی، فنی و محدودیتهای اقتصادی همیشه قابلاجرا نباشد.نتیجهگیری: بررسی گسترده در سطوح مختلف و با دادههای دقیقتر با نیمهعمرهای متفاوت نیترات میتواند اطلاعات درباره شدت آلایندگی چاههای فضولات انسانی را افزایش دهد.
محمد حسن محقق؛ نوشین دانش پژوه؛ هستی فرخ زاد؛ محمد ارحامی
دوره 12، شماره 3 ، مهر 1393
چکیده
مدلسازی آلایندههای هوا کمک شایانی به درک درست از علل و گستره مشکل آلودگی هوا نموده و برای وضع قوانین صحیح و اتخاذ سیاستهای کنترلی مناسب جهت بهبود کیفیت هوا ضروری میباشد. هدف این تحقیق مدلسازی سطح غلظت آلاینده CO در کشور ایران بر اثر انتشار منابع آلاینده این کشور بودهاست. مدلسازی برای دو هفته با نوسانات آب و هوایی کم و زیاد ...
بیشتر
مدلسازی آلایندههای هوا کمک شایانی به درک درست از علل و گستره مشکل آلودگی هوا نموده و برای وضع قوانین صحیح و اتخاذ سیاستهای کنترلی مناسب جهت بهبود کیفیت هوا ضروری میباشد. هدف این تحقیق مدلسازی سطح غلظت آلاینده CO در کشور ایران بر اثر انتشار منابع آلاینده این کشور بودهاست. مدلسازی برای دو هفته با نوسانات آب و هوایی کم و زیاد در فصل زمستان انجام شده است. مدل مورد استفاده در این مطالعه مدل CMAQ میباشد که یکی از مدلهای جامع جابجایی آلایندهها و واکنش شیمیایی اتمسفر میباشد. از ورودیهای این مدل وضعیت هواشناسی و جوی منطقه است که این پارامترها توسط مدل هواشناسی WRF آنالیز و وارد مدل CMAQ میشود. نتایج مدل نشاندهنده توانایی مدل در براورد نوسانات CO بر اساس پارامترهای هواشناسی است اما سطح نتایج مدل کمتر از دادههای اندازهگیری بوده که میتوان این اختلاف سطح را به کیفیت پایین دادههای انتشار و شبکه درشت بکار رفته نسبت داد. مقایسه نتایج دو هفته مورد بررسی بیانگر دقت بالاتر نتایج در هفته دارای تغییرات آب و هوایی کمتر است. از نتایج مدل حاصله میتوان جهت تحقیقات آینده، مدلسازی با دقت بالاتر، پیشبینی غلظت آلایندهها و تدوین راهکارهای کاهش آلایندهها استفاده نمود.