آزیتا بلائی اسکویی؛ محمد علی کی نژاد
دوره 6، شماره 4 ، تیر 1388
چکیده
مطابق تئوری ادراک بوم شناختی « گیبسون » جهان مادی متشکل از پهنه های گوناگونی است که یکی دیگری را پوشانده و مخفی می دارد وتنها هنگامی ادراک این پهنه ها میسر است که شخص ملزم به حرکت در محیط باشد. نگارنده این پهنه ها را « پهنه های فضایی » محیط مینامد. ا ز آنجا که هیچ حرکتی بدون گذشت زمان برای انسان امکان پذیر نمی باشد و با توجه ...
بیشتر
مطابق تئوری ادراک بوم شناختی « گیبسون » جهان مادی متشکل از پهنه های گوناگونی است که یکی دیگری را پوشانده و مخفی می دارد وتنها هنگامی ادراک این پهنه ها میسر است که شخص ملزم به حرکت در محیط باشد. نگارنده این پهنه ها را « پهنه های فضایی » محیط مینامد. ا ز آنجا که هیچ حرکتی بدون گذشت زمان برای انسان امکان پذیر نمی باشد و با توجه به ارتباط نزدیک بین مفهوم های مکان و زمان در علوم جدید به گونه ای که زمان را به عنوان بعد چهارم فضای سه بعدی در نظر می گیرند.این نکته به ذهن خطور می کند که اگر شخص در محیط ، ساکن (بدون حرکت) ولی ناظر گذشت زمان باشد ، نیز پهنه های متفاوتی از محیط را درک خواهد کرد که می توان آن ها را « پهنه های زمانی » یک محیط نامید ارتباط نزدیکی بین « ناخودآگاه جمعی » یونگ و پهنه های زمانی که مشابهت بسیار زیادی به پهنه های فضایی دارند احساس می شود این پژوهش نشان می دهد که ناخودآگاه جمعی توانایی حرکت آزادانه در پهنه های فضایی و زمانی را دارد، می پردازد نگارنده در مقاله حاضر به مفهوم پهنه های فضایی ، پهنه های زمانی و ترکیب این دو با رویکرد تجربی دست می یازد