عبدالحسین بوعلی؛ حمیدرضا عسگری؛ علی محمدیان بهبهانی؛ عبدالرسول سلمان ماهینی؛ بابک نعیمی
چکیده
سابقه و هدف: بیابان زایی مشتمل بر فرآیندهایی است که هم زائیده عوامل طبیعی بوده و هم به عملکرد نادرست انسان بر می گردد. پارامترهای ادافیکی و فرآیندهای موثر بر وضعیت خاک، اقلیم ، آب زیرزمینی، پوشش گیاهی و مدیریت از مهمترین عوامل تاثیرگذار بر پدیده بیابانزایی در بسیاری از مناطق خشک و نیمه خشک می باشند. این پارامترها با استفاده از مدلهای ...
بیشتر
سابقه و هدف: بیابان زایی مشتمل بر فرآیندهایی است که هم زائیده عوامل طبیعی بوده و هم به عملکرد نادرست انسان بر می گردد. پارامترهای ادافیکی و فرآیندهای موثر بر وضعیت خاک، اقلیم ، آب زیرزمینی، پوشش گیاهی و مدیریت از مهمترین عوامل تاثیرگذار بر پدیده بیابانزایی در بسیاری از مناطق خشک و نیمه خشک می باشند. این پارامترها با استفاده از مدلهای مختلف در مناطق مختلف بررسی می شوند . براین اساس این تحقیق با هدف ارزیابی شدت بیابانزایی با استفاده از مدل مدالوس و مبتنی بر معیار آب زیرزمینی و خاک در غرب استان گلستان انجام شد .مواد و روش ها: به منظور تعیین نقشه واحد کاری، از نقشه های توپوگرافی، زمین شناسی، تفسیر عکس های هوایی، باند پانکرومات یک و چند طیفی تصاویر ماهواره ای لندست و بازدیدهای صحرایی ا ستفاده شد. روش های زمین آمار مورد استفاده در این تحقیق شامل روش کریجینگ، روش تخمین گر موضعی ( GPI )، روش توابع شعاعی ( RBF ) و روش عکس فاصله ( IDW) بوده است. در مدل مدالوس از 6 معیار و 20 شاخص به منظور ارزیابی شدت بیابانزایی استفاده شد. امتیازدهی هر یک از شاخص ها در سطح واحد کاری تعیین گردید. نقشه هر یک از معیارها با استفاده از رابطه میانگین هندسی بین شاخص ها دست آمد . برای ارزیابی صحت نتایج مدل، کلاس بیابانزایی در هر یک از واحدهای کاری با توجه به شواهد میدانی، عمل ارزیابی مشاهده ای و بصری انجام و سپس اقدام به مقایسه آماری طبقه کلاس بیابانزایی مدل با نظر کارشناسی شد. برای صحت سنجی نتایج مدل ها، از نرم افزار SPSS و آزمون ناپارامتری من ویتنی استفاده شد .نتایج و بحث: در این تحقیق متوسط وزنی امتیاز شدت بیابانزایی منطقه 135 به دست آمد که بیانگر کلاس متوسط می باشد. از نظر پهنه بندی شدت بیابانزایی، منطقه در سه کلاس کم و ناچیز با درصد فراوان ی 27 و متوسط با درصد فراوانی 60 و شدید با درصد فراوانی 13 طبقه بندی گردید . از بین معیارهای بیابانزایی، معیار مدیریت و سیاست با متوسط وزنی ( 148 )، معیار غالب و موثر بیابانزایی بوده و پس از آن معیار پوشش گیاهی ( 145 )، معیار خاک ( 141 )، معیار فرسایش ( 138 )، معیار اقلیم ( 122) و معیار آب زیرزمینی ( 121 ) در رتبه بعدی معیارهای موثر بیابانزایی منطقه قرار گرفتند . همچنین مهمترین شاخص های بیابانزایی به ترتیب، شاخص های مقاومت در برابر خشکسالی، عملیات حفاظتی و شوری خاک است. این شاخص ها در واحدهای کاری اراضی رهاشده، اراضی شور و ماندابی و اراضی شور هزار واقع در قسمتهای شمال شرقی منطقه، باعث افزایش روند بیابانزایی شده اند. در پایان توزیع مکانی کلاسها به صورت مناطق دارای بیابانزایی کم و ناچیز در بخش جنوبی و شرقی منطقه، کلاس متوسط در بخش غربی، مرکزی و شمالی و نهایتاً کلاس شدید بیابانزایی در بخش شمال شرقی منطقه قرار توزیع داشتند .نتیجه گیری: با توجه به نتایج بدست آمده که نشان دهنده تبخیر و تعرق بالای منطقه، گسترش روند شوری اراضی، ایجاد جاده سازی غیر اصولی و زهکشی ناقص می باشد، به نظر می رسد مدیریت بیابانزایی غرب استان گلستان به عنوان یکی از قطبهای کشاورزی، باید در اولویت مدیریتی مسئولان و کارشناسان ادارات اجرایی قرار گیرد . بر این اساس پیشنهاد می شود به منظور کنترل روند بیابانزایی و رسیدن به توسعه پایدار در منطقه، تصفیه پسابهای صنعتی و خانگی برای استفاده مجدد مصارف مختلف، استفاده از سیستم های نوین آبیاری اراضی کشاورزی، قرار دادن محصولات زراعی کم نیاز از نظر مصرف آب در تناوب زراعی منطقه و همچنین آموزش های لاز م برای توجیه کشاورزان به منظور استفاد ه از سموم و کودهای شیمیایی در منطقه جهت کنترل بیابانزایی صورت گیرد .
علی محمدیان بهبهانی؛ زاهده حیدری زادی
دوره 16، شماره 4 ، دی 1397، ، صفحه 153-166
چکیده
سابقه و هدف:
مدیریت اصولی کاربری اراضی مستلزم در اختیار داشتن اطلاعات دقیق و به هنگام در قالب نقشه است. با توجه به تغییرات گسترده و غیراصولی کاربری اراضی ازجمله تخریب منابع طبیعی در سالهای اخیر، بررسی چگونگی تغییرات پوشش اراضی در طول دورههای زمانی با استفاده از تصویرهای ماهوارهای امری ضروری است ازآنجاکه حفاظت از منابع ...
بیشتر
سابقه و هدف:
مدیریت اصولی کاربری اراضی مستلزم در اختیار داشتن اطلاعات دقیق و به هنگام در قالب نقشه است. با توجه به تغییرات گسترده و غیراصولی کاربری اراضی ازجمله تخریب منابع طبیعی در سالهای اخیر، بررسی چگونگی تغییرات پوشش اراضی در طول دورههای زمانی با استفاده از تصویرهای ماهوارهای امری ضروری است ازآنجاکه حفاظت از منابع طبیعی نیازمند پایش و بررسی مداوم یک منطقه است، امروزه برای شناسایی و پیشبینی روند تغییرات و تخریب اراضی از مدلهای تغییر کاربری اراضی استفاده می شود. یکی از مدل های پرکاربرد در پیش بینی تغییرات کاربری اراضی مدل سلولهای خودکار- مارکف می باشد. تحقیق حاضر با هدف پایش تغییرات کاربری اراضی دشت ابوغویر دهلران در سالهای گذشته و پیش بینی وضعیت آنها در 13 سال آینده صورت گرفته است.
مواد و روش ها:
در این پژوهش بمنظور آشکارسازی تغییرات کاربری منطقه موردمطالعه از تصاویر سنجندههای TM، ETM+و OLI ماهواره لندست به ترتیب در سالهای 1369، 1382 و 1395 استفاده شد. پس از اعمال تصحیح های هندسی و اتمسفری بر روی تصاویر، نقشه کاربری مربوط به هر سال تهیه شد سپس برای مدلسازی تغییرات کاربری اراضی با استفاده از مدل سلولهای خودکار- مارکف برای افق 1408، ابتدا با استفاده از روش زنجیره مارکف در نرمافزار Idrisi Selva نقشه کاربری سالهای 1369 و 1382 بعنوان ورودی مدل انتخاب شد و 13 سال پیشبینی تغییرات تا سال 1395 مدنظر قرار گرفت تا ماتریس احتمال تغییرات کاربریها حاصل شود. در ادامه با استفاده از روش CA-Markov دادههای حاصل از روش زنجیره مارکف و نقشه کاربری سال 1395 بعنوان دادههای ورودی، برای روش سلولهای خودکار- مارکف بکار گرفته شد.
نتایج و بحث:
نتایج حاصل از پایش تصاویر ماهوارهای، سالهای 1369تا 1395 بیانگر افزایش تدریجی پهنه های ماسه ای به میزان 62 کیلومترمربع و حرکت آن به سمت مراتع ضعیف و بوتهزارها می باشد. سطح زمینهای کشاورزی نیز افزایش 4 برابری داشته اند بطوریکه در انتهای دوره به اندازه 67/58 کیلومترمربع بر وسعت آنها افزوده شده است. زمین های مسکونی نیز در طول این سالها گسترش یافته و از وسعت بوته زارها بهشدت کاسته شده است پس از پایش تغییرات، نقشه سال 1395 توسط مدل شبیه سازی شد. ارزیابی میزان تطابق نقشه شبیهسازیشده و نقشه واقعی با شاخص کاپا 78 درصد صحت مدل را تأیید کرد. پس از اطمینان از صحت مدل، بمنظور پیش بینی تغییرات در طول سال های آتی، نقشه 1408 تهیه شد. نتایج حاصل از آشکارسازی تغییرات در سال 1408 گویای آن است که در صورت ادامه روند موجود بر وسعت پهنه های ماسه ای افزوده خواهد شد و 15 درصد منطقه را می پوشانند، بیشترین افزایش سطح در این دوران در بخش میانی متمایل به جنوب شرق به سمت جنوب حوزه رخ خواهد داد. وسعت بوته زارها نیز به میزان 13 کیلومترمربع کاهش خواهد داشت. روند تغییر کاربری اراضی کشاورزی همچنان روند روبه رشدی داشته و در افق 1408، 10 درصد از منطقه را شامل خواهند شد.
نتیجهگیری:
مقایسه نقشه شبیهسازیشده سال 1395 توسط مدل و نقشه واقعی با شاخص کاپا نشان داد که مدل سلولهای خودکار- مارکف، مدلی مناسب برای پیش بینی تغییرات کاربری اراضی است و میتواند وضعیت آینده کاربری اراضی و پوشش گیاهی را با دقت مناسبی پیشبینی کند.