مریم شریعتزاده؛ مسعود بیژنی؛ سعید مرید
چکیده
سابقه و هدف: پدیده تغییر اقلیم به هر گونه تغییر بلندمدت در شرایط آب و هوایی اطلاق میگردد. امروزه بحرانیترین تهدید زیستمحیطی علیه کره زمین، تغییرات اقلیمی است. از طرفی تغییرات اقلیمی که در دهههای اخیر بر شدت آن افزوده شده، مدیران آب، مصرفکنندگان آب و بـه طـور کلـی برنامـهریـزان و تصمیمسازان را با چالشهای جدی مواجه کرده ...
بیشتر
سابقه و هدف: پدیده تغییر اقلیم به هر گونه تغییر بلندمدت در شرایط آب و هوایی اطلاق میگردد. امروزه بحرانیترین تهدید زیستمحیطی علیه کره زمین، تغییرات اقلیمی است. از طرفی تغییرات اقلیمی که در دهههای اخیر بر شدت آن افزوده شده، مدیران آب، مصرفکنندگان آب و بـه طـور کلـی برنامـهریـزان و تصمیمسازان را با چالشهای جدی مواجه کرده و منطقی نیز وجود ندارد که فرض شود وضـعیت تغییـر اقلـیم و شـرایط هیدرولوژیکی به همان شکلی که پیش از این بوده در آینده هم ادامه خواهد داشت؛ بنابراین، در شرایطی کـه شـتاب تغییـرات اقلیمی و آثار محدود کننده آن بر منابع متداول فعلی آب کشور، چالشهای مهمی را فراروی ما قرار داده و اهتمـام جـدی بر مواجهه با تغییر اقلیم به عنوان یک راهبرد جدی مطرح است. ﺗﻐﻴﻴﺮات اﻗﻠﻴﻤﻲ روی ﺑﺨﺶ ﻛﺸﺎورزی نیز در ﻣﻨﺎﻃﻖ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺟﻬﺎن از ﺟﻤﻠﻪ اﻳﺮان ﺗﺄﺛﻴﺮات ﻣﻨﻔـﻲ ﮔﺬاﺷـﺘﻪ و لذا ﻛﺸـﺎورزان ﺑـﺮای ﺣﻔـﻆ ﻣﻌﻴﺸـﺖ ﺧﻮﻳﺶ ﻧﻴﺎزﻣﻨﺪ سازگاری بیشتری با این تغییرات هستند. از این رو پژوهش حاضر با هدف درک رفتار سازگاری کشاورزان با تغییرات اقلیمی با استفاده از مدل رفتاری (انگیزش ـ محافظت) در شهرستان خوی از توابع استان آذربایجان غربی انجام شده است. مواد و روشها: ﭘﮋوﻫﺶ کمّی ﺣﺎﺿﺮ، از ﻧﻮع ﭘﮋوﻫﺶﻫﺎی ﮐـﺎرﺑﺮدی اﺳﺖﮐﻪ ﺑﻪ روش ﺗﻮﺻﯿﻔﯽ ـ همبستگی در شهرستان خوی اﻧﺠﺎم ﺷـﺪه اﺳـت. جامعه آماری 25811 خانوار بود که بر اساس جدول کرجسی و مورگان 380 خانوار با روش ﻧﻤﻮﻧﻪﮔﯿﺮی ﺗﺼﺎدﻓﯽ ﻃﺒﻘـﻪای ﺑﺎ اﻧﺘﺴﺎب ﻣﺘﻨﺎﺳﺐ انتخاب شدند. ابزار پژوهش، پرسشنامهای بود که روایی ظاهری و محتوایی آن توسط پانلی از متخصصان ترویج و آموزش کشاورزی به تأیید رسید و پایایی دسته گویههای آن با استفاده از ضریب آلفای کرنباخ (90/0 ≤ α ≤ 72/0) محقق گردید به منظور تجزیه و تحلیل دادهها؛ از آمار توصیفی و استنباطی استفاده شد.نتایج و بحث: یافتههای پژوهش نشان داد میزان سازگاری خانوارهای کشاورز نسبت به تغییرات اقلیم یکسان نبوده و در پایان نسبت به ارائه الگوی سازگاری خانوارهای کشاورز نسبت به تغییر اقلیم و ارائه پیشنهادهای بهبود دهنده در زمینه کاهش اثرات و مدیریت آن اقدام شده است. بر اساس یافتههای پژوهش مهمترین عوامل تأثیرگذار بر رفتار سازگاری عبارتند از حفظ ساختار کشاورزی، حفظ استاندارهای زندگی، حفظ انسجام اجتماعی، بکارگیری راهبردهای مختلف برای سازگاری، یادگیری راهحلهای جدید برای مقابله با بحران و حفظ قدرت تصمیمگیری که بیشترین رابطه را با رفتارسازگاری داشتند. این در حالی است که حفظ روحیه کمترین رابطه را با رفتار سازگاری نشان میدهد. در مجموع، متغیرهای مستقل مورد مطالعه قادر هستند 87 درصد از تغییرات رفتار سازگاری را پیش-بینی نمایند.نتیجهگیری: نتایج به دست آمده از پژوهش حاضر حاکی از آن بود که با بکار گیری راهبردهای مختلف برای سازگاری، یادگیری راه-حلهای جدید برای مقابله با بحران و بکارگیری خلاقیت برای مقابله با بحران، توان سازگاری با تغییرات اقلیم از نظر اقتصادی را در خود افزایش میدهند. همچنین ارزیابی رفتار کشاورزان در خصوص تغییرات آب و هوایی نشان داد که بیشتر کشاورزان با آگاهی از تغییرات اقلیمی در سالهای اخیر، به این توانایی رسیدهاند که با حفظ عملکرد و ساختار کشاورزی، استانداردهای زندگی خود را حفظ و ارتقا دهند؛ لذا، میتوان با ارائه راهکارها و فنون نوین به کشاورزان منطقه و همچنین در دسترس قرار دادن اطلاعات به روز اقلیمی گام مؤثری در سازگاری پایدار در منطقه با تغییرات اقلیمی برداشت.
فاطمه سپهوند؛ کریم نادری مهدیی؛ سعید غلامرضایی؛ مسعود بیژنی
چکیده
سابقه و هدف: در کشور ایران از حدود 5/88 میلیارد مترمکعب آب استحصالشده از منابع سطحی و زیرزمینی، حدود ۸۳ میلیارد مترمکعب یعنی 5/93 درصد به بخش کشاورزی اختصاص مییابد، در ایران بخش کشاورزی بزرگترین مصرفکننده آب است. مصرف رو به افزایش منابع آب سطحی و زیرزمینی، معلول افزایش جمعیت، افزایش سطح زیر کشت و تولیدات کشاورزی هست که بهتبع آن ...
بیشتر
سابقه و هدف: در کشور ایران از حدود 5/88 میلیارد مترمکعب آب استحصالشده از منابع سطحی و زیرزمینی، حدود ۸۳ میلیارد مترمکعب یعنی 5/93 درصد به بخش کشاورزی اختصاص مییابد، در ایران بخش کشاورزی بزرگترین مصرفکننده آب است. مصرف رو به افزایش منابع آب سطحی و زیرزمینی، معلول افزایش جمعیت، افزایش سطح زیر کشت و تولیدات کشاورزی هست که بهتبع آن سبب کاهش دسترسی به منابع آب و افت سطح ایستابی و تخلیه آبخوانها شده است. آمارها نشان میدهند که مصرف رو به افزایش این منابع استراتژیک، سبب تهدید کمیت و کیفیت این منابع شده است به طوری که هم اکنون تعداد زیادی از دشت های کشور در شرایط بحرانی قرار دارند. دشت رومشکان، یکی از دشتهای واقع در حوضه کرخه هست که در طی چند دهه اخیر با کاهش قابل توجه از منابع مواجه شده است (دشت رومشکان یک دشت ممنوعه است) و این تحقیق قصد دارد به تدوین راهبردهایی در راستای مدیریت پایدار منابع آب این دشت بپردازد.مواد و روشها: پژوهش حاضر از نوع تحقیقات کاربردی و توصیفی (غیر آزمایشگاهی) میباشد که با استفاده از تکنیک دلفی فازی به بررسی راهبردهای مدیریت پایدار دشت رومشکان پرداخته است. حجم نمونه این تحقیق 28 نفر از اساتید، کارشناسان، مسئولین و کشاورزان آگاه به موضوع در شهرستانهای خرم آباد و رومشکان بودند که با بهکارگیری روش نمونهگیری هدفمند گلولهبرفی انتخاب شدند. در این تحقیق برای توصیف دشت رومشکان دادههای ثانویه مورد نیاز از سازمانهای مرتبط اخذ شد. همچنین دادههای مرتبط به کاهش منابع آب این دشت در طی 3 دهه اخیر نیز مورد بررسی قرار گرفت.نتایج و بحث: در این تحقیق مشخص شد که با وجود بحرانی بودن شرایط کنونی و ممنوعه بودن دشت رومشکان، معیشت جوامع روستایی و بهرهبرداران عمدتاً وابسته به بخش کشاورزی بوده و همچنان کشت محصولات آبدوست در سطح گسترده وجود دارد. از سویی دیگر ساختار عرضه و بهرهبرداری از منابع آب بهصورت سنتی میباشد و اراضی کشاورزی این دشت فاقد سیستم نوین آبیاری هستند. اولویت راهبردها "توسعه اشتغال پایدار روستایی با تأکید بر متنوعسازی اقتصاد جوامع روستایی" بوده است تا از فشار بر منابع کاسته شود و این امر نیز قطعاً مستلزم"توسعه انسانی کنشگران مرتبط با آب و توانمندسازی جوامع روستایی" خواهد بود. از سویی دیگر، "توسعه فناوریهای متناسب و کم آب بر در منطقه" نیز میتواند به اصلاح ساختار سنتی عرضه و مصرف این منابع کمک شایانی داشته باشد. همچنین"بازنگری در حکمرانی آب با تأکید بر شاخصههای حکمرانی خوب" توجه به بعد سیاستگذاری را نشان میدهد که تصمیمگیری در سطح کلانتر را میطلبد.نتیجهگیری: نتایج این تحقیق نشان داد که مدیریت پایدار منابع آب زیرزمینی در این دشت صرفاً با تکیه بر بعد فنّاورانه محقق نخواهد شد و علاوه بر بعد مذکور، ابعاد اقتصادی، اجتماعی، سیاستگذاری و زیستمحیطی باید مورد توجه قرار گیرند. این بدین معناست که اکنون که شرایط دشت بحرانی میباشد و سفرههای زیرزمینی قادر به تامین آب برای تولیدات بخش کشاورزی نیستند، لذا باید به موازات اصلاح ساختار مصرف آب و نیز حفاظت از این منابع، با اشتغالهای غیرزراعی و متنوعسازی اشتغال جوامع روستایی، از فشار بر این منابع کاست.
مریم نیسی؛ مسعود بیژنی؛ نگین فلاح حقیقی
چکیده
سابقه و هدف: معضلات و چالشهای زیست محیطی از نگرانی های عمده ی جامعه امروزی است. اغلب این چالشها ناشی از رفتار انسانها است که می توان از طریق تغییر در نگرش و رفتار ایشان و آگاهی بخشیدن از عواقب این معضلات، بر آنها فائق آمد. برخی از مهم ترین رفتارهای زیست محیط گرایانه شامل مصرف انرژی، حفاظت از آب و خاک، بازیافت و مانند ...
بیشتر
سابقه و هدف: معضلات و چالشهای زیست محیطی از نگرانی های عمده ی جامعه امروزی است. اغلب این چالشها ناشی از رفتار انسانها است که می توان از طریق تغییر در نگرش و رفتار ایشان و آگاهی بخشیدن از عواقب این معضلات، بر آنها فائق آمد. برخی از مهم ترین رفتارهای زیست محیط گرایانه شامل مصرف انرژی، حفاظت از آب و خاک، بازیافت و مانند آنها میباشد که دارای مزایای شخصی، اجتماعی و زیست محیطی فراوانی هستند. یکی از اهداف مهم دانشگاه ها، آموزش دانشجویان در جهت حفظ محیط زیست است. در این راستا، نقش و جایگاه آموزش عالی کشاورزی از جایگاه خاصی برخوردار است. بر این اساس، هدف این مطالعه بر "تحلیل عوامل مؤثر بر رفتار زیستمحیطگرایانه از دیدگاه دانشجویان در نظام آموزش عالی کشاورزی ایران براساس نظریه اجتماعی، شناختی بندورا" قرار گرفت. مواد و روشها: این پژوهش از نوع پژوهش های توصیفی ـ همبستگی و علّی ـ رابطه ای است. جامعه آماری مورد مطالعه، دانشجویان دانشکده های کشاورزی ایران بودند که 129 نفر از آنها با استفاده از فرمول کوکران و روش نمونه گیری خوشهای تصادفی دو مرحلهای بر اساس قطبهای علمی پنجگانه کشور، به عنوان نمونه انتخاب شدند (236973=N). ابزار پژوهش، پرسشنامه ای بود که روایی آن توسط پانلی از متخصصان ترویج و آموزش کشاورزی به تأیید رسید و پایایی دسته گویه های آن با استفاده از ضریب آلفای کرنباخ (0.87 ≤α ≤ 0.66) محقق گردید. نتایج و بحث: نتایج نشان داد که به غیر از سطح تحصیلات دانشجویان، همبستگی مثبت و معنیداری بین رفتار زیست محیطگرایانه و سایر متغیرهای مورد بررسی مؤثر بر آن وجود دارد. در این راستا، نیت، خودپنداره، انتظارات پیامدی، خودنظم دهی، ادراک از رفتار دیگران و خودکارآمدی به ترتیب بیشترین میزان همبستگی با رفتار زیست محیطگرایانه را دارا بودند. نتایج حاصل از تحلیل علّی نشان داد که متغیرهای "ادراک از رفتار دیگران"، "انتظارات پیامدی" و "خودپنداره" تأثیر معنی داری بر رفتار زیست محیطگرایانه داشتند که این با نظریه اجتماعی، شناختی بندورا همسو است. ولی "نیت"، "خودکارآمدی" و "خودنظم دهی" تأثیر معنی داری بر آن نداشتند. نتیجه گیری: واکاوی نتایج حاصل از تحلیل مسیر، نشاندهنده آن است که رفتار زیست محیط گرایانه دانشجویان در نظام آموزش عالی کشاورزی تحت تأثیر ادراک از رفتار دیگران است و آنها از مشاهدهی رفتار دیگران و پیامدهای حاصله از آن یاد میگیرند و رفتار میکنند. چنین یافتهای اهمیت محیطهای اجتماعی را نشان میدهد. به عبارت دیگر، هر چند ممکن است افراد به لحاظ فردی دارای انگیزهها و رفتارهایی در جهت حفظ محیطزیست باشند ولی این رفتار تحت تأثیر محیط اجتماعی ایشان است و فراهم کردن چنین محیطی یکی از استلزامات نظامهای آموزش عالی در جهت ایجاد دانشگاههای سبز تلقی میگردد. در پایان، بر اساس نتایج پژوهش، پیشنهادهایی ارائه گردید.
نرگس درمیانی؛ هادی کیادلیری؛ مسعود بیژنی؛ فرزاد ویسانلو
دوره 13، شماره 3 ، مهر 1394، ، صفحه 51-62
چکیده
مدیریت منابع جنگلی به دلیل گستردگی و تداخل با مسائل اقتصادی و اجتماعی، طرحی فراسازمانی است که نیازمند مشارکت همگانی می باشد. با افزایش جمعیت و وابستگی شدید جنگلنشینان به منابع جنگلی، سطح این منابع با ارزش کاهش یافته و از منظر تخریب کمی و کیفی در خطر نابودی قرار گرفتهاند. هدف تحقیق حاضر، بررسی عوامل مؤثر بر مشارکت روستاییان جنگلنشین ...
بیشتر
مدیریت منابع جنگلی به دلیل گستردگی و تداخل با مسائل اقتصادی و اجتماعی، طرحی فراسازمانی است که نیازمند مشارکت همگانی می باشد. با افزایش جمعیت و وابستگی شدید جنگلنشینان به منابع جنگلی، سطح این منابع با ارزش کاهش یافته و از منظر تخریب کمی و کیفی در خطر نابودی قرار گرفتهاند. هدف تحقیق حاضر، بررسی عوامل مؤثر بر مشارکت روستاییان جنگلنشین در مدیریت جنگل های اشترانکوه در شهرستان دورود بود. برای انجام این پژوهش از روش توصیفی ـ همبستگی استفاده شد. جامعه آماری شامل 543 خانوار بود که به عنوان نمونه، 226 سرپرست خانوار با استفاده از جدول تاکمن و مورگان با روش نمونهگیری تصادفی متناسب با طبقه، مورد مطالعه قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل آماری با استفاده نرم افزار SPSS انجام گرفت. ابزار جمعآوری دادهها پرسشنامه بود که روایی آن با استفاده از نظر جمعی از اساتید، مورد تأیید قرار گرفت و پایایی دسته گویههای پرسشنامه با استفاده از آزمون آلفای کرونباخ مورد تأیید قرار گرفت. آزمون رگرسیون چندگانه نشان داد که متغیرهای استفاده از وسایل و منابع آموزشی، نگرش به مشارکت، سن، تجربه همکاری در روستا، سطح تحصیلات و درآمد سالانه، توانایی تبیین 51/0 از تغییرات میزان مشارکت در مدیریت جنگل را دارا میباشند. همچنین، نتایج تحلیل مسیر نشان داد که متغیر استفاده از وسایل و منابع آموزشی بیشترین تأثیر و آگاهی از اهمیت جنگل کمترین تأثیر را بر میزان مشارکت در مدیریت جنگل داراست. در پایان بر اساس یافتههای پژوهش، پیشنهادهایی ارائه گردیده است.